کتاب تجربه های اخیر
معرفی کتاب تجربه های اخیر
کتاب تجربه های اخیر نوشتهٔ امیررضا کوهستانی است. نشر نی این نمایشنامه را منتشر کرده است. این کتاب از مجموعهٔ «دورتادور دنیا» و دربردارندهٔ نمایشنامهای است که براساس نمایشنامهای از نادیا راس و جکوب ورن نگاشته شده است.
درباره کتاب تجربه های اخیر
کتاب تجربه های اخیر (Recent Experoences) نمایشنامهای ایرانی نوشتهٔ امیررضا کوهستانی است. امیررضا کوهستانی این نمایشنامه را براساس نمایشنامهای از نادیا راس و جکوب ورن نگاشته شده است. «آندرهآ» (Andrea)، «نادیا» (Nadia)، «اندرو» (Andrew)، «اینگرید» (Ingrid)، «تریسی» (Tracy) و «چارلز» (Charles) شخصیتهای این متن نمایشی هستند.
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب تجربه های اخیر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی و علاقهمندان به نمایشنامههای ایرانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تجربه های اخیر
«تریسی : اون همیشه کلهشق بود. اینو همه میگفتن.
آندرهآ : چهجوری باز به خدا اعتقاد پیدا کرد؟
اینگرید : خیلی ناگهانی. یه روز صبح از خواب بلند شدیم، دیدیم داره تو کارتنها دنبال انجیلش میگرده. پیداش که کرد، حمام کرد، بعدش هم رفت کلیسا. از اون روز به بعد هم دیگه این عادتش ترک نشد.
آندرهآ : اون حالا واقعا یه کاتولیک معتقد بود؟
تریسی : آره، ولی تلقی خودش رو از دین داشت.
آندرهآ : چه تلقییی؟
تریسی : معمولاً مردم از مردن و حساب پسدادن تو اون دنیا میترسن، ولی مادرمون اینجوری نبود. اون آرزو میکرد زودتر سر و ته این زندگی به هم بیاد.
آندرهآ : ۱۹۲۶.
تریسی : زندگی مادرم داشت تباه میشد. اون یه پارچهفروشی داشت، ولی از روزی که رفت کلیسا کاسبیش کساد شد، کمکم هم هر چی جمع کرده بود، از دست داد.
آندرهآ : تو این مدت مادرت با کسی هم رفتوآمد داشت؟
تریسی : مادرم همیشه سعی میکرد خودش رو سرگرم کنه. هیچوقت هم تو خونه بند نمیشد. تو هر میتینگ و انجمنی که آگهیش رو میدید، همیشه اولین نفر میرفت، ردیف اول مینشست، اظهارنظر هم میکرد. براش هم فرقی نمیکرد اونجایی که داره حرف میزنه کجاست. یه روز انجمن حمایت از مادران باردار بود، یه روز جلسههای فراماسونری، یه روز هم جمعیت مخالفهای حکم اعدام. منو فقط یه بار بُرد تو یکی از این مهمونیها که دقیق یادم نمیآد درباره چی بود. فقط یادمه تو یه باغ بزرگ بود که وسطش یه درخت بلوط بود، مردم همونجا زیر درخته جمع شده بودن، یادمه همونجا یه پناهگاه هم بود برای کشیش، که از دوره جنگ مونده بود خب، من و چند تا بچه دیگه روی نردههای پلههاش سُر میخوردیم. چیز جالبی که از اونجا یادمه اینه که دورتادور ما یه محوطه گلکاری بود با چند تا آبشار کوچیک، ولی عجیب اینجا بود که همه میز و صندلیهای اونجا از این میز و صندلیهای اُملی و ارزونی بود که تو سمساریها اجاره میدن.»
حجم
۳۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۷۷ صفحه
حجم
۳۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۷۷ صفحه