کتاب ابرنیروی خواهری
معرفی کتاب ابرنیروی خواهری
کتاب «ابرنیروی خواهری» نوشتۀ جنا بوش هگر و باربارا پیرس بوش و ترجمۀ کتایون مهرآبادی است و انتشارات برکه آن را منتشر کرده است. این کتاب، از طریق روایت زندگی دختری به نام اِما، قدرت شگفتانگیز خواهرانگی را به کودکان نشان میدهد.
درباره کتاب ابرنیروی خواهری
قصهها مزایای بیشماری دارند و کودکان از طریق داستانها موارد زیادی را یاد میگیرند و نسبت به مسائل آموزشی واکنش بهتری نشان میدهند. آموزش در حین خواندن آموزش غیرمستقیم نام دارد و کودکان بدون اینکه بدانند نکات زیاد را میآموزند. آموزشها میتواند مهارتهای زندگی، هنجارها و رفتارهای درست باشد یا مطالب و حقایق علمی دنیای اطراف. این آموزشها چون بهصورت داستان برای کودکان خوانده میشود، از شنیدن آن لذت میبرند و در ذهنشان باقی میماند.
ابرنیروی خواهری با توصیفات دختری به نام اِما از محلهای که در آن زندگی میکند آغاز میشود. اِما محله، همسایگان و زندگی با والدینش را دوست دارد. او تنها کودک آنجاست و تلاش میکند با انواع سرگرمیهایی که مختص خودش است زندگی را سپری کند؛ اما مدتی است که احساس تنهایی کرده و دلش میخواهد یک خواهر داشته باشد. تا اینکه یک روز اما متوجه میشود که دو خانوادۀ جدید به محلۀ آنها اسبابکشی کردهاند. هر کدام از خانوادهها ۲ دختر داشتند. حالا فرصت خوبی برای اما است که دوستان جدیدی پیدا کند. دوستانی که بتواند با آنها یک گروه فوقالعاده تشکیل دهد.
کتاب ابرنیروی خواهری با زبانی ساده و صمیمی به موضوع مهم و عمیق قدرت خواهری یا خواهرانگی میپردازد. خواهری فقط این نیست که بچهها از یک پدر و مادر متولد شده باشند، بلکه به این معنی است که اگر حتی دوستان صمیمی هم دستبهدست هم دهند قدرت شگفتانگیزی پیدا خواهند کرد و میتوانند کارهای خوب و مفید انجام داده و دنیا را به مکان بهتری برای زندگی تبدیل کنند. اما و دوستانش در کتاب ابرنیروی خواهری میتوانند الهامبخش دخترهای تمام جهان در تمام ردههای سنی باشند.
خواندن کتاب ابرنیروی خواهری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کودکان ۷ تا ۹ ساله و همچنین تمام دختران پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ابرنیروی خواهری
«به خیابان هامبل، محلۀ 38 خوش آمدید.
من همۀ عمرم همینجا زندگی کردهام؛ من، مامانم، بابام و چند تا همسایۀ نزدیک به ما: خانوادۀ میلر، خانوادۀ دیاز، خانوادۀ فرانک و خانوادۀ رزا.
من تنها بچه توی محله بودم؛ برای همین در انجام کارهای تک و تنهایی استاد شده بودم. مثلاً نمایشهای عروسکیام را برای ماهی گلیم، آقای هوتر، اجرا میکردم.
من و مامان و بابا بعضی شب جمعهها، بزنوبکوب راه میانداختیم و من هرسال برندۀ مسابقات ریاضی میشدم.
ولی آرزو داشتم یک خواهر داشته باشم.»
حجم
۷٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۰ صفحه
حجم
۷٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۰ صفحه