دانلود و خرید کتاب شاهزاده ناکجا روشل حسن ترجمه نیلوفر عزیزپور
تصویر جلد کتاب شاهزاده ناکجا

کتاب شاهزاده ناکجا

نویسنده:روشل حسن
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب شاهزاده ناکجا

کتاب شاهزاده ناکجا نوشتهٔ روشل حسن و ترجمهٔ نیلوفر عزیزپور است. انتشارات پرتقال این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان برای کودکان و نوجوانان نوشته شده است.

درباره کتاب شاهزاده ناکجا

کتاب شاهزاده ناکجا (The Prince of Nowhere) برابر با یک رمان فانتزی برای کودکان و نوجوانان و داستان دختری جسور و ماجراجو به نام «رودا» است. رودا در سرزمینی مه‌گرفته زندگی می‌کند و هیچ ترسی از هیولاها ندارد، اما روزی نامه‌ای از فردی ناشناس دریافت می‌کند که از او می‌خواهد کلاغی را نجات دهد. وقتی رودا بالاخره می‌فهمد کلاغ در واقع یک دگرپیکر است، حسابی شوکه می‌شود. آن موجود دگرپیکر یادش نمی‌آید چه اتفاقی برایش افتاده است. رودا برای کمک به او مجبور می‌شود به مکان‌های خطرناکی برود، با هیولاهای وحشتناکی مبارزه کند و حتی در زمان سفر کند. چنین چیزی ممکن است؟ چطور می‌شود در زمان سفر کرد؟ رودا حین انجام این مأموریت، رسم دوستی و پذیرش تفاوت‌ها را می‌آموزد و مجبور می‌شود مرز غیرممکن‌ها را در هم بشکند، پا از منطقهٔ امنش بیرون بگذارد و به آن‌سوی مه کشنده برود، با هیولاهای بسیاری دست‌وپنجه نرم کند؛ تا از ستاره‌ای دنباله‌دار بالا برود و حتی واردش هم بشود و در زمان سفر کند. این کارها ممکن است؟

خواندن کتاب شاهزاده ناکجا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به همهٔ کودکان و نوجوانانِ دوستدار رمان فانتزی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب شاهزاده ناکجا

«سریع از پله‌ها پایین رفت، چکمه‌هایش محکم روی پله‌های لق کوبیده می‌شدند، دست دستکش‌پوشش را روی نرده‌ها می‌کشید و گردوغبارشان پایین می‌ریخت. نور چراغ‌قوه‌اش دل تاریکی را شکافت و گوشه‌ای در انتهای زیرزمین را روشن کرد.

ایگنیس، پشت به دیوار، آنجا چمباتمه زده بود و موهای مشکی‌اش خیس عرق بود. چیزی بین او و پله‌ها ایستاده و تنها راه خروجش را مسدود کرده بود.

موجود غول‌پیکری که به ایگنیس حمله‌ور شده بود چنان سریع تغییر شکل می‌داد و عوض می‌شد که برای رودا سخت بود آنچه را به چشم می‌دید هضم کند. اول بدنش کپهٔ پشمالوی ژولیده‌ای بود، بعد فلس درآورد، بعد پوستش لاستیک‌مانند و براق، ولی بعد سخت و چرمی شد. هیکلش پهن و عضلانی بود و بعد لاغر و مارپیچ شد. اول چهار پا داشت، بعد شش، بعد دو و دوباره چهار پا درآورد.

حتماً رودا ناخودآگاه جیغ کوتاهی کشیده یا از وحشت صدای ضعیفی درآورده بود، چون موجود از ایگنیس رو برگرداند و به طرف رودا چرخید.

صدتا صورت داشت که باهم می‌جنگیدند تا جلوی سر هیولا قرار بگیرند. هرکدام از صورت‌ها قبل از اینکه در بدن در حال تغییر فروبرود تا صورت بعدی جایش را بگیرد، لحظه‌ای کوتاه به رودا خیره می‌شد، یک‌آن پوزه داشت و بعد دندان‌های تیز؛ یالی پرپشت از خز قهوه‌ای‌طلایی و بعد چشم‌هایی شبیه مار، بادامی و نافذ. صورت‌هایش کامل ناپدید نمی‌شدند، اما کنار می‌رفتند تا جایی برای بعدی باز شود، چشم‌های چرخان و دهان‌های باز و دندان‌های تیز تا روی گردن، پشت و بالاتنهٔ هیولا را پوشانده بودند.

یک لحظه، چهره‌ای را دید که تقریباً شبیه انسان بود، با پوست دودی و چشم‌های طلایی.

رودا جیغ کشید. انگشت‌هایش بی‌حس شده بودند، چراغ‌قوه با صدای تلقی از دستش روی زمین افتاد و تا جلوی پای آن موجود غلتید.

هیولا خوشش نیامد. با صدتا صدا غرش کرد و به‌سمتش حمله‌ور شد؛ سرعت عجیبی داشت، آن هم با آن پاهایی که با هر قدم تغییر می‌کردند. در چشم‌به‌هم‌زدنی نزدیکش رسید. رودا تلوتلوخوران از پله‌ها بالا رفت، اما موجود درست پشت سرش بود، از روی سه پلهٔ اول یک‌جا بالا پرید.

پاشنهٔ چکمهٔ رودا به پلهٔ بعدی گیر کرد و افتاد.

با دست‌های دستکش‌پوشش دنبال تکیه‌گاه گشت، اما سُر خورد و به صد جفت چشم و صد دهان باز و گرسنه‌ای نگاه کرد که فقط چند سانتی‌متر با لگدهایش فاصله داشتند...

هیولا یک‌دفعه نعره کشید و تلوتلو خورد. ایگنیس پشتش پریده، مشتی از پشم‌هایش را گرفته و با چراغ‌قوه به یکی از صورت‌هایش کوبیده بود. جایی از هیولا با صدای ترق چندش‌آوری شکست، شاید بینی یا فکش بود. خون روی پله‌ها چکید.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۱۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

حجم

۲۱۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

قیمت:
۸۰,۰۰۰
تومان