کتاب نظریه رهایی
معرفی کتاب نظریه رهایی
کتاب نظریه رهایی نوشتهٔ کریستوف منکه و ترجمهٔ سیدمسعود حسینی است. نشر نی این کتاب فلسفی را منتشر کرده است. این اثر در باب آزادی برای همه است و به تحلیل مفهوم «رهایی» پرداخته است.
درباره کتاب نظریه رهایی
کتاب نظریه رهایی خواسته ایدهٔ نوعی رهایی را شرح و بسط دهد که قادر است از آلودهشدنِ خویش به هر سلطهای عبور کند؛ به عبارت دیگر این کتاب تلاشی است برای بهاندیشه درآوردنِ رهایی در ورای تقابلهای میانِ یونانیان و بربرها، میان فرهیختگان و اصطلاحاً «بدْویها»، میان اروپا و دیگریاش، میانِ مغربزمین و سایرِ نقاطِ جهان. این کتاب به قلم کریستوف منکه و ترجمهٔ سیدمسعود حسینی در پیِ آن بوده است که رهایی را حقیقتاً جهانشمول کند و در پیِ آن بوده است که آزادی را بهنحوی به اندیشه درآورَد که آزادی نه دستاورد و امتیازِ برخی مناطق و فرهنگها، بلکه تجربه و پراکسیسِ همگان باشد؛ بنابراین کتاب حاضر در پی مفهومی حقیقتاً انسانی از آزادی است؛ آزادی بهمثابهٔ تجربهای که برای هر انسانی در هر زمانی امکانپذیر است؛ حتی بهمثابهٔ تجربهای که در زندگیِ هر انسانی - ولو محدود و سرکوبشده - همواره پیشاپیش بالفعل است. این همان بنیادی است که بر پایهٔ آن میتوان در هر زمانی نبرد بر سرِ رهایی را آغاز کرد. اثر فلسفیِ حاضر به تحلیل مفهوم «رهایی» پرداخته است.
خواندن کتاب نظریه رهایی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب آزادی برای همه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب نظریه رهایی
«پرسش از رهایی پرسش از پدیدار شدنِ رهایی است. چرا این پرسش طرح میشود؟ مگر فرایندی که در آنْ آزادی پدیدار میشود یا پدیدار شده است نسبت به آزادیْ بیرونی نیست؟ مگر هستیِ آزادی بر پدیدار شدنِ آزادی تقدم ندارد؟ مگر آزادی نمیبایست پیشاپیش وجود داشته باشد تا بتواند پدید آورده شود؟ و بنابراین، مگر هستیِ آزادی ــ آنچه آزادی هست ــ نمیبایست مستقل از نحوهای که آزادی پدیدار شده است متعین شود؟
پرسش از پدیدار شدنِ آزادی دوپهلوست. (۲) آری: هستیِ آزادی بر پدیدار شدنِ آزادی تقدم دارد. خیر: هستیِ آزادی را نمیشود مستقل از نحوهای که آزادی پدیدار شده است متعین ساخت. از یک طرف، این امر صادق است که پدیدار شدنِ آزادی را نمیتوان فهمید مگر اینکه پیشفرض گرفته شود که آزادی از قبل، یعنی همواره پیشاپیش، وجود دارد. آزادی فقط از آزادی پدیدار میشود؛ آزادی از تجربهٔ آزادی پدید آورده میشود. زیرا رهاییای وجود ندارد، یعنی رهایی نمیتواند به انجام رسد یا مُحقق گردانده شود، مگر اینکه تجربهٔ آزادی به انجام رسد. رهایی از دلِ آزادی پدید میآید. بنابراین، در آغازِ رهاییْ هستیای قرار دارد، هستیِ بیواسطهٔ آزادی: لذت از نحوهای که ما هستیم ــ و نحوهای که آزاد هستیم ـ، به این ترتیب که تجربه میکنیم. این همانا لذتِ مجذوبیت است. اما در عینِ حال این نیز صادق است که تجربه نخست از طریقِ فعلِ رهایی، فعلی که از تجربه شروع میشود، ــ فعلی که در برونرفت از تجربه مُحقق گردانده میشود ـ، آزاد میگردد. تجربهٔ آزادی در مقامِ تجربهٔ بیواسطه هنوز آزاد نیست. تجربهٔ آزادیْ نخست باید به آزادی بدل شود؛ باید بهسوی آزادیْ رهانده شود. زیرا آزادی مادام که بهمثابهٔ نوعی هستی، بهمثابهٔ وضعیتی صِرف در تجربه، ظاهر شود ضدِ خویش است. آزادی بهمثابهٔ وضعیتی صِرف از ناآزادی تمایزناپذیر است. این امر از حیثِ محتوایی صادق است؛ زیرا لذت از آزادی از "بختِ تابعیت" (هاینر مولر) تمایزناپذیر است. همچنین از حیثِ هستیشناختی، در موردِ نحوهٔ بودنِ آزادی در تجربه، صادق است. زیرا آزادی اگر نوعی هستیِ صِرف باشد، نوعی دادگی است؛ نوعی وضعیت است که ما را متعین میسازد. لذا ما بهموجبِ آزادیمان متعین میبودیم؛ ما بهشیوهای ناآزادْ آزاد میبودیم. بنابراین، آزادی فقط به این ترتیب آزاد میشود که خودش را متمایز کند و از وُجودِ بیواسطهٔ خویش در تجربه فراروی کند: از طریقِ نفیِ ناآزادی.
بنا به همین دلیل است که پرسش از رهایی طرح میشود. طرحِ پرسش از پدیدار شدنِ آزادی، و لذا فهمیدنِ آزادی بر پایهٔ پدیدار شدناش، بدین معنی نیست که آزادی همواره فقط پدیدار میشود و هرگز نبوده است، هرگز حاضر نبوده است یا هرگز حاضر نخواهد بود. بدین معنی نیست که هستیِ آزادی باید در نوعی پدیدار شدنِ نامتناهیِ تمامنشدنی منحل شود. بهخلاف، بدین معنی است که هستیِ آزادی را فقط بر پایهٔ پدیدارشدناش میشود فهمید. صِرفِ هستیِ آزادیْ هستیِ آزادی نیست. آزادبودن فقط به این ترتیب پدیدار میشود که آزادی پدیدار شود ــ به این ترتیب که آزادیْ منفی {یا نفیکننده} شود: به این ترتیب که آزادیْ ناآزادی را نفی کند؛ به این ترتیب که آزادی به رهایی بدل شود. اما نفیِ ناآزادی مجدداً با هستیِ آزادی، که ما بیواسطه آن را تجربه میکنیم، مرتبط میشود. رهاییْ ناآزادی را تحتِ لوای تجربهٔ آزادیْ نفی میکند. از این رو، پرسش از رهایی، پرسش از پدیدار شدنِ آزادی، باید در آغاز باشد: آدمی باید از پدیدار شدنِ آزادی شروع کند تا هستیِ آزادی را بفهمد. ولی آدمی پدیدار شدنِ آزادی را فقط در صورتی میتواند بفهمد که به هستیِ آزادی بازگردد.»
حجم
۵٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۷۳۶ صفحه
حجم
۵٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۷۳۶ صفحه