کتاب تب و تاب (جلد دوم)
معرفی کتاب تب و تاب (جلد دوم)
کتاب تب و تاب (جلد دوم) نوشتهٔ سیده ماجده سلیمانی (غزاله ماه) است. انتشارات آراسبان این رمان معاصر ایرانی را منتشر کرده است.
درباره کتاب تب و تاب (جلد دوم)
کتاب تب و تاب (جلد دوم) برابر با یک رمان معاصر و ایرانی است که یک راوی اولشخص آن را روایت میکند. جلد اولِ این رمان با صدای گریه و ناله و زارزدن آغاز شده است. مادر راوی مینالد. تصادفی رخ داده است. مادر نگران شخصیتی به نام «هلیا» است. جلد حاضر با نگاه راوی به مردی آغاز شده است که کامهای سنگین و پشت سر هم از سیگارش میگیرد. او کیست و داستان چیست؟ این رمان را بخوانید تا بدانید.
خواندن کتاب تب و تاب (جلد دوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تب و تاب (جلد دوم)
«تو دنیای شیرینی غرقم.. دنیای شیرینی که ویهان برام ساخته.. انقدر قشنگه که اصلا دلم نمیخواد ازش خارج بشم.. تکیه دادن بهش.. به شونه هاش.. قشنگ ترین حسیه که دارم.. تکیه میزنم بهش و باور دارم که نمیره.. که تا همیشه هست.. این مرد همون مردیه که میدونم تنهام نمیزاره.. ویهان هیولای قدیم نیست... تو تک تک حرفاش.. حرکاتش.. میبینم عشقو.. میبینم دوست داشتن و.. با تموم قلبم حس میکنم اینکه محبتش واقعیه و این برام با ارزش ترین چیز دنیاست.. میفهمم که وقتی چیزی به سختی بدست میاد ارزشش چندین برابر میشه.. میفهمم که رابطمون لحظه ای نبوده.. لحظه ای نیست.. با سختی زیاد الان تو این نقطه وایسادیم... و همین شاید بزرگترین قسمت تاثیر گذار زندگیمونه... نشستم کنارش.. شونه به شونش.. تو ماشینی که بارها سوارش شدم ولی نه با این نسبت.. نه با این حال خوب.. نه وقتی که دستم توی دستاشه و هر لحظه میبوسه... لبخندی کنج لبم خونه کرده و دیگه هیچی نمیگم.. میخواد سورپرایزم کنه؟ چی از این بهتر؟ چرا خودم خرابش کنم؟ اروم نشستم و میبینم که مسیری که میریم اصلا اشنا نیست.. هرچی میگذره جاده گشاد تر و فضای ازاد بیشتری به چشم میخوره... چند دقیقه بعد درست وقتی که جلوی فرودگاه ایستاده با تعجب از ماشین پیاده میشم و میگم:
- با هواپیما میریم؟
کیفمون رو از توی ماشین بیرون میاره و میگه:
- بله عزیزم... اگه قابل بدونی..
میخندم... هیجان زده ام واقعا.. میپرسم:
- مقصد کجاست؟؟
دستم رو میگیره و همونجوری که منو به سمت ورودی میکشونه میگه:
- مقصد داخلیه.. جنوب.. جزیرهٔ زیبای کیش.. ولی خب این سورپرایز اصلی نیست..
با ذوق و هیجان.. با حسی که نمیشه توصیفش کرد.. سعی میکنم خودمو کنترل کنم.. که صدای ذوق کردنم بالا نره.. میپرسم:
- واقعا داریم میریم کیش؟؟؟ واقعا؟؟
از ذوق من لبخند میاد روی لبش.. دستمو فشار میده و میگه:
- اره عزیزم. واقعا.. گفتم بعد این همه ماجرا هردومون به استراحت نیاز داریم. به اینکه حالمون عوض شه..
با همون حالت پر هیجان نفس عمیقی میکشم و میگم:
- خیلی وقته که با ارامش جایی نرفتم.. ممنونم. واقعا نیاز بود..»
حجم
۴۳۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۵۰۰ صفحه
حجم
۴۳۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۵۰۰ صفحه