کتاب تویی در من
معرفی کتاب تویی در من
کتاب الکترونیکی تویی در من نوشتۀ مرضیه اخواننژاد در انتشارات آراسبان چاپ شده است. این رمان عاشقانه دومین بخش از داستانی سهگانه است که با ارتعاش آغاز شده و با عزازیل مرتبط است. داستان درباره کشمکشهای درونی، عشق، درد و رهایی یک زن است که با چالشهای اجتماعی و عاطفی روبهرو میشود.
درباره کتاب تویی در من
کتاب تویی در من ادامۀ مستقیم داستان ارتعاش است و با رمان عزازیل مرتبط است. این اثر در ژانر عاشقانه نوشته شده و با روایتهایی عاطفی، عمیق و گاه تراژیک به بررسی زندگی دختری میپردازد که درگیر تضادهای درونی و اجتماعی است. نویسنده با قلمی صمیمی، چالشهای یک زن را در مواجهه با قضاوتهای اجتماعی و تلاش برای رهایی از گذشتهای پر از درد به تصویر میکشد.
داستان با روایت تلخیهای زندگی شخصیت اصلی شروع میشود، دختری که جرمش دختر بودن و پاک ماندن بوده است. نویسنده در این اثر به تأثیرات قضاوتهای ناعادلانه و روابط پیچیدۀ انسانی پرداخته و مبارزۀ شخصیت اصلی برای بازیابی هویت و آرامش را شرح میدهد.
این رمان ترکیبی از عشق، مبارزه، امید و رهایی است که خواننده را با مفاهیم عمیقی از قدرت درونی و مواجهه با سختیها روبهرو میکند. اگرچه داستان در قالبی عاشقانه نوشته شده، اما به موضوعاتی چون عدالت اجتماعی، جنسیت و تلاش برای خودشناسی نیز میپردازد.
کتاب تویی در من را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای عاشقانه ایرانی مناسب است.
بخشی از کتاب تویی در من
«کلاً پدربزرگ با من مشکل داشت؛ هرچهقدر عاشق سامان بود، دل خوشی از من نداشت. آنطور که به نظر میرسید، توقع داشت تمام فرزندان پسریاش، پسر متولد شوند و دختر شدن من بقای نسل او را به خطر میانداخت!
البته دلبهدل راه داشت؛ من هم دقیقاً به همین اندازه از او نفرت داشتم و ترجیح میدادم زیاد با او همکلام نشوم!
بیاحترامی پدربزرگم در روزی که نتیجهٔ کنکور را گرفتم، باعث شد خوشحالیام پر بکشد و جایش بغض خانمانسوزی گلویم را بفشارد. آن روز تنها تبریک صمیمانه و گرم آراد باعث شد مجدداً لبخند روی لبهایم جا گیرد.
آنقدر از قبولی من در دانشگاه خوشحال شده بود و هیجانزده بود که ناخودآگاه من هم هیجانزده شدم.
آراد آن روز به بهانهٔ شیرینی قبولی من و آیناز، همه را برای شام به بیرون دعوت کرد. شادی آن شب با حضور آراد دوباره برگشت، وگرنه به سرم زده بود به خانه برگردم و دیگر در آن جمع مسخره حضور پیدا نکنم.
خیلی دوست دارم روزی برسد که جانیار را با آراد آشنا کنم؛ گاهی به سرم میزد در روزهایی که با جانیار بیرون میروم، از آراد هم دعوت کنم. اگر جانیار با آراد دوست شود، بعداً راحتتر میتوانم او را به عنوان خواستگار به خانوادهام معرفی کنم!
گاهی به این فکر میکردم که روزی که جانیار به خواستگاریام میآید، به پدرم و سامان بگویم کجا و چجوری با او آشنا شدهام؟ آخر پدرم و سامان بیشازحد عقایدشان قدیمی بود و چنین دوستیهایی در باورشان نمیگنجید.»
حجم
۶۹۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۷۴۸ صفحه
حجم
۶۹۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۷۴۸ صفحه