
کتاب پرواز بلند
معرفی کتاب پرواز بلند
کتاب الکترونیکی پرواز بلند نوشتۀ آویشن سرباز وطن رشید در انتشارات آراسبان چاپ شده است. این کتاب داستان چند جوان است که در پی آغاز مسیری تازه در زندگی، با همکاری در یک کارگاه کفاشی زیرزمینی، برای ساختن آیندهای متفاوت تلاش میکنند. موضوع کلی کتاب روایت مسیر رشد، همدلی و مبارزه برای رسیدن به رؤیاها در بستر زندگی پرچالش این جوانان است.
درباره کتاب پرواز بلند
کتاب «پرواز بلند» داستانی است با محوریت زندگی گروهی از جوانان که با وجود شکستها، تلخیها و فقدان حمایت خانوادگی، تصمیم میگیرند با اتکا به یکدیگر آیندهای متفاوت بسازند. داستان از دل یک کارگاه کفاشی کوچک شروع میشود؛ جایی که چند شخصیت با گذشتههایی سخت و گاه تلخ، برای نجات خود و رسیدن به رویاهایشان همدل میشوند. روایت کتاب از زاویۀ دید شخصیتهایی مانند آرمان، طناز و دیگر اعضای این گروه شکل میگیرد و مخاطب را درگیر مسائل عاطفی، اجتماعی، اقتصادی و روانی میکند که این نسل با آنها مواجه است. یکی از خطوط محوری داستان، فراز و فرودهای زندگی آرمان است؛ جوانی که تجربه سقوط مالی و اجتماعی را از سر میگذراند و از یک زندگی مرفه به زندگیای بسیار ساده و دشوار کشیده میشود. با این حال، از دل همین تجربههاست که پیوندهای انسانی و واقعی در زندگی او شکل میگیرند. بخشهایی از کتاب به دغدغههایی مانند نقش پول در روابط، وفاداری، اعتماد، عشق، و معنای واقعی حمایت میپردازد. تضاد میان زندگی با ثروت و بدون آن، در خلال داستان بارها به شکل روایت مستقیم یا درونیات شخصیتها مطرح میشود. زبان اثر با لحنی داستانی و گاه احساسی پیش میرود. گفتگوها، توصیف فضاها، و تأکید بر نگاههای شخصی شخصیتها، کتاب را از یک روایت صرفاً خطی خارج کرده و به آن رنگی عاطفی و درونی میدهد. داستان در کنار فضای اجتماعی و اقتصادیاش، بعدی روانشناختی هم دارد و به تأثیر شرایط محیطی بر شخصیت و انتخابهای افراد میپردازد.
کتاب پرواز بلند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای نوجوانان و جوانان علاقهمند به داستانهای معاصر فارسی با محوریت مسائل اجتماعی، خانوادگی و رشد فردی مناسب است.
بخشی از کتاب پرواز بلند
«عمارت بزرگ و اشرافی خانوادهٔ رادمان! صاحب شرکت بَرزین؛ بزرگترین و به نامترین شرکت چرم سازی! خانوادهای که نسل اندر نسل در صنعت چرم زبانزد بودهاند و در نهایت این شغل خانوادگی با تلاش و پشتکار و پیشرفت به پسر ارشد خانواده، بهنام رادمان رسید؛ که به اتفاق و با همراهی برادر کوچکترش، بابک رادمان، این شغل موروثی را ادامه میداد؛ طوریکه شاید بتوان گفت بخش بزرگی از صنعت چرم زیر دست این دو برادر بود!
شاید نتوان ثروت این خانواده را تصور کرد! اما خب... یک خانواده تا چه حدی میتواند در پول غرق باشد که برای تولد بیست و پنج سالگی تنها پسر و فرزندشان عمارت به آن عظمت را چراغانی و هزاران مهمان دعوت کنند که فقط بیشتر از صد نفرِ مهمانها از دوستهای پسر باشند؟! آن هم پسری که تازه به میانهٔ دههٔ بیست زندگیاش رسیده و هنوز شاید گرم و سرد روزگار را نچشیده باشد!
همهٔ مهمانها سرگرمِ خوشگذرانی و لذت بردن از مراسم بودند. در سمتی دخترها و پسرهای جوان، زنها و مردها... هرکدام به نحوی مشغول وقت گذرانی بودند و در سمتی دیگر، سرمایهدارهای پاچهخوار و مدیران و کارمندهای شرکت و کارخانه دور هم جمع شده و برای بهنام و همسرش شیرین زبانی میکردند. بابک که برادر و زنبرادرش را اسیرِ آن شیرین زبانها دید، برای نجات هر دو نفرشان جلو رفت و با لبخندی تصنعی وارد آن جمع شد. دست بهنام را گرفت و گفت: خیلی معذرت میخوام که مزاحم صحبتاتون میشم... اجازه دارم برادرمو چند دقیقه قرض بگیرم؟»
حجم
۵۲۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۶۸ صفحه
حجم
۵۲۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۶۸ صفحه