کتاب تابستانی با پروست
معرفی کتاب تابستانی با پروست
کتاب تابستانی با پروست نوشتهٔ ماتیاس چوکه و ترجمهٔ ناصر غیاثی است. نشر نو این کتاب را منتشر کرده است. این کتاب نقدی بر مجموعهٔ «در جستوجوی زمان ازدسترفتۀ» نوشتهٔ «مارسل پروست» است.
درباره کتاب تابستانی با پروست
ماتیاس چوکه در کتاب تابستانی با پروست (Ein Sommer mit Proust) از مواجههٔ خود با اثر مشهور «مارسل پروست»، «در جستوجوی زمان ازدسترفتۀ» سخن گفته است. این اثر شرح مواجهۀ انتقادی نویسنده با اثر است. او بالاخره دل به دریا زده و شروع کرده به خواندن رمان قطور پروست کرده است، اقدامی که از همان آغاز منجر به درگرفتن چالشی بین دو نویسنده میشود: در یک سو، غولی ادبی ایستاده با مدالهای افتخار و ستایشنامههای رنگارنگ در طول یک قرن و در سوی دیگر، نویسندهای معاصر با سلاح و زرهی از طنز و جسارت. در کتاب حاضر با فراز و فرود و مطالعۀ انتقادی رمانی مشهور همراه میشوید؛ رمانی که بسیار بیشتر از آنکه خوانده شده باشد، دربارهاش حرف زدهاند. نویسنده در پسگفتار کتاب حاضر بیان کرده است که هواداران پروست ممکن است با خواندن این کتاب عصبانی شوند. منظور او از هواداران پروست مدافعان سرسخت، دنبالهروانش و کسانی است که کافی است اسم پروست را بشنوند تا فوراً اشک در چشمشان حلقه بزند، نه به این خاطر که کلمهای از او خوانده باشند، بلکه تنها به این خاطر که یاد گرفتهاند، زندگی راحتتر است، اگر کتاب در جستوجوی زمان ازدسترفته را زیباترین رمانی که تاکنون نوشته شده است قلمداد کنند. نویسنده در این اثر لحنی طنز و گاهی کنایهآمیز دارد و از قالب نامه برای بیان اندیشههای خود استفاده کرده است.
خواندن کتاب تابستانی با پروست را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران نقد ادبی پیشنهاد میکنیم.
درباره ماتیاس چوکه
ماتیاس چوکه، نویسنده و فیلمساز سوئیسی، متولد ۲۹ اکتبر ۱۹۴۵ در شهر برن است. او تحصیلاتش را در رشتۀ تئاتر گذرانده و با کارگردان مشهور تئاتر آلمان پیتر تسادک، در تئاتر شهر بوخوم، همکاریهایی داشته است. چوکه از سال ۱۹۸۰ ساکن برلین است و عموماً ماجراهای داستانهایش در این شهر میگذرد. او تاکنون ۱۱ رمان و مجموعهداستان و هشت نمایشنامه نوشته و سه فیلم هم ساخته است.
بخشی از کتاب تابستانی با پروست
«فقط تو نیستی که هر بار که اسم بِرفوس را توی روزنامه میخوانی و به یاد من میافتی، چنین حالی پیدا میکنی. من هم متأسفانه هر بار که اسم او را میخوانم، همیشه یاد خودم میافتم و غصهدار میشوم چون پی میبرم در این فاصله چقدر دورافتادهام از صحنهٔ ادبیات. بنابراین هفته به هفته غمزدهتر یاد خودم میافتم چون روزنامهها موقع صبحانه تقریباً هفتهای دستکم یک بار نام بِرفوس را جلو رویم میگذارند. این اواخر دیگر مشکل خودم را تحمل میکنم. باید بروم پیش روانکاو، بدهم تعادلم را برقرار کند.
ناشرم ملاحظهام را میکند و از اخبار هفتگیِ پیروزیهای بِرفوس در امانم میگذارد. (میدانستی که آثار هر دوی ما در یک انتشاراتی منتشر میشود و برخلاف کتابهای من، تکتکِ کتابهای او موفق میشوند به چاپ هفتم و هشتم و حتی دهم برسند؟) حتماً وبسایت ناشر سرویسِ بیستوچهار ساعتهٔ اخبار بِرفوس را عرضه میکند. یا یک زنِ کارآموز که ویژهٔ بِرفوس استخدام شده، دادههای جایزه گرفتنهای آیندهٔ او را، تنظیم شده به ترتیب زمانی، در ایمیلهای همگانی میفرستد تا همه بتوانند در تقویم روزانهشان وارد کنند که کِی میتوانند این نویسنده را حی و حاضر ببینند. (شاید هم حالا با آی ویوی در یک جت شخصی شریک است؟)
در کمال یأس شروع کردهام به خواندنِ جستوجو. همهاش را. آیا تا به حال این شاهکار را خواندهای؟ اگر از این اثر (کل اثر) خوشت آمده، در اینصورت... خب، در این صورت چی؟ در این صورت خواهش میکنم به من چیزی نگو (چون حرفت را باور نمیکنم، یعنی تو به نظرم دروغگو نیستی -نیازی هم به دروغگویی نیست). فارغ از هر بحثی، این اثر یکی از رمانهای جدید پادشاه است همراه با -معترفم- گاهگداری پارههایی محشر که نفس آدم را بند میآورند. از یکی از این پارهها در زمان بازیافته، یعنی در جلد آخر که همین حالا خواندهام، بسیار خوشم آمده. یحتمل من احمقتر از آنم که خداوند (تو بخوان بِرفوس) روا شمرده است. آخر این پارهای بود که آن را نه به سبکِ خودش بلکه به سبکِ برادران گنکور نوشته بود؛ یعنی در واقع اصلاً پروست نیست. آنقدر از این پاره خوشم آمده است که دوست دارم بهزودی شروع کنم به خواندن برادران گنکور.»
حجم
۸۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۸۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه