
کتاب شوهر ما سه نفر
معرفی کتاب شوهر ما سه نفر
کتاب الکترونیکی «شوهر ما سه نفر» نوشتهٔ استفانی باند با ترجمهٔ نفیسه معتکف و ویراستاری حمیده رستمی، توسط نشر آموت منتشر شده است. این رمان طنزآمیز و معمایی، داستانی پرکشش دربارهٔ روابط پیچیده و رازهای پنهان در زندگی زناشویی را روایت میکند. محوریت داستان بر سه زن است که ناگهان درمییابند همگی همسر یک مرد بودهاند و حالا باید با واقعیت تلخ و عجیب این ماجرا روبهرو شوند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب شوهر ما سه نفر
«شوهر ما سه نفر» از آثار داستانی معاصر است که در قالب رمان نوشته شده و فضای آن در شهری کوچک در ایالت میسوری آمریکا میگذرد. استفانی باند، نویسندهٔ این کتاب، با روایتی طنزآمیز و در عین حال تلخ، به سراغ موضوع چندهمسری، خیانت و رازهای پنهان در زندگی زناشویی رفته است. داستان حول محور سه زن با پیشینهها و شخصیتهای متفاوت شکل میگیرد که هر یک بهگونهای با مردی به نام «ریموند کارمایکل» پیوند خوردهاند. روایت کتاب از زاویه دید هر سه زن پیش میرود و بهتدریج لایههای پنهان زندگی ریموند و روابطش با این زنان آشکار میشود. ساختار رمان بهگونهای است که با ترکیب طنز، تعلیق و موقعیتهای غیرمنتظره، خواننده را تا پایان با خود همراه میکند. «شوهر ما سه نفر» با پرداختن به دغدغههای زنان، هویت فردی، اعتماد و خیانت، تصویری از پیچیدگیهای روابط انسانی ارائه میدهد و در عین حال، با نگاهی انتقادی به سنتها و باورهای اجتماعی، مخاطب را به تأمل وا میدارد.
خلاصه داستان شوهر ما سه نفر
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با معرفی «ناتالی کارمایکل»، پزشک جوان و موفقی آغاز میشود که زندگی آرام و نسبتاً رضایتبخشی با همسرش «ریموند» دارد. اما همهچیز زمانی به هم میریزد که مردی به نام «باتلر» به مطب ناتالی میآید و ادعا میکند ریموند به او بدهکار است و جواهرات ناتالی را بهعنوان وثیقه گرو گذاشته است. این اتفاق، آغاز فروپاشی آرامش زندگی ناتالی است و او را به شک و تردید دربارهٔ همسرش میکشاند. در ادامه، ریموند دچار تصادف میشود و ناتالی برای عیادت به بیمارستان میرود. در آنجا با دو زن دیگر روبهرو میشود: «بئاتریکس»، زنی میانسال و باوقار که سالهاست با ریموند زندگی میکند و «روبی»، زن جوان و پرشور که بهتازگی با ریموند ازدواج کرده است. هر سه زن با ناباوری درمییابند که همسر یک مرد هستند و هیچکدام از وجود دیگری خبر نداشتهاند. این مواجهه، آغاز کشمکشها، گفتوگوها و تلاش برای فهمیدن حقیقت زندگی ریموند است. در طول داستان، هر یک از زنان با گذشته و احساسات خود روبهرو میشوند و سعی میکنند راهی برای کنار آمدن با واقعیت پیدا کنند. روایت، با طنز و تلخی، به بررسی اعتماد، خیانت، هویت فردی و قدرت زنان در مواجهه با بحران میپردازد، بیآنکه پایان ماجرا را بهطور کامل افشا کند.
چرا باید کتاب شوهر ما سه نفر را بخوانیم؟
این کتاب با روایتی چندصدایی و طنزآمیز، به سراغ موضوعی رفته که کمتر در ادبیات داستانی به این شکل پرداخته شده است: مواجههٔ زنان با خیانت و چندهمسری. «شوهر ما سه نفر» نهتنها داستانی سرگرمکننده و پرکشش ارائه میدهد، بلکه با پرداختن به احساسات و واکنشهای متفاوت شخصیتها، فرصتی برای همدلی و درک پیچیدگیهای روابط انسانی فراهم میکند. موقعیتهای غیرمنتظره و دیالوگهای هوشمندانه، خواننده را با چالشهای اخلاقی و عاطفی شخصیتها همراه میسازد و در عین حال، نگاهی انتقادی به سنتها و باورهای اجتماعی دارد. این اثر برای کسانی که به داستانهای شخصیتمحور و موقعیتهای طنزآمیز علاقه دارند، تجربهای متفاوت خواهد بود.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای معاصر، داستانهای طنزآمیز و روایتهایی دربارهٔ روابط انسانی و مسائل زناشویی مناسب است. همچنین کسانی که دغدغههایی مانند اعتماد، خیانت، هویت فردی و قدرت زنان در مواجهه با بحران دارند، میتوانند با شخصیتهای این داستان ارتباط برقرار کنند. «شوهر ما سه نفر» برای مخاطبانی که به دنبال داستانی پرکشش و متفاوت هستند، انتخابی جذاب است.
بخشی از کتاب شوهر ما سه نفر
«ناتالی با به یاد آوردن شغل خستهکننده و تکراری شوهرش که فروش دستوپای مصنوعی بود، گوشهٔ لبش را بالا برد. سپس تلفن را روی میز کمی جابهجا کرد تا جا برای پروندهها باز شود و گفت: صبر کن. آهان. جا باز شد.» هنوز صدای شوهرش در گوشش طنینانداز بود. خدای، این هفته چقدر دلش برای او تنگ شده بود. بعد از اینکه سارا بار خود را خالی کرد، به جلو خم شد و درحالی که شگفتزده به جواهر درشت نگاه میکرد، گفت: «هروقت از این مرد دستودلباز خسته شدی، او را به من پاس بده.» حرفهای سارا باعث شد که ناتالی احساس شرمندگی کند. بله، آن جواهر بهراستی زیبا و نفیس بود. اما یک جای کار ایراد داشت... در چند ماه اخیر یک جای کار شوهرش ایراد داشت. در دل گفت: اوه، دیوانه شدم. مسئلهای ذهنش را مشغول کرده بود. احساس تنهایی و خلاً میکرد. روی صندلی چرمیاش به جلو خم شد و پوزخندزنان گفت: «سارا؛ بگذار آب پاکی را روی دستت بریزم. ریموند یکهشناس است.»
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۹۴ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۹۴ صفحه