کتاب گذرگاه تاریک
معرفی کتاب گذرگاه تاریک
کتاب گذرگاه تاریک نوشتهٔ دیوید گودیس و ترجمهٔ محمود گودرزی است. نشر برج این رمان جنایی منتشر کرده است. این رمان نمونهای برجسته از ادبیات نوآر میانهٔ قرن بیستم آمریکا است و موضوعات ناامیدی، هویت و پیگیری بیامان عدالت یا انتقام را به تصویر میکشد. براساس داستان گذرگاه تاریک در سال ۱۹۴۷ فیلمی ساخته شد که «همفری بوگارت» و «لورن باکال» در آن نقش ایفا کردند.
درباره کتاب گذرگاه تاریک
گذرگاه تاریک رمانی است از دیوید گودیس که اولین بار در سال ۱۹۴۶ منتشر شد. گودیس نویسندهای آمریکایی بود که به خاطر داستانهای نوآر خود شناخته میشود و گذرگاه تاریک یکی از معروفترین آثار اوست. رمان نوآر نوعی ادبیات جنایی است که با فضای تاریک، شخصیتهای پیچیده و موضوعات جنایی شناخته میشود. این ژانر با ارائهٔ داستانهایی هیجانانگیز و تفکربرانگیز، خوانندگان را به عمق دنیای جنایت و فساد میبرد.
داستان حول محور «وینسنت پاری» میچرخد، مردی که به اشتباه به قتل همسرش محکوم شده است. پاری از زندان «سنکوئنتین» فرار میکند و تحت جراحی پلاستیک قرار میگیرد تا ظاهر خود را تغییر دهد. او مصمم است که قاتل واقعی را پیدا کرده و نام خود را پاک کند. در این راه، او از «ایرین جنسن»، زنی که به بیگناهی او اعتقاد دارد، کمک میگیرد. پاری در مسیر خود در دنیای زیرزمینی سان فرانسیسکو با شخصیتهای مختلفی روبهرو میشود، چه دوست و چه دشمن و با موانع زیادی در مسیر خود برای رسیدن به نجات و رستگاری روبهرو میشود.
برخی از مفاهیمی که در کتاب گذرگاه تاریک دنبال میشوند عبارتاند از:
۱. هویت و تحول: تغییر ظاهر فیزیکی پاری از طریق جراحی پلاستیک نماد جستوجوی او برای هویت جدید و شروعی تازه است.
۲. انزوا و بیگانگی: وضعیت فراریبودن پاری او را به زندگیای پر از انزوا سوق میدهد و موضوعات تنهایی و تلاش برای یافتن ارتباط را برجسته میکند.
۳. بیعدالتی و فساد: این رمان به سیستم قضایی انتقاد میکند و نشان میدهد که چگونه میتواند ناقص و مغرض باشد.
۴. ناامیدی و بقا: سفر پاری با مبارزهای ناامیدانه برای بقا و پیگیری بیامان حقیقت مشخص میشود.
آثار دیوید گودیس، ازجمله گذرگاه تاریک، در چشمانداز ادبیات قرن بیستم آمریکا بهخاطر تصویر واقعگرایانه و تلخ از جنبههای تاریک زندگی اهمیت دارند. داستانهای او اغلب بر روی افراد تحت فشار و حاشیهنشین تمرکز دارند و مبارزات مردم عادی را که در شرایط فوقالعاده گرفتار شدهاند، منعکس میکند. سبک نگارش و موضوعات گودیس بر ژانر نوآر تأثیر گذاشته و تأثیری ماندگار بر ادبیات آمریکایی به جا گذاشته است. این رمان در ۱۹ فصل نگاشته شده است.
خواندن کتاب گذرگاه تاریک را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به دوستداران رمانهای جنایی و نوآر پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب گذرگاه تاریک
«آربوگست مثل مربی مدرسهٔ باحوصلهای حرف میزد و گفت: «ببین. آن کتوشلوار خاکستری نو را شناختم. کتوشلوار و هیکلت را در نظر گرفتم و خیلی زود موضوع دستگیرم شد. تو با صورتت کاری کرده بودی و این قضیه دربارهٔ آدمهایی با موقعیت تو اتفاق تازهای نیست. میدانستم به استودبیکر نگاه میکنی و نگران این موضوع نبودم، ولی نمیخواستم خودم را ببینی، بههرحال نه آن موقع. به همین دلیل سرم را دزدیدم و کف ماشین ماندم. وقتی بلند شدم دیدم وارد مجتمع آپارتمانی میشوی. بعد فهمیدم که باید هر دوی شما را در تردید نگه دارم، لازم بود مثل عنکبوت ترتیب این کار را میدادم، به دامت میانداختم، نه خیلی سریع، بدون هیچ عجلهای، فقط ترغیبت میکردم بیفتی توی تله. استودبیکر را یک بلوک دورتر بردم و پارک کردم تا نتوانی از پنجره آن را ببینی. و از آنجا مجتمع آپارتمانی را زیر نظر گرفتم. تنها چیزی که آن موقع اذیتم میکرد این بود که شاید وقتی با صورت جدیدت بیرون میآمدی همان کتوشلوار خاکستری را نمیپوشیدی. اما کاریاش نمیتوانستم بکنم. بنابراین منتظر ماندم و بعد وقتی از پسرکی روزنامهای خریدم و همهچیز را دربارهٔ ماجرای فلسینگر خواندم گنج دیگری سر راهم سبز شد و این گنجهایم را دو تا کرد، چون آن دختر حالا نه فقط در فراریدادن یک زندانی دست داشت، درگیر قتل هم بود. میبینی چه اطلاعاتی دربارهاش داشتم؟»
_ ولی کار من نبود.
_ برایم مهم نیست کار تو بوده یا نه. مأمورها میگویند کار تو بوده. همین برایم کافی است. بههرحال من هنوز ناراحت این قضیه بودم که تو از آپارتمان با کتوشلوار دیگری بیرون بیایی، به همین دلیل تصمیم گرفتم قبل از اینکه همچین اتفاقی بیفتد با تو حرف بزنم. رفتم جلوی آپارتمان و زنگ در را زدم. یکی از آن دفعاتی بود که دختر سوار پونتیاک شد و رفت خرید. میبینی، من او را زیر نظر داشتم که میرفت و با تعدادی بسته برمیگشت و میدانستم قرار است مدتی آنجا بمانی. بعد داشتم زنگ در را میزدم که نظرم عوض شد، به خودم گفتم بهتر است مدتی دست نگه دارم و همان کاری را کنم که تا آن موقع کرده بودم و آهسته جلو بروم. از کجا میدانستم نفر سومی بالا توی آن آپارتمان نیست؟ یا نفر چهارمی؟ یا یک لشکر آدم؟ فقط لازم بود به قضیهٔ آن کتوشلوار دل خوش کنم و منتظر بمانم تا تو را تنها و دور از آپارتمان گیر بیاورم. با وجود آن مبلغ میصرفید بچسبم به ردیف تکخالهایی که داشتم و منتظر بمانم تا کسی مبلغی بالاتر بخواند و این اتفاق امروز صبح افتاد، زمانی که کتوشلوار خاکستری از مجتمع آپارتمانی بیرون آمد. حتی به قیافه هم نگاه نمیکردم. کتوشلوار خاکستری را تعقیب کردم. تاکسی را تعقیب کردم. کتوشلوار خاکستری توی سیویک سنتر از تاکسی پیاده شد و همهچیز خوب پیش میرفت تا اینکه آن کارآگاه توی رستوران مچت را گرفت. دیدم به او رشوه دادی. چقدر به او دادی؟»
حجم
۲۰۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۲۰۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه