کتاب زندگینامه هانا آرنت
معرفی کتاب زندگینامه هانا آرنت
کتاب زندگینامه هانا آرنت نوشتهٔ سامانتا رز هیل و ترجمهٔ علی معظمی است. نشر برج این زندگینامه را منتشر کرده است.
درباره کتاب زندگینامه هانا آرنت
سامانتا رز هیل در کتاب زندگینامه هانا آرنت زندگی هانا آرنت را شرح داده و در دل این زندگینامه برخی از آرای او را نیز بیان کرده است. هانا آرنت در سال ۱۹۰۶ به دنیا آمد و در سال ۱۹۷۵ درگذشت. او تئوریسین و فیلسوفی سیاسی بود که در آلمان در یک خانوادهٔ یهودی زاده شد. در ۱۸سالگی وارد دانشگاه ماربورگ شد و در این دانشگاه استاد محبوبش «مارتین هایدگر» بود که رابطهٔ عاشقانهای نیز با او داشت. او در سال ۱۹۲۶ دانشگاه ماربورگ را ترک کرد و به دانشگاه هایدلبرگ رفت تا رسالهٔ دکتری خود را با عنوان «مفهوم عشق از نظر آگوستین قدیس» زیر نظر «کارل یاسپرس» بگذراند. پس از تحصیل به یکی از رهبران چپ آلمان بدل شد و به مخالفت با نازیها پرداخت. هانا آرنت در سال ۱۹۳۲ ریاست دانشگاه فرایبورگ را بر عهده گرفت. در سال ۱۹۳۳ با قدرتگرفتن آدولف هیتلر مدتی به زندان افتاد و با شروع جنگ جهانی دوم به اردوگاه مرگ و کورههای آدمسوزی اعزام شد که البته توانست از اسارت فرار کند و همراه با همسر خود «هاینریش بلوشر» به فرانسه برود. هانا آرنت و همسرش با هجوم آلمانها به فرانسه، به آمریکا مهاجرت کردند. او در سال ۱۹۵۱ تابعیت ایالات متحده را پذیرفت. اوایل مهاجرت برای او بسیار سخت و همراه با فقر بود. در ۱۹۶۳ به استادی دانشگاه شیکاگو رسید و در ۱۹۶۷ به «مدرسهٔ تحقیقات اجتماعی» نیویورک رفت و تا پایان عمرش آنجا تدریس میکرد. هانا آرنت در سال ۱۹۵۱ کتاب معروف خود «ریشههای توتالیتاریسم» را منتشر کرد. این کتاب او را به یکی از اصلیترین نظریهپردازان زمان خود بدل کرد؛ همچنین از دیگر آثار معروف او میتوان به «حیات ذهن»، «انقلاب»، «وضع بشر»، «قدرت و قهر» و «میان گذشته و آینده» اشاره کرد. هانا آرنت در ۴ دسامبر ۱۹۷۵ در نیویورک درگذشت و در کنار همسرش به خاک سپرده شد.
کتاب حاضر دربردارندهٔ ۲۰ فصل است که عنوان آنها عبارت است از «بیداری درونی»، «سایهها»، «عشق و آگوستین قدیس»، «زندگی زنی یهودی»، «روی آوردن به سیاست»، «ما پناهجویان»، «توقیف»، «وضعیت اضطراری»، «انتقال»، «دوستی»، «آشتی»، «خاستگاههای تمامیتخواهی»، «عشق به دنیا»، «میان گذشته و آینده»، «آیشمن در اورشلیم»، «انقلاب»، «مردمانِ زمانهٔ ظلمانی»، «بحرانهای جمهوری»، «حیات ذهن» و «قصهگویی».
خواندن کتاب زندگینامه هانا آرنت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ زندگینامهها و علاقهمندان به آرای هانا آرنت پیشنهاد میکنیم.
درباره علی معظمی
علی معظمی در سال ۱۳۵۳ به دنیا آمده است. او استاد فلسفه و علوم اجتماعی، نویسنده و مترجمی ایرانی است. از آثاری که او به پارسی بگردانده میتوان به کتابهای «قواعد واگیری» اثر آدام کوچارسکی، «ماکیاولی» اثر پاتریک کاری، «بدهی؛ پنج هزار سال نخست» اثر دیوید گریبر، «بحرانهای جمهوری» اثر هانا آرنت، «فاشیسم» اثر کوین پاسمور، «از ارسطو تا آگوستین» و «فلسفهٔ بریتانیایی و عصر روشنگری» از مجموعهٔ تاریخ فلسفهٔ راتلج اشاره کرد. کتاب «جستاری در سیاست فاجعهبار» یکی از کتابهای خودِ او است. این نویسنده و مترجم ایرانی، مقالات گوناگونی در حوزهٔ علوم سیاسی، علوم اجتماعی و نیز فلسفه و تاریخ به رشتهٔ تحریر در آورده است.
بخشی از کتاب زندگینامه هانا آرنت
«وقتی اعتراضات دانشجویی در دانشگاه کلمبیا در سال ۱۹۶۸ آغاز شد آرنت حامی آن بود. آرنت منتقد نفوذ شرکتهای تجاری در دانشگاهها و منتقد تأثیری بود که اعضای هیئت امنای دانشگاهی متعلق به این نهادهای تجاری بر ادارهٔ دانشگاه میگذاشتند؛ تأثیری که انسجام نهادی دانشگاه را مختل میکرد. آرنت از خواستهٔ دانشجویان دانشگاه کلمبیا برای بیرون راندن «مؤسسهٔ تحلیل دفاعی» از دانشگاه که تحقیقات مرتبط با جنگ انجام میداد، حمایت کرد و به همراه شانان کلنبورت در اولین روز اعتراضات در چهارم آوریل، که دانشجویان ساختمان این مؤسسه را اشغال کردند شرکت کرد. آرنت گفت: «دانشجویان تظاهرات میکنند و همهٔ ما همراهشان هستیم.»
آرنت میدید که دانشجویان به مسئولیت شخصی و اخلاقی خود در برابر شرایط ناعادلانهٔ سیاسی عمل میکنند در حالی که نهادهای دانشگاهی چنین نمیکنند، اما به زودی از این اعتراضات سرخورده شد. دانشجویان تمرکزشان را از اعمال نهادهای دانشگاهی برداشته بودند و بر موجودیت این نهادها متمرکز شده بودند. آرنت در ابتدا از شعار جنبش «قدرت سیاهان» حمایت کرده بود، چون میدید که مردم زیر این شعار گرد میآیند تا به عمل هماهنگ دست بزنند و قدرت تولید کنند: «فکر میکردم رشد «قدرت سیاه» میتواند به ادغام طبیعی سیاهان در روند تعامل میان گروههای قدرت در آمریکا کمک کند.» اما زمانی که «دربارهٔ خشونت» را مینوشت دیگر منتقد جنبشهای اعتراضی دانشجویی و کاربرد خشونت در مقام تدبیری سیاسی از سوی گروههایی مانند قدرت سیاه شده بود. آرنت مدعی بود که دانشجویان سیاهپوست «بدون اینکه صلاحیت علمی داشته باشند در دانشگاه پذیرفته شدهاند و خودشان را بهعنوان گروه ذینفعی میشناسند و سازماندهی میکنند که نمایندهٔ جامعهٔ سیاهان است.» آرنت فکر میکرد گنجاندن تقاضای پذیرش آزاد دانشجویان سیاه و ایجاد برنامههای «مطالعات سیاهان» در میان خواستهای دانشجویان به زیان جنبش است. از نظر او «مطالعات سیاهان» از جمله آن چیزهایی بود که او «موضوعات ناموجود» میخواند، و فکر میکرد تبدیل به «تله» ای میشود که سفیدپوستان برای اینکه مانع سیاهان از «کسب آموزش دانشگاهی مناسب» شوند از آن استفاده میکنند. این نتیجهگیریها یادآور استدلالهایی بود که آرنت در «تأملاتی در خصوص لیتل راک» و نامهاش به جیمز بالدوین آورده بود. اینها همچنین یادآور مواضع او در خصوص فمینیسم و صهیونیسم بود. سیاستی که حول هویت سازمان داده میشود نمیتواند آزادی سیاسی را حفظ کند یا فراهم آورد، زیرا چنین سیاستی میکوشد سوژهای جهانشمول پدید آورد. از نظر آرنت که تمایز اکیدی میان اینکه شخص کیست و شخص چیست میگذاشت، هر شکلی از سیاست هویتی تناقضآمیز بود. هیچکس چون سیاه، یهودی یا زن به دنیا میآید به جنبشی سیاسی تعلق ندارد.»
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه