کتاب معنای سفر
معرفی کتاب معنای سفر
کتاب معنای سفر؛ فیلسوفان در بلاد خارجی نوشتهٔ امیلی تامس و ترجمهٔ ایمان خدافرد است و انتشارات ترجمان علوم انسانی آن را منتشر کرده است. این کتاب سرگرمکننده و نوآورانهٔ امیلی تامس سرشار از نقل قولهای نغزی است که او در آثار فلاسفه دربارهٔ سفر یافته است.
درباره کتاب معنای سفر
معمولاً میگویند فلاسفه چندان میانهای با سفرکردن ندارند: سقراط پایش را از دروازههای آتن بیرون نگذاشت و کانت فقط تا حوالی شهر خود، کنیگسبرگ، رفت. اما بسیاری از فیلسوفان نیز همواره در سفر بودهاند یا دستکم یک بار به مسافرتهای طولانی رفتهاند: دکارت مثل دورهگردها از شهری به شهری دیگر میرفت؛ تامس هابز و جان لاک در تبعید سیاسی به اقصی نقاط اروپا سفر کردند؛ ویلارد کواین به بیش از صد کشور سفر کرد و سیمون دوبووار سفری پربار به چین داشت. علاوهبراین، سفر نیز آمیخته به فلسفه است و منشأ تأملات فیلسوفان میشود: آیا ملاقات با غریبهها تأثیری بر درک ما از انسان دارد؟ آیا سفر مفهومی مردانه است؟ دربارۀ نقشهها باید ایدئالیست باشیم یا رئالیست؟ آیا از نظرِ اخلاقی درست است که از مناطق طبیعیِ درمعرضِ نابودی دیدن کنیم؟ سفر به فضا چه تأثیری بر درک ما از زندگیمان بر این سیارۀ کوچک دارد؟ امیلی تامس، استاد فلسفه در دانشگاه دُرام، در این کتاب برای نخستین بار از حیطهای به نام فلسفۀ سفر سخن میگوید و همراه با تأملات فلاسفهای همچون دکارت، لاک، بیکن و مارگارت کَوِندیش از این چنین پرسشهایی بحث میکند.
خواندن کتاب معنای سفر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران کتابهای فلسفی پیشنهاد میکنیم. اگر اهل سفر هستید از این کتاب لذت خواهید برد.
درباره امیلی تامس
امیلی تامس استادیار فلسفه در دانشگاه درام است. او دکترایش را از دانشگاه کمبریج گرفته و پیش از درام سه سال در هلند کار کرده است. او مقالات زیادی در زمینه فلسفه فضا و زمان و وجوه فلسفی سفر منتشر کرده و زمان زیادی را نیز صرف سفر به سراسر جهان کرده است.
بخشی از کتاب معنای سفر
«سفرهای دکارت به او کمک کرد که ذهنش گشوده شود:
«در دوران تحصیلم دریافتم که هیچ چیز عجیبوغریب یا باورنکردنیای نیست که فیلسوفی نگفته باشد؛ و از آن پس، در خلال سفرهایم، دریافتم آنهایی که دیدگاهی کاملاً مخالفِ دیدگاههای ما دارند بهدلیلِ دیدگاهِ مخالفشان بربر یا وحشی نیستند، بلکه بسیاری از آنها به اندازهٔ ما یا حتی بیشتر از ما از عقل استفاده میکنند».
وی به فیلسوفی تبدیل شد که دربارهٔ همهچیز میپرسید. کتاب تأملات دکارت، که متعلق به سال ۱۶۴۱ است، پرسشهای ذیل را از خوانندهاش میپرسد:
آیا ممکن است مجنون باشی؟
آیا مطمئنی که در حال حاضر در رؤیا نیستی؟
ممکن است که در حال توهمکردن جهان اطرافت باشی؟
دکارت میکوشید نشان دهد که ما واقعاً چه چیز دربارهٔ جهان میدانیم. اگر گمان میکنید که ممکن است در حال حاضر در حال رؤیادیدن باشید، آنگاه ممکن است که جایی که گمان میکنید نباشید، و در حال حاضر در حال خواندن این کتاب نباشید. من باور داشتم که در مقابل رودخانهٔ یوکان ایستادهام، بااینحال ممکن بود که در خرونینگن و در خواب باشم. احتمالاً داشتم برف و یخ را توهم میکردم. احتمالاً پیرزنی هستم که در رؤیا خود را جوانتر مییابم.
شیوهٔ دکارت در شککردن دربارهٔ چیزهایی که ما صادق میانگاریم با نام «شک دکارتی» شناخته شده است. این روش روشی مهلک است، چون وقتیکه آغازش کنید، متوقفکردنش دشوار است. در هر شناختی که انسانها گمان میکنند دارند میتوان شک کرد.
دکارت معتقد بود هر شناختی میتواند موردِ شک باشد، اِلّا یکی. او استدلال میکند که ما نمیتوانیم در اینکه وجود داریم شک کنیم. دکارت استدلال میکند که او از آن جهت که دارد شک میکند وجود دارد؛ او یک چیز است که شک میکند. این استدلال زیربنای شعار معروفِ «من میاندیشم، پس هستم» است. حتی اگر در اینکه دارید این کتاب را میخوانید شک کنید، چون ممکن است در حال رؤیادیدن یا توهمکردن باشید، نمیتوانید شک کنید که دارید میاندیشید و وجود دارید.
مسئله این است که اگر گمان کنید وجودِ شما تنها شناختی است که میتوانید دربارهٔ آن اطمینان داشته باشید، آنگاه اصلاً چیز زیادی نمیدانید. من میدانم که وجود دارم، اما نمیدانم که آیا واقعاً در کنار رودخانه ایستادهام یا پاهایم یخ کرده است. راهحل دکارت برای این مسئله این است که، به معنای واقعی کلمه، از امداد غیبی استفاده کنیم. دکارت وقتی به درون خود مینگرد، ایدههای مختلفی مییابد، و یکی از آنها ایدهٔ خداست. در نظر دکارت، این ایده ایدهای است از موجودی که «نامتناهی، مستقل، کاملاً عاقل و قدیر است و من و هر چیز دیگر را خلق کرده است». دکارت میپرسد ایدههای او از کجا آمدهاند، و استدلال میکند که اگرچه بیشترِ ایدههای ما برآمده از تجربه است، اما ایدهای که از خدا داریم باید فطری باشد. ایدهای که او از خدا دارد چنان کامل است که باید موجودی کامل آن ایده را در او قرار داده باشد: خودِ خدا درنهایت، دکارت از وجود خدا استفاده میکند تا به شک پایان دهد: او ادعا میکند که میتوانیم یقین داشته باشیم که رؤیا نمیبینیم و توهم نمیکنیم، چون خدایی کامل وجود دارد که اجازه نمیدهد فریب بخوریم.»
حجم
۹۷۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۹۷۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه