کتاب مهمانی شام اولیری چاقه
معرفی کتاب مهمانی شام اولیری چاقه
کتاب مهمانی شام اولیری چاقه نوشتهٔ الکساندر مک کال اسمیت و ترجمهٔ مریم کاشانی است. نشر نیماژ این رمان معاصر انگلیسی را منتشر کرده است.
درباره کتاب مهمانی شام اولیری چاقه
کتاب مهمانی شام اولیری چاقه (Fatty O Learys Dinner Party) دربردارندهٔ یک رمان معاصر و انگلیسی است که تصویری سرگرمکننده و تأثیرگذار از شخصیتی مهربان را روایت میکند؛ فردی که درکی از شرایطش ندارد. شیوهٔ روایت این اثر را جذاب، بدیع و طنزآمیز توصیف کردهاند. فصلهای سهگانه با نامهای «پیشغذا»، «غذای اصلی» و «دسر» به شما نوعی پیشآگاهی از روند داستان میدهند. داستان چیست؟ «کورنیلیس پاتریک اولیری» (ملقب به «اولیریچاقه») و همسرش «بتی» به مناسبت چهلمین سالگرد تولد اولیری برنامهریزی کردهاند برای تعطیلات بروند ایرلند؛ سرزمین اجدادی اولیری. فاجعه در کمین است. همهچیز بهطرز وحشتناکی غلط از آب درمیآید؛ صندلیهای هواپیما برای اولیری زیادی کوچک هستند، غذای هتل اندک است و... . آیا شانههای پهن اولیریچاقه میتواند این فشار سهمگین را تحمل کند یا از این حجم بیحرمتی رنجور خواهد شد؟ بخوانید تا بدانید.
رمان مهمانی شام اولیری چاقه به قلم الکساندر مک کال اسمیت، برندهٔ جایزهٔ «بولینگر وودهاوس» در سال ۲۰۱۵ بوده است. سفر پرماجرا با حوادث غریبش به اولیریچاقه میفهماند این دنیا فقط دنیای آدمهایی با هیکلهای معمولی است! شاید این کتاب در نگاه اول یک داستان کمدی ساده به نظر برسد، اما گفته شده است که تأثیر و پیام بسیار عمیقی دارد؛ ما چقدر بر اساس ظاهر آدمها با آنها رفتار میکنیم؟ ظاهر دیگران تا کجا برای ما مهم است و چه تأثیری بر روی زندگی خودشان دارد؟ اگر ظاهری متفاوت داشتیم، باز هم زندگیمان همین بود؟ اولیریچاقه به کمکمان میآید تا به پاسخ درست برسیم.
خواندن کتاب مهمانی شام اولیری چاقه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی قرن ۲۰ انگلستان و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره الکساندر مک کال اسمیت
الکساندر مک کال اسمیت معروف به «سندی» (Sandy) در سال ۱۹۴۸ به دنیا آمد. او استاد دانشگاه بوده و نویسندهای پرکار و محبوب توصیف شده است. از او آثار بسیاری منتشر شده است، اما معروفترینشان که نام الکساندر را سر زبانها انداخت، رمان مجموعهای و چندجلدی «آژانس کارآگاهی بانوان» بوده است. این مجموعه که ماجراهایش در آفریقا میگذرد، در سال ۲۰۱۱ میلادی نشان تقدیر کشور بوتسوانا را برای کمک به این کشور از راه ادبیات گرفت. این نویسنده چندین رمان مستقل و مجموعه داستان کوتاه دارد؛ همچنین آثار درخشانی برای کودکان و نیز چند اثر آموزشی تألیف کرده است. در کارنامهٔ او دو مجموعهشعر به نامهای «زمان جدایی» و «به تو فکر میکنم» نیز به چشم میخورد. بابت آثارش جوایز مختلفی دریافت کرده است؛ از جمله نشان افتخار بریتانیا برای خدمت به ادبیات (۲۰۰۷)، مدال افتخار کانون هنرهای ملی آمریکا (۲۰۱۷)، جایزهٔ یک عمر دستاورد از انجمن ادبیات سالتیر (۲۰۲۲). رمان «مهمانی شام اولیری چاقه» یکی دیگر از آثار اوست.
بخشی از کتاب مهمانی شام اولیری چاقه
«آبوهوای ایرلند حداقل آبروداری کرد و روی خوش نشان داد. از لحظهای که هواپیمای اولیریچاقه در فرودگاه شانون به زمین نشست، خورشید صبحگاهی از دلِ ابرها بیرون آمده بود و زمین از درخشش پرتوهای نورش یکدست طلایی شده بود. کپل ماجرای تحقیرآمیزی را که در هواپیما رخ داده بود، برای بتی تعریف نکرد. درست نبود با زدن آن حرفها لحظهٔ باشکوهِ بازگشت به وطن را که خیلی منتظرش بود، خراب کند. لحظهٔ گذاشتن اولین قدمهایش بر خاک ایرلند که آن را پیش خودش اینطور تعبیر کرده بود: بازگشت به وطن بعد از دو نسل جدایی. پس در جواب سؤالات بتی، وقتی از او پرسید جایش راحت بوده و اینکه شامش را دوست داشته یا نه؟ سرسری بلهای گفته بود که یعنی همهچیز خوب بوده و سریع صحبت را تمام کرده بود.
یکهو بیدلیل حسِ غریبی سراغش آمد؛ مثل کسی که از گذشتهاش هیچچیز نمیداند یا خیلی کم میداند. کسی که آماده بود تا بخش بزرگی از خود و زندگیاش را بشناسد. حس کرد همان لحظه قرار است اتفاق مهمی بیفتد و آیندهٔ جدیدش از همانجا شروع میشود. البته که آنجا هم یک فرودگاه بود، مثل بقیهٔ فرودگاهها. اما دنیای بیرونش چه؟ مطمئناً با دنیای بیرون فرودگاه دالاس فرق داشت. دالاس میشد شمال تگزاس و دورتادورش دشتودمن میدیدی: از همان پنجرهٔ وسیعِ تمامشیشهای توانسته بود چمنهای سبز خاندان اولیری را تصور کند که با فاصله پشت تپههای پست قرار گرفته بود.
مسافران در انتظارِ ظهور چمدانهایشان روی غلتک بار، بهحالِ عجیبِ غریبانِ آشنا ایستاده بودند؛ همانها که با این تورهای مسافرتی میروند گشتوگذار و در طول راه با یکدیگر دوست میشوند و بعد وقتِ برگشت دوباره با هم غریبه میشوند. همان نخود نخود هرکه رود خانهٔ خود. یکدفعه چمدانها شروع کردند یکییکی از دهان راهرویی زیرزمینی بیرونآمدن؛ انگار داشتند خودشان را از درون غارهای رود لته به بیرون پرت میکردند. کپل چمدان آبیِ جیغ بتی را که آن وسط گاو پیشانیسفید بود، شناخت. آن را برداشت و در چرخدستی گذاشت. باقی چمدانها هم بهردیف آمدند. بعضیها درظاهر شبیهِ مالِ کپل بودند، اما هیچکدامشان چمدان او نبود.»
حجم
۱۸۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۱۸۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه