دانلود و خرید کتاب اولین آژانس کارآگاهی زنان الکساندر مک‌کال اسمیت ترجمه گودرز جوادی‌زاده
تصویر جلد کتاب اولین آژانس کارآگاهی زنان

کتاب اولین آژانس کارآگاهی زنان

معرفی کتاب اولین آژانس کارآگاهی زنان

«اولین آژانس کارآگاهی زنان» اثر نویسنده اسکاتلندی، الکساندر مک‌کال اسمیت، برای اولین بار در سال ۱۹۹۸ منتشر شد.

خانم پرشس رموتسوی زنی باهوش و جذاب است که در دامنه کوه «کگله» در آفریقا با فروختن گله گاو میراث پدرش، یک دفتر کارآگاهی زده‌است. کل دارایی او یک کامیون کوچک سفید رنگ، دو میز، دو صندلی، یک تلفن و یک ماشین تحریر قدیمی است و البته یک قوری که با آن چای دم می‌کرد و سه لیوان، یکی برای خودش، یکی برای منشی و دیگری برای مشتری. خانم رموتسوی تنها کارآگاه زن منطقه است. او یک زن خوب و یک کارآگاه خوب است و کشورش را هم با تمام مشکلاتش دوست دارد. او پس از تاسیس دفترش مشتریان زیادی داشت. بعد از یک شروع سریع، او با خوشحالی متوجه شد که خدمات او متقاضی زیادی دارد. با او دربارۀ شوهران گمشده، ارزش شریک‌های تجاری و کلاه‌برداری شرکاء، مشورت می‌داد. معمولاً در اغلب موارد، او اطلاعاتی برای مشتری‌اش پیدا می‌کرد و در مواردی که هیچ اطلاعاتی نمی‌توانست پیدا کند، از دستمزدش چشم‌پوشی می‌کرد و به این ترتیب تمام کسانی که از او مشورت گرفته بودند، راضی بودند. او کشف کرده بود که مردم بوتسوانا دوست دارند حرف بزنند و این موضوع که او یک کاراگاه خصوصی است، باعث می‌شد که اطلاعات مختلفی به سمت او سرازیر شود.

در میان پرونده‌های مختلفی که خانم رموتسوی دارد، پرونده‌ای بیش از همه نظر او را به خود جلب می‌کند و او را به خطر می‌اندازد، پرونده‌ی گم شدن پسر یازده ساله‌ای که ممکن است به‌دست طبیبانی جادوگر دزدیده شده‌باشد:

خانم رموتسوی عزیز...من در یک مدرسه کوچک در دهکدۀ کاتسانا معلم هستم. که سی کیلومتر از گابورن فاصله دارد و در نزدیکی جایی هستم که به دنیا آمدم. من چندین سال به مدرسۀ معلم‌ها رفتم و با نمره خوب امتحانات را گذراندم. من با زنم دو دختر داریم و یک پسر یازده ساله. این پسر که درباره‌اش گفتم اخیراً ناپدید شده‌است و دو ماه است که دیده نشده است.

زهرا
۱۳۹۷/۰۵/۲۲

این کتاب صرفا یک داستان ساده است که به شکلی ساده روایت شده! نکته ی جالب توجه به نظر من توصیفاتیه که در مورد افریقا داشت ،برای من جذاب بود،و به خوبی حال و هوا رو منتقل کرد.من در اوقات

- بیشتر
totoro
۱۳۹۹/۰۱/۱۷

تصمیم گرفته بودم کتابو تو یه هفته بخونم ولی اونقدر متن روان و دلچسب بود که تو سه ساعت همشو خوندم. فصلای کتاب آدمو دنبال خودشون میکشونن طوری که به خودتون میگین حالا این فصلم بخونم،بعدی رو میذارم برای فردا،ولی

- بیشتر
سنور
۱۳۹۹/۱۱/۲۸

خود داستان خیلی قشنگه اما ترجمه ش خیلی منو خسته می‌کنه، مگه مترجم هم اینقدر آماتور میشه😑سی درصد کتاب رو خوندم سرشار از ضمیر او او او، اآدم منظور نویسنده رو متوجه نمیشه کلافه کنندس

Aa
۱۳۹۹/۰۶/۲۹

کتاب خیلی خوبیه و خوندنش رو توصیه میکنم.

بلاتریکس لسترنج
۱۴۰۳/۰۴/۲۰

این کتاب محشر و فوق‌العاده ست

کاربر ۱۸۱۵۵۹۱
۱۳۹۹/۱۰/۲۶

خوب بود.

فاطمه‌السادات شه‌روش
۱۳۹۹/۰۲/۱۵

خیلی بیمزه بود. تا نصفه خوندم ولش کردم. نه داستانش جذاب بود و نه ترجمه ش

کاربر ۱۴۸۶۸۶۴
۱۳۹۹/۰۲/۱۲

عالی همه چیز عالی❤❤❤

دل
۱۳۹۹/۰۱/۱۲

خیلی قشنگ بود...

zohreh_in_dark
۱۳۹۹/۰۴/۱۷

موضوع جالبی داشت، خانم رموتسوی که زندگی ش رو ساده و سرراست توصیف می کنه و تصمیم می گیره کاراگاه بشه. داستانش هم در آفریقا می گذره و یه مقداری حال و هوای آفریقا رو منتقل می کرد، در کل

- بیشتر
گاهی دوست داری تمام زندگی‌ات را بدهی که حرف زده را جبران کنی.
Aysan
من کشورمان را دوست دارم
Aysan
مردم ممکن است چیزهای زیادی را از دست بدهند و هنوز زنده باشند!
Aysan
مردان جوان معمولاً سعی می‌کنند که گریه نکنند و یا خودشان را ناراحت نشان نمی‌دهند اما من می‌دانستم که چه قدر در دلمان غمگین بودیم.
Aysan
به خدا فکر می‌کنم و این که وقتی در مقابلش ایستادم به من چه خواهد گفت.
Aysan
او فکر می‌کرد که چه طور بعضی‌ها به راحتی شرمنده می‌شوند در حالی که بعضی‌ها نمی‌شوند. بعضی‌ها با یک اشتباه کوچک کلی شرمنده می‌شوند، در حالی که بقیه در مقابل رفتارهای نابخشودنی، خیانت و بدی، هیچ ناراحت نمی‌شوند.
Aysan
او هنوز گاهی برایش گریه می‌کند.
Aysan
ما همه برادر و خواهر هستیم. اما به اطراف نگاه کن، چه می‌بینی؟ جنگ، جنگ، جنگ.
Aysan
می‌دانم که دلت برایم تنگ می‌شود. اما می‌دانم که دوست داری من خوشبخت باشم. من الان خیلی خوشبخت هستم.
Aysan
چشم‌ها به شما اجازه می‌دهند که درون افراد را ببینید، راهی که می‌توانید حقیقت واقعی آنها را ببینید. به همین دلیل، افرادی که می‌خواهند چیزی را مخفی کنند، در خانه هم عینک آفتابی می‌زنند. باید مراقب این گونه افراد بود.
"Shfar"
باید بایستند و صدای‌شان را بلند کنند و بگویند که این اشتباه است. اما ابتدا باید در این باره مطالعه داشته باشند.
Aysan
من تمام آدم‌هایی را که خدا آفریده، دوست دارم،
mehrnaz
چیزی نگفت، چون مطمئن نبود. و سکوتش به عنوان رضایت فرض شد.
Aysan
هیچ روزی نگذشته که فکرم به سمت خدا نرود و این که مردن چه شکلی خواهد بود. من از این موضوع نترسیدم
Aysan
بنابراین به خدا فکر می‌کنم و این که وقتی در مقابلش ایستادم به من چه خواهد گفت.
بلاتریکس لسترنج
همه چیز قابل تعمیر شدن است. همه چیز. » او فکر کرد، حتی قلبی که شکسته است؟ آیا می‌توانند آن را هم تعمیر کنند؟ آیا پروفسور برنارد می‌تواند قلبی را که بخاطر تنهایی خونریزی می‌کند، را مداوا کند؟
Aysan
 آدم‌های پولدار هم مشکلات خودشان را دارند. تو نمی‌دانی.
Aysan
اما خانم ملتسی بطور عجیبی آرام بود. او گفت: « خب، لااقل می‌دانم که نزد خدا است و این خیلی بهتر از این است که فکر کنم بغل زنی خوابیده است. این طور نیست؟ »
Aysan
عشق نوعی کور شدن است و چشمان را نسبت به خطاهای آشکار می‌بندد. ممکن است عاشق یک قاتل شوید و باور نکنید که او می‌تواند کسی را له کند و بکشد. اینها چیزهایی نبودند که بتوان با او در موردش بحث کرد.
بلاتریکس لسترنج
مردم معمولاً وقتی با حقیقت رو به رو می‌شوند، در هم می‌شکنند. افراد خیلی کمی می‌توانند مقاومت کنند.
Aysan

حجم

۱۸۶٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۲۵۵ صفحه

حجم

۱۸۶٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۲۵۵ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان