کتاب باغ وحش شیشه ای
معرفی کتاب باغ وحش شیشه ای
کتاب باغ وحش شیشه ای نوشتهٔ تنسی ویلیامز و ترجمهٔ مهدی فروغ است. انتشارات علمی و فرهنگی این نمایشنامهٔ آمریکایی را منتشر کرده است.
درباره کتاب باغ وحش شیشه ای
کتاب باغ وحش شیشه ای (The Glass Menagerie) دربردارندهٔ نمایشنامهای است که در هفت مجلس نگاشته شده است. «آماندا وینگفیلد» (مادر)، «لورا وینگفیلد» (دختر او)، «تام وینگفیلد» (پسر او) و «جیم اوکانر« (تازهوارد) شخصیتهای این متنم نمایشی هستند.
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب باغ وحش شیشه ای را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی و علاقهمندان به نمایشنامههای آمریکایی پیشنهاد میکنیم.
درباره تنسی ویلیامز
تنسی ویلیامز با نام کامل «توماس لانیر تنسی ویلیامز» در ۲۶ مارس ۱۹۱۱ به دنیا آمد و در ۲۵ فوریهٔ ۱۹۸۳ درگذشت. او یک نمایشنامهنویس مشهور آمریکایی بوده است که در سال ۱۹۲۹ برای تحصیل در رشتهٔ روزنامهنگاری به دانشگاه میزوری رفت. تنسی ویلیامز به امید بهدستآوردن پول بیشتر، اشعار، مقالات، داستانها و نمایشنامههای خود را در مسابقات مختلف نویسندگی عرضه میکرد. پس از گذشت سالهایی نهچندان موفق، ناگهان بهخاطر نوشتن نمایشنامهٔ مشهور «باغوحش شیشهای» به شهرت رسید و دوران نویسندگی موفق خود را آغاز کرد. تنسی ویلیامز همراه با «آرتور میلر» و «یوجین اونیل» در زمرهٔ برجستهترین نمایشنامهنویسان قرن بیستم آمریکا قرار دارد. از دیگر نمایشنامههای او میتوان به «اتوبوسی به نام هوس»، «گربه روی شیروانی داغ»، «تابستان و دود»، «پرندهٔ شیرین جوانی» و «نمایشنامهٔ دو شخصیتی» اشاره کرد. نمایشنامهٔ «گربه روی شیروانی داغ» به قلم این نویسنده، در سال ۱۹۵۵ میلادی برندهٔ جایزهٔ پولیتزر شد.
بخشی از کتاب باغ وحش شیشه ای
«آماندا: تو خیلی سیگار میکشی. هر بسته سیگاری که در روز میکشی، پانزده سنت است. در ماه چند میشود؟ سی را در پانزده ضرب کنیم، چقدر میشود، تام؟ حسابش را بکن، آنوقت ملتفت میشوی که در ماه چقدر از پولت دود میشود و به هوا میرود. میتوانی پولی را که پای سیگار میدهی، جمع کنی و با آن در یک دوره درس حسابداری در دانشگاه واشنگتن ثبتنام کنی. کمی فکر کن، ببین چه فرصت خوبی را داری از دست میدهی، پسرجان.
تام: [توجهی به این حرف نمیکند.] من بیشتر میل دارم سیگار بکشم.
[میرود بیرون، در پاگرد پلههای اضطراری و در را رها میکند. در به هم میخورد و صدا میدهد.]
آماندا: [با تندی] میدانم. همهٔ بدبختی ما از همین است.
[آماندا تنهاست. برمیگردد به سمت عکس شوهرش. موسیقی رقص شنیده میشود.]
تام: [به سمت جمعیت] آنطرف کوچه، مقابل خانهٔ ما، کلوب پارادایس قرار داشت. در فصل بهار، هر شب درها و پنچرههای این کلوب باز و صدای موسیقی در آن بلند بود. بعضی اوقات، چراغها را خاموش میکردند. فقط یک چراغ بزرگ گِرد روشن بود که در وسط تالار آویزان کرده بودند. این چراغ، ملایم دور خودش میچرخید و سایهروشنهای رنگین آن مثل قوسقزح، در فضای تاریک تالار منعکس میشد. در این موقع، ارکستر یک قطعه والس۶۰ یا تانگو ۶۱ یا قطعهٔ دیگری مینواخت که ملایم و مهیج احساسات بود. دخترها و پسرها دوبهدو بیرون میآمدند و در نقاط خلوت خیابان، پشت تیر تلفن، یکدیگر را میبوسیدند. آنهایی که زندگی یکنواخت و بدون حادثهای مثل من داشتند، به این ترتیب نقص زندگی را جبران میکردند. امسال، حادثهٔ خطرناکی داشت به ما نزدیک میشد. این حادثه مثل هیولای وحشتناکی در گوشهوکنار، انتظار این جوانها را میکشید. عوارض این حادثه، در پشت لکهٔ ابر مبهمی که روی برشتِسگادن ۶۲ سایه افکنده بود، مخفی بود و بالاخره لای چتر چمبرلین۶۳ رفت. در اسپانیا، جنگ و خونریزی در جریان بود. ولی در اینجا، موسیقی تند و پایکوبی و خوشگذرانی، مثل فانوسی کمنور، در فضا معلق بود و افق دنیای ما را با قوسقزح فریبنده و موقت خود روشن کرده بود. تمام مردم دنیا انتظار بمباران را میکشیدند.»
حجم
۹۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه
حجم
۹۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه