دانلود و خرید کتاب چنار میوه ندارد نوید اسدزاده منجیلی
تصویر جلد کتاب چنار میوه ندارد

کتاب چنار میوه ندارد

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب چنار میوه ندارد

کتاب چنار میوه ندارد نوشته نوید اسدزاده منجیلی داستان دختری را روایت می کند که نمی‌تواند راهش را بین عشق و سیاست پیدا کند و در عین حال از هردوی آنها نفرت دارد، داستان دختری است که علیه هنجارهای زمانه‌اش دست به شورش می‌زند

درباره کتاب چنار میوه ندارد 

این رمان با موضوعی سیاسی، تاریخی و عاشقانه داستان دختری را روایت می‌کند که در بحبوحه یکی از حیاتی‌ترین دوران تاریخ معاصر ایران یعنی کودتای ۲۸ مرداد، اسیر دغدغه‌های فکری خود است و با هنجارهای دورانش مبارزه می‌کند اما آنگاه که شیفته مردی می‌شود، داستان پیچیده‌تر شده و همه چیز تغییر می‌کند. 

خواندن کتاب چنار میوه ندارد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب ترکیب تاریخ و عشق و سیاست است و آن را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم. 

بخشی از کتاب چنار میوه ندارد

در هوای گرم تابستانی بیست و هشتم مرداد ماه سال هزار و سیصد و یازده متولد شده بود. حاال داشت تولّد بیست سالگی خود را جشن می‌گرفت در خاندانی آبرومند در اطراف خیابان سپه . دخترک حتی نمی‌دانست چه آرزویی کند، چون نمی‌خواست بیشتر از این‌ها فکدر خود را مشغول زندگی کند. پدرش ناصر خان از روزنامه‌نگاران معروف روزنامه عصر نو بود. هر کاری در زندگی‌اش کرده بود تا کودکی‌اش را فراموش کند و هر کاری می‌کرد که دیگر به آن محله‌ی قدیمی پا نگذارد نه اینکه گذشته‌اش را فراموش کرده باشد بلکه یادآوری آن همه ذلت برایش دردآور بود و همیشه از این می‌نالید که از همسرش پول توجیبی می‌گیرد. خودش این اسم را رویش گذاشته بود پول تو جیبی.

و شاید به همین خاطر بود که برای فروش روزنامه‌اش به اجبار ستونی را به هجو اختصاص داده بود. ستونی که با هیچ کجای آن روزنامه‌ی ادبی و سیاسی سنخیتی نداشت و شاید تنها عامل فروش روزنامه‌اش همان ستون بود. اما ناصر خان توجهی به این موضوع نداشت. چون می‌گفت: این خود بهانه‌ای است که مردم نگاهی به ادبیات عصر تازه بیندازند و تمام فکرش این بود که هرچه در فرنگ یاد گرفت را در ایران پیاده کند. از قوانین سفت و سخت خانه که به نظر او خانواده را پویا بار می‌آورد تا حرف زدن‌هایش که چه خودآگاه و چه ناخودآگاه کلمات فرانسوی را به کار می‌برد. حتی ب کلفت‌های خانه اجبار کرده بود که لباس‌های خدمتکاران اروپایی را بپوشند. طلعت خانوم کلفت خانه همیشه از این لباس‌ها می‌نالید و می‌گفت بی‌حیایی است و تمام بدن آدم را نشان می‌دهد. برای همی زیر کلاه پیشخدمتی‌اش همیشه لچکی می‌بست تا موهایش پیدا نباشد و جوراب شلواری سیاه‌رنگی به پا می‌کرد تا پاهایش مشخص نباشد. تمام وسایل خان مستقیماً به سفارش ناصر خان از بهترین کریستال سازی‌های شرق اروپا آورده شده بود و صندلیه‌ای ساخت فرانسه را خود شخصاً از بهترین بازار پاریس خریده بود. حتی دستور داده بود که نقاشی‌های برهنه را به تقلید از آثار میکل‌آنژ روی سقف سرسرای خانه نقاشی کنند. و طلعت خانوم، هنگام عبور از آن سرسرا همیش سر خود را به زیر می‌انداخت و با هزار دعا و صلوات و الله اکبر مسیر خود را طی می‌کرد و زیر لبش صدها دشنام می‌داد و پیش خانوم خانه گله می‌کرد: آخ خانوم، ای زن و مردای لخت و پتی چیه اینجا شما نقاشی کردی؟ به خدا که گناهه خانوم.

ناصر خان یا آنطور که طلعت خانوم او را صدا می‌زد آقای خانه، صورت تراشیده و کتی سفید بر تن کرده بود و کرواتی قرمز رنگ را به گردن خود بسته بود. این لباس را فقط در مراسم‌های خاصی می‌پوشید و امروز تولد تنها دخترش بود.

کاربر 3277760
۱۴۰۰/۰۳/۱۸

تاریخ در غالب رمان باعث شده که از خسته کنندگی بیرون بیاد و جذابیت داشته باشد

حجم

۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۶۶ صفحه

حجم

۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۶۶ صفحه

قیمت:
۱۵,۵۰۰
تومان