کتاب هنر مردن
معرفی کتاب هنر مردن
کتاب هنر مردن نوشتهٔ پل موران و ترجمهٔ اصغر نوری است. نشر مرکز این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی فلسفی در باب مرگ و خودکشی.
درباره کتاب هنر مردن
کتاب هنر مردن را متنی متفکرانه با موضوعی عجیب دانستهاند که به درونمایهٔ مرگ و خودکشی در ادبیات و زندگی شخصیتهای برجسته پرداخته است. پل موران سفری پر فرازونشیب را دربارهٔ مفهوم خودکشی شخصیتهای ادبی و افراد واقعی مانند گوستاو فلوبر، آندره مالرو و ژان کوکتو آغاز کرده است. او لحظات پایانی این افراد را نهفقط بهعنوان حقایق زندگینامهای، بلکه بهعنوان بازتابی از نگرشهای فرهنگی و چالشهای موجود نسبت به مرگ بررسی کرده است. کتاب حاضر دو بخش اصلی دارد. بخش اول شامل تأملات نویسنده در باب مرگ و عمل خودکشی است که برگرفته از انبوهی از گزارشها و شهادتهای تاریخی است. او با در نظر گرفتن اینکه چگونه جبر و سلطه در هر دورهٔ تاریخی منجر به مرگ خودخواسته میشود، میخواهد با «به صحنهبردن» یا «بازنویسی» این کنشهای مرگطلبانه، به تحلیل و موشکافی علل خودکشی بپردازد. بخش دوم کتاب «هنر مدرن» مجموعهای از نامههای «آموزشی» را ارائه کرده است که با لحن محاورهای نوشته شدهاند. این نامهها در مدرنبودن، تیزبینی و ارتباطشان با زندگی معاصر ما شگفتانگیز توصیف شدهاند. این نامهها به سِنِکا، فیلسوف رواقی که خطاب به «لوسیلیوس» نوشته شده، نسبت داده میشود و مفهوم مرگ و خودکشی را مورد بررسی قرار میدهد. کتاب حاضر موراند صرفاً یک گزارش تاریخی نیست.
این کتاب یک درگیری فکری با مفهوم مرگ بهعنوان پدیدهای اولاً شخصی و ثالثاً اجتماعی است؛ به عبارت دیگر پل موراند خوانندگان را به تأمل در ابعاد فلسفی و وجودی خودکشی دعوت کرده است. کتاب «هنر مردن» در گفتمان ادبی و فلسفی دربارهٔ مرگ جایگاه قابل توجهی دارد. این کتاب کوتاه با در نظر گرفتن پیچیدگیهای موضوع، نقد ادبی، زندگینامهها و فلسفه را در هم آمیخته است تا تحلیلی دقیق از خودکشی را به خوانندگان خود ارائه کند. کتاب حاضر، خوانندگان را برمیانگیزد تا با اجتنابناپذیری مرگ و واکنشهای گوناگون انسانها به آن روبهرو شوند؛ بهجای اینکه پیوسته به فکر فراموشی مرگ باشند. اصغر نوری، کتاب هنر مردن را به پارسی برگردانده است.
خواندن کتاب هنر مردن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ یک اثر فلسفی در باب مرگ و خودکشی پیشنهاد میکنیم.
درباره پل موران
پل موران در سال ۱۸۸۸ به دنیا آمد و در سال ۱۹۷۶ درگذشت. او نويسنده، شاعر، منتقد، نمايشنامهنويس و فيلمنامهنويس بود. او را اخلاقگرا، وقايعنويس، گزارشگر و تاريخنويس دانستهاند؛ دارای نثرى شتابزده و نگاهى نافذ. گفته شده است که سبک او همانند تصويرهاى تند سينمايى بوده است. او در فضايى فرهنگى و هنرى رشد كرد، اما به دانشكدهٔ علوم سياسى رفت و ديپلمات شد؛ ازاينرو مدام در سفر بود. پل موراند را نويسندهٔ دنياى مدرن خواندهاند؛ كسى كه جغرافياى ادبيات را گسترش داده است. این نویسنده باور داشت كه دنياى مدرن عجول است و آدمها از آن عقب مىافتند. مىخواست آدمى را معرفى كند كه از دنيا تندتر مىدود. کتاب «هنر مردن» اثر اوست.
درباره اصغر نوری
اصغر نوری در ۲۰ مرداد ۱۳۵۵ در تبریز به دنیا آمد. او مترجم، نمایشنامهنویس، کارگردان و بازیگر تئاتری بوده است که در مقطع کارشناسی در رشتهٔ زبان و ادبیات فرانسه و در مقطع کارشناسیارشد در رشتهٔ کارگردانی تئاتر تحصیلات دانشگاهی خود را به اتمام رسانده است. اصغر نوری با ترجمهٔ رمانها و نمایشنامههای نسل نوی نویسندگان و نمایشنامهنویسان فرانسوی، نقش پررنگی در آشناکردن مخاطبان با نویسندگان نسل اخیر فرانسه داشته است. «آگوتا کریستوف»، «پاتریک مودیانو»، «ژوئل اگلوف»، «بریژیت ژیرو»، «مارسل امه» و «دیدیه ون کولارت» از نویسندگانی هستند که اصغر نوری آثاری از آنها به پارسی ترجمه کرده است. از ویژگیهای ممتاز اصغر نوری پیرامون ترجمه، وسواس در انتخاب عناوین و دقت و باریکبینی در فرایند ترجمه بوده است. او در جایی پیرامون معیارهای اصلی خود درمورد عناوینی که برای ترجمه انتخاب میکند گفته است که دو معیار اصلی و کلی برای انتخاب کتاب بهمنظور ترجمه دارد؛ اول اینکه از خواندن کتاب لذت ببرد و حس کند توانایی ترجمهاش را دارد و دیگر اینکه متقاعد شود این کتاب ربطی هرچند بسیار اندک به زندگی ایرانی دارد و میتواند به پرسشهای یک فرد ایرانی پاسخ دهد. این مترجم ایرانی باور دارد که ترجمه کار طاقتفرسایی است؛ پس لازم است هدفمند و با برنامه انجام شود. کتابهای «بازی و شکار (۲ نمایشنامه)» نوشتهٔ اصغر نوری و کتابهای «نوشتن مادام بوواری» (نوشتهٔ گوستاو فلوبر)، «بی سواد و فرقی نمیکند»، «دروغ سوم»، «دفتر بزرگ»، «مدرک»، «میخها» و «دیروز» (همه نوشتهٔ آگوتا کریستوف) بخشی از ترجمههای او هستند.
بخشی از کتاب هنر مردن
«ما همزمان یقین علمی و معنای آخرت را از دست دادهایم؛ همانند ملحدان قرن هجده، دیگر بهطرز باشکوهی به آغوش نیستی نمیرویم؛ و از طرفی، با شادی لرزان مذهبیِ قرون وسطی هم همراه نمیشویم. همانند اجدادمان، هیچ جواب حاضر و آمادهای برای مسئلهٔ مرگ نداریم؛ ما، اسیران جنون زندگی سریع، آیا دلواپس مرگ نیستیم؟ اما همیشه تمـاسی سطحی بـا مرگ داریم: بیماری، حادثه، احتضار یکی از نزدیکان، و سؤالهایی که در پی میآیند. ناگهان، بیتفاوتی همیشگی ما جای خود را به حرص اضطرابآورِ همـهچیـزدانی میدهـد. و شـروع میکـنیم بـه پرسش از مردهای که دیگر صدا ندارد، مردهای که به هر حال نمیتواند در زبانِ زمینیمان کلمهای برای توصیف تجربهٔ فرابشریاش پیدا کند، مردهای که حتی نمیتواند از راز احتضارش پرده بردارد، چون همهٔ ما از یک اصل متعارف تبعیت میکنیم:
هر روبهمرگی که حرف میزند، فقط برای سرگرم کردن تماشاگران است.
او مرگ خودش را میبیند، اما حس نمیکند که میمیرد؛ هنوز از جمود قریبالوقوع و تجزیهٔ پرجنبوجوش تناش چیزی نمیداند؛ او زنده است، همانقدر زنده که ما. حماقت بزرگی است که از او انتظار دیگری داشته باشیم جز نمایشی مهذب، آبرومندانه، یا حقارتآمیز و دون شأن انسانی. اما ما قواعد همین نمایش را هم از یاد بردهایم: هنر مردن از بین میرود، همانند هنر زندگی، و بنا به دلایلی یکسان. مرگ ویلسُون یا آناتول فرانس را مقایسه کنید با مرگ اُگوست؛ امپراتور، در لحظههای آخر عمرش، دستور میدهد لباسی ارغوانی به او بپوشانند، موهایش را شانه بزنند و بَزَکش کنند، بعد با لبخند میپرسد:
"بازیگر خوبی هستم؟"»
حجم
۴۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۴۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه