کتاب طنزآوران جهان نمایش ۲۸
معرفی کتاب طنزآوران جهان نمایش ۲۸
کتاب طنزآوران جهان نمایش ۲۸ نوشتهٔ لوییجی پیراندللو و ترجمهٔ داریوش مودبیان است. نشر گویا این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی نمایشنامههای «خمره»، «انریکوی چهارم» و «مرد گلبهدهان».
درباره کتاب طنزآوران جهان نمایش ۲۸
مجموعهٔ طنزآوران جهانِ نمایش، حاصل کوششها و پژوهشهای علمی و عملی ــ پنج دههٔ اخیرِ ــ یکی از پژوهندگان و دستاندرکاران راستین هنر نمایش در عرصهٔ کمدی در ایران است.
هنرِ نمایش، از روزگار دیرین، بخشی از فرهنگِ جهانیست که دور از هر رنگ و هر تعلقی میتواند ناشر اندیشههای بالا و والای انسان در میان انسانها و سرزمینهای گوناگون باشد. هنر نمایش، این رسانهٔ قدرتمند گروهی و جمعی، زبانِ جهانی گفتوگوی فرهنگها است. در این هنر طنز و کمدی جایگاه ویژهای دارد.
در تعریفی کلی، کمدی به معنای تقلید از کردار، رفتار و حتی باورهای محیط پیرامون نوع بشر برای اصلاح امور اجتماعی است، آریستوفانس ــ پدر کمدینویسی در یونان باستان ــ به طرح موضوعهای عصر خود با زبانی هجوگونه، استهزاآمیز و گاه خشن میپرداخت و پس از او کمدینویسان دوران میانه ــ رم باستان ــ (پلوتوس، ترنس و مناندر) در کمدیهای خود بیشتر زبان فراواقعیت را به کار میگیرند و به نقدِ جامعه خویش و مناسبات اجتماعی آن دوران میپرداختند. اما با دگرگونیهای فکری در دوران پس از آن و تغییر و تحول در نظام اجتماعی و سیاسی اروپا و پیشرفت علوم به ویژه جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی، عناصر واقعگرا چه در مضامین و چه در زبان و حتی ساختار کمدی رونق گرفت.
کتاب طنزآوران جهان نمایش ۲۸ دربردارندهٔ سه نمایشنامه از لوییجی پیراندللو است. تنوع در دیدگاههای اجتماعی، فرهنگی و حتا سیاسی، تغییر و دگرگونی ساختاری، تعدد موضوع و مضامین در آثار نمایشی پیراندللو آنچنان زیاد است که «تئاتر» او را «تئاتر انقلابی در ادبیات نمایشی» نام نهادهاند. نمایشنامههای پیراندللو در زمان خود او، عموماً موجب بحث و جدلهای فراوان در میان منتقدان و صاحبنظران تئاتر میشدند، نه فقط بر نویسندگان همزمان او که بر نسلهای بعدی نیز تأثیر فراوان داشتهاند و سببساز تولدِ تعبیر «پیراندللویسم» در جهان ادبیات نمایشی به ویژه در کمدینویسی گشتهاند، تعبیری با شاخصهها و ارزشهای گوناگون که به سختی هم تبیینپذیر است. عنوان نمایشنامههای کمدی موجود در این اثر عبارت است از «خمره»، «انریکوی چهارم» و «مرد گلبهدهان».
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب طنزآوران جهان نمایش ۲۸ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان و فعالان عرصهٔ هنرهای نمایشی به خصوص دوستداران آثار طنز و کمدی پیشنهاد میکنیم.
درباره لوییجی پیراندلو
لوییجی پیراندلو در ۲۸ ژوئن ۱۸۶۷ در شهر جیرجینتی در جزیرهٔ سیسیل، در خانوادهای که به آزادیخواهی شناخته شده و خواهان وحدت سیاسی ایتالیا بود، متولد شد. او توانست در رشتهٔ ادبیات ادامهٔ تحصیل دهد. وارد دانشگاه رم شد و پس از آن برای تحصیل به بن رفت و تز دکترای خود را دربارهٔ گویش بومی سیسیلی تکمیل کرد. در نخستین کوشش خلاقش «مراثی رم» اثر گوته را ترجمه کرد و بعد از آن توجهش را بر ادبیات داستانی ناتورالیستی متمرکز کرد. در سال ۱۸۹۳، نخستین رمان خود را با عنوان «مطرود» نوشت. او که مدتها استاد سبکشناسی دانشگاه رم بود، تا بعد از جنگ جهانی اول در کارش ناشناخته ماند؛ تا اینکه نمایشنامهای با نام «شش شخصیت در جستوجوی یک نویسنده»، شهرتی ناگهانی برایش آورد. پیراندللو زندگی سختی را گذراند و دردهای بسیاری از جمله ورشکستگی پدر، زندگی در محلهای خشن و روانپریشی همسرش را متحمل شد. به درونیات افراد علاقهٔ بسیار داشت و شخصیتهای داستانیاش را بیشتر با قراردادن آنها در موقعیتهای خیالی خلق میکرد تا شرایط واقعی. امروزه پیراندلو بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین نمایشنامهنویسان قرن بیستم شناخته میشود. آثار مهم لوئیجی پیراندللو عبارت است از «درد مطبوع»، «عشق بدون دلبستگی»، «سفیدیها و سیاهیها»، «مسخرهٔ مرگ و زندگی»، «نوبت»، «زمان»، «زن مطرود»، «هانری چهارم»، «عشق نافرجام» و نمایشنامهٔ «شش شخصیت در جستوجوی یک نویسنده». لوییجی پیراندلو در سال ۱۹۳۴ برندهٔ جایزهٔ نوبل در ادبیات شد و دو سال بعد در ۱۰ دسامبر ۱۹۳۶ درگذشت.
بخشی از کتاب طنزآوران جهان نمایش ۲۸
«دُن لولو: جناب وکیلباشی رو راحت بگذار. ایشون به خاطر من اومدند اینجا نه به خاطر تو. استاد عزیز، شما به حرفهای این مرد توجه نکنید. شما از این جاده سرازیر شید، مثل همیشه. راحت بنشینید زیر درخت توت، روزنامهاتون رو بخوونید. من هم یک کم بعد میآم خدمتتون، حرفمون رو دربارهٔ خمره دنبال کنیم.
[وکیل سری تکان میدهد.]
شیمه: خدا به خیر کنه!
[دُن لولو لبخندی میزند و سپس سر به سوی خرکچی میچرخاند. ]
دُن لولو: خُب، بریم!... (به سوی خرکچی و سمت راست میرود.) چند تا قاطر بار آوردی؟
خرکچی: (دُن لولو را دنبال میکند.) دوازده بارِ قاطر قرار گذاشته بودیم، نه؟ دوازده تا هم آوردم.
[خرکچی به دنبال دُن لولو، از سمت راست، بیرون میرود. ]
شیمه: (دستها را بالا میبرد و تکان میدهد.) آه، ای، ای، ای! فردا صبح، اول وقت، برمیگردم خونهٔ خودم. دیگه داره من رو کلافه میکنه.
ام پاری په: دل و دماغ از همهٔ ما گرفته. عالیجناب، شما هم عجب هدیهای... اون کتاب کوچولوی قرمز رو بهش دادید! قبلاًها، تا طوری میشد، داد میکشید میگفت: «قاطر من رو زین کنید!»...
شیمه: بله، برای اینکه چهار نعل بتازه بیاد دفتر من، که چی، من رو سئوالپیچ کنه. به خاطر همین، دوست عزیز، اون کتاب قانون رو بهش هدیه کردم، که دست از سرم برداره، هر وقت خواست کتاب قانون رو از جیبش بکشه بیرون، کار خودش رو قانونی پیش ببره. حالا نمیدونم چی شد، شیطون گولم زد، یا... یک هفتهای اومدم اینجا، خودم رو گرفتار کردم! البته، ایشون همین که فهمید، دکتر به من توصیه کرده یک هفته برم مرخصی، یک جای خوش آبوهوا استراحت کنم؛ اینقدر اصرار کرد تا اینکه قبول کردم مهمان ایشون باشم. البته باهاشون شرط کرده بودم که تو این هفته راجع به مسائل کاری با من حرف نزنند. دو روز اول بله، اما پنج روزه که با این داستان خمرهشون، سر من رو بُردند. خمرهای که من نمیدونم چی هست و به چه کار...»
حجم
۱۸۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۹۷ صفحه
حجم
۱۸۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۹۷ صفحه