کتاب این نسل خوشبخت
معرفی کتاب این نسل خوشبخت
کتاب این نسل خوشبخت نوشتهٔ نویل کاورد و ترجمهٔ مهدی فیاضی کیا است. نشر قطره این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی یک نمایشنامهٔ سهپردهای.
درباره کتاب این نسل خوشبخت
کتاب این نسل خوشبخت دربردارندهٔ یک نمایشنامهٔ سهپردهای و از مجموعهٔ «دیوار چهارم» است. این متن نمایشی جزو نمایشنامههای دورهٔ میانی فعالیتهای نویل کاورد است. این نمایشنامه که ساختاری سنتی دارد، به مسائل جدی و پراهمیت دوران پرداخته است. این نمایشنامه در سال ۱۹۳۹ نوشته شد، اما با شروع جنگ جهانی دوم، اجرای آن بهمدت چند سال به تعویق افتاد. این اثر، در سال ۱۹۴۲، همراه با نمایشنامهٔ «خندهٔ امروز» بهشکل متناوب روی صحنه به اجرا درآمد. کمی بعد، «روح سرخوش» نیز به این مجموعه اضافه شد. عنوان این نمایشنامه اقتباسی از تکگویی یکی از شخصیتهای نمایشنامهٔ «ریچارد دوم»، اثر ویلیام شکسپیر است.
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب این نسل خوشبخت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی و علاقهمندان به نمایشنامههای انگلیسی پیشنهاد میکنیم.
درباره نوئل کاورد
سِر نوئل پیرس کاوِرد در سال ۱۸۹۹ در حومۀ لندن به دنیا آمد. او نمایشنامهنویس، آهنگساز، کارگردان، هنرپیشه و خوانندهٔ انگلیسی است. نوئل کاورد بیش از ۵۰ عنوان نمایشنامه منتشر کرده است که بسیاری از آنها سالیان دراز روی صحنهٔ نمایش باقی ماندند. برخی از نمایشنامههای او چون «تب یونجه»، «زندگیهای خصوصی»، «طرحی برای زندگی»، «خندهٔ امروز» و «روح سرخوش» جزو نمایشهای پرتکرار و پربینندهٔ سالنهای نمایش بودند. کاورد علاوهبر نمایشنامه، صدها آهنگ، چندین نمایش موزیکال، چندین فیلمنامه، چند جلد کتاب شعر و داستان کوتاه، یک رمان بلند و یک خودزندگینامهٔ سه جلدی را نیز در کارنامهٔ فعالیتهای ادبیاش دارد؛ همچنین این نویسندهٔ مشهور در شش دهه از زندگیاش در نمایشها و فیلمهای متعددی (به قلم خودش و دیگران) به ایفای نقش پرداخته است. کاورد در سال ۱۹۴۳، جایزهٔ افتخاری «فرهنگستان» را برای کارگردانی فیلم جنگی «جایی که خدمت میکنیم» به دست آورد و در سال ۱۹۷۰ به دریافت نشان ادب و هنر (شوالیه) نائل شد؛ سپس به عضویت جامعهٔ سلطنتی ادبیات در آمد و مدتی بعد جایزهٔ «تونی» را برای یک عمر فعالیت در عرصهٔ هنر و ادب دریافت کرد.
نوئل کاورد در سال ۱۹۷۳ در خانهاش در جامائیکا بر اثر ایست قلبی درگذشت. سال ۲۰۰۵ بود که «دن ربلاتو»، نمایشنامهنویس و پژوهشگر انگلیسی، آثار کاورد را به سه بخش اولیه، میانی و جدید تقسیم کرد. از دیدگاه «ربلاتو» نمایشنامههای «تب یونجه»، «سستعفاف» و «زندگیهای خصوصی» از نمایشهای دوران اولیهٔ کاورد هستند. بهترین نمایشنامههای دوران میانی او در اواخر دههٔ ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ عبارتند از «خندهٔ امروز»، «این نسل خوشبخت» و «روح سرخوش» که دارای ساختار سنتی هستند، اما از نظر محتوا کمتر تابع عرف و سنت محسوب میشوند. نمایشنامههای اواخر دههٔ ۱۹۴۰ و اوایل دههٔ ۱۹۵۰ کاورد نشاندهندهٔ افت استعداد نمایشی او است. البته آخرین اثر او سهگانهٔ «اتاقی با سه کلید» با استقبال گستردهای روبهرو شد، اما بهطور خلاصه میتوان گفت برخی از موفقترین نمایشنامههای او از ۱۹۲۵ تا ۱۹۴۰ «تب یونجه»، «زندگیهای خصوصی»، «طرحی برای زندگی»، «خندهٔ امروز» و «روح سرخوش» هستند.
بخشی از کتاب این نسل خوشبخت
«سیلویا: (با حرارت) اگه باز هم جنگ بشه برات مهم نیست. از اون آدمهایی هستی که فکر میکنن مهم نیست میلیونها و میلیونها انسان بیگناه بمباران بشن! چون خودت توی جنگ بودی و لذت بردی...
فرانک: (محکم) نشد دیگه، گوش کن، سیلویا. با من اینجوری حرف نزن. اجازه نمیدم. فهمیدی؟ من از اینکه توی جنگ بودم لذت نبردم. مگه یه نفر واقعاً احمق باشه و هیچ قوهٔ تخیلی نداشته باشه که بخواد بگه از جنگ لذت برده. فکر هم نمیکنم که بمبارانِ میلیونها میلیون انسان بیگناه بیاهمیت باشه! پس قبل از اینکه بخوای نظر بدی، این فکرهای احمقانه رو از سرت بیرون کن. اما حرف من اینه. امروز یه چیزی دیدم که هیچوقت فکر نمیکردم توی این مملکت چنین اتفاقی بیفته. هزاران نفر رو دیدم، حواست باشه، یعنی هزاران انگلیسی رو! که مثل دیوانهها راه میرفتن و فریاد میزدن و با خیال راحت شادی میکردن، چرا؟ چون حسابی ترسیده بودن. این رو که دیدم حالم بد شد. جدی میگم. واقعاً خدا کنه جسارتش رو داشته باشیم که از این اتفاقات یه درس عبرتی بگیریم و هیچوقت توی موقعیتی قرار نگیریم که مجبور شیم با کسی مماشات کنیم!
سیلویا: شما مردها فقط به جسارت داشتن و دستِ بالا داشتن و کشتن همدیگه فکر میکنین. اما من یه زنم. هر چی لازم باشه مماشات میکنم به شرط اینکه جنگ نشه. جنگ خباثته، شرارته، معصیته. کسی که با شمشیر زندگی کنه، با شمشیر هم کشته میشه. بخشش متبرکتر از گرفتنه...
فرانک: نمیدونستم وا دادن و لگد خوردن توی ماتحت هم از اعمال متبرکه محسوب میشه.
اِتِل: (وارد میشود.) میشه اینقدر داد نزنین؟ فرانکی رو بیدار میکنین!
سیلویا: آقا جنگطلبه؛ همین. جنگطلب.
فرانک: اینجوری که تو نفسنفس میزنی باید بگم که دچار شرّ شدهای.
سیلویا: (از عصبانیت به گریه میافتد.) تو برادر من نیستی. دیگه نمیخوام با تو صحبت کنم...
باشتاب از اتاق بیرون میرود و در را میکوبد.
اِتِل: برای چی باهاش یکیبهدو میکنی، فرانک؟ خودت هم میدونی که فایده نداره.
وی: خودش شروع کرد، مادر. خیلی احمق شده. روزبهروز هم احمقتر میشه.»
حجم
۱۰۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۶۴ صفحه
حجم
۱۰۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۶۴ صفحه