من نمیتونم با خدایی که فقط به یه عدهٔ معدود حال میده و بقیه رو به حال خودشون رها میکنه تا واسه خودشون بپوسن، کنار بیام.
پویا پانا
خودتون خوب میدونین که در این مملکت میلیونها و میلیونها خونه هست که در اونها کریسمس به یه شوخی بیمزه شبیهه؛ خونههایی بدون وسیلهٔ گرمایی، بدون غذا یا بدون حداقلهای زندگی. خونههایی که در اونها بچههای کوچیک که بیشتر از سنشون نشون میدن، اطراف یه بخاری بدون شعله چمباتمه زدهان...
پویا پانا
اِتِل: لابد میدونید ساعت چنده دیگه؟
فرانک: چه اهمیتی داره؟ زمان رو واسه بردهها ساختند!
پویا پانا
فرانکی، مشکل این دنیا اینه که آرمان توش زیاده. چیزی که توش کمه، عقل سلیمه. ما آدمیزادیم. همهٔ ما، هر چی که باشیم آدمیزادیم. این همون چیزیه که آدمها استعداد فراموشکردنش رو دارن. آدمیزاد نه صلح دوست داره، نه پندار نیک، و نه اینجوریهاست که همه عاشق بقیه باشن. هر قدر هم که فکر کنن اینجوری هستن، ولی اینجوری نیستن؛ چون اینجوری ساخته نشدهان. آدمیزاد دلش میخواد بخوره و بنوشه و عاشق بشه و متنفر بشه. و درعینحال دلش میخواد خودنمایی کنه، هر چی که گیرش میآد مال خودش کنه، برای حقوقش بجنگه و به هر کس که ذرهای بهش اجازهٔ ریاست بده، زور بگه.
پویا پانا