تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب محرمانه های یک زن
معرفی کتاب محرمانه های یک زن
معرفی کتاب محرمانه های یک زن
کتاب الکترونیکی «محرمانههای یک زن» (نمایشنامه) نوشتهٔ حسینعلی بینوائی و منتشرشده توسط نویسندگان آزاد، روایتی نمایشی از زندگی زنی است که در قالب مونولوگ و بازجویی، خاطرات و رازهای شخصی و خانوادگی خود را بازگو میکند. این نمایشنامه با محوریت مسائل اجتماعی، خانوادگی و روانی زنان در جامعه معاصر ایران نوشته شده است. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب محرمانه های یک زن
نمایشنامه «محرمانههای یک زن» اثری از حسینعلی بینوائی است که در سال ۱۴۰۳ منتشر شده و به زندگی زنی میپردازد که در فضایی نامشخص و در قالب یک دادگاه خیالی، به بازگویی خاطرات و اعترافات خود میپردازد. این اثر با بهرهگیری از مونولوگهای طولانی و تغییر مداوم نقشها و اشیاء صحنه، تصویری از پیچیدگیهای روانی و اجتماعی یک زن ایرانی را ارائه میدهد. روایت کتاب در بستری از بازجویی، دفاع، اعتراض و گاه طنز تلخ شکل میگیرد و شخصیت اصلی با بازآفرینی نقشهای مختلف زندگیاش، از همسران و معشوقهها تا همکاران و اعضای خانواده، به واکاوی گذشته و حال خود میپردازد. فضای نمایشنامه محدود و مینیمال است و با استفاده از چند نیمکت و چمدان، بار اصلی روایت بر دوش بازیگری است که باید طیف وسیعی از احساسات و موقعیتها را به تصویر بکشد. این کتاب در دسته نمایشنامههای اجتماعی و روانشناختی معاصر قرار میگیرد و به دغدغههای زنان، روابط خانوادگی، عشق، خیانت، خشونت خانگی و بحران هویت میپردازد.
خلاصه کتاب محرمانه های یک زن
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!داستان «محرمانههای یک زن» با صحنهای آغاز میشود که زنی زیر چادری گلدار، در تاریکی صحنه، با فریاد و التماس از ضرب و شتم میگریزد. با روشن شدن نور، زن به حضار خیالی و قاضی دادگاه معرفی میشود و در قالب مونولوگ، روایت زندگی خود را آغاز میکند. او از ازدواج زودهنگام با «بهرام»، شوهر اولش، و مشکلات ناشی از اعتیاد و فقر میگوید. سپس به روابطش با «کامران»، «سعید» (شوهر دوم)، «یوسف»، استاد دانشگاه و دیگر مردان زندگیاش میپردازد و هر بار با تغییر اشیاء صحنه و لحن، نقشهای مختلف را بازآفرینی میکند. زن متهم به قتل همسرانش است و در دفاع از خود، به بازجوییها و اتهامات پاسخ میدهد. او از خشونت خانگی، خیانت، عشقهای نافرجام، فشارهای اجتماعی و تلاش برای استقلال مالی و هویتی سخن میگوید. روایت با اعترافات تلخ، طنزهای سیاه و گاه توهم و تردید در واقعیت پیش میرود و مرز میان حقیقت و خیال در ذهن شخصیت اصلی بارها جابهجا میشود. در پایان، زن با یادآوری عشق نافرجامش به «فریدون» و اعتراف به بیماری و تنهایی، به نقطهای میرسد که دیگر نمیداند حقیقت چیست و تنها چیزی که برایش باقی مانده، احساس عاشقانه و میل به رهایی است.
چرا باید کتاب محرمانه های یک زن را خواند؟
این نمایشنامه با ساختاری تکپرسوناژ و روایت سیال، فرصتی برای مواجهه با لایههای پنهان زندگی یک زن در جامعه معاصر ایران فراهم میکند. اثر با پرداختن به موضوعاتی چون خشونت خانگی، بحران هویت، عشق، خیانت و فشارهای اجتماعی، تصویری چندوجهی از تجربه زنانه ارائه میدهد. خواندن این کتاب میتواند به درک بهتر پیچیدگیهای روانی و اجتماعی زنان و چالشهای آنان در مواجهه با سنت، خانواده و جامعه کمک کند. همچنین برای علاقهمندان به نمایشنامهنویسی و تئاتر، نمونهای از روایتپردازی مبتنی بر مونولوگ و بازی با زمان و مکان است.
خواندن کتاب محرمانه های یک زن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به نمایشنامههای اجتماعی، روانشناختی و تکپرسوناژ مناسب است. همچنین کسانی که دغدغه مسائل زنان، خشونت خانگی، بحران هویت و روابط خانوادگی دارند، میتوانند با خواندن این اثر به تأمل بیشتری درباره این موضوعات برسند. برای دانشجویان و فعالان حوزه تئاتر و ادبیات نمایشی نیز مطالعه این نمایشنامه مفید خواهد بود.
بخشی از کتاب محرمانه های یک زن
«... نزن، بابا نزن، نزن داداش، نزن... سعید نزن... چشم... گفتم چشم... تو رو خدا نزن، هرچی بگین من همون کار رو میکنم... نزن، نزن (بلند و کشدار) نزن... (نور عمومی بالا میآید... زن چادر را کنار میزند و با تعجب و وحشتزده به این سو آن سو مینگرد... متوجه حضور افرادی میشود و چادر را بسر میکند... قصد فرار دارد... به این سو و آن سو میدود. راه بسته است... بر میگردد و به رو برو) ببخشید من اصلاً متوجه حضور شما نشدم... میگن همه چی عوض شده... خیلیها فرارکردن... این درسته؟ بله؟... چیو شروع کنم؟.. من کاری نکردم.. اگه خلافی داشتم که مثه بقیه فرار میکردم (با لبخند) من اصلاً نمیدونم به چه جرمی منو کشوندین اینجا (حق به جانب) فکر میکنم این حق هر متهمیه که بدونه چرا بازداشتش کردن، درس نمیگم جناب قاضی؟... (با تاکید و بلند) بله. شما درکجای دنیا سراغ دارین که بیخود و بیجهت یکیو بندازن تو هلفدونی و هیچکیام پاسخگو نباشه... طفره میرم؟... به هیچ وجه... معلومه که از خودم دفاع میکنم... فکر میکنین حالا که دوره عوض شده. نمیتونم آز پس خودم بربیام...»
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۱ صفحه
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۱ صفحه