کتاب تب یونجه
معرفی کتاب تب یونجه
کتاب تب یونجه نمایشنامهای نوشتهٔ نوئل کاورد و ترجمهٔ شکیبا محبعلی است و نشر قطره آن را منتشر کرده است. کاورد در سال ۱۹۲۴، نمایشنامهٔ تب یونجه را به رشتهٔ تحریر درآورد. این نمایشنامه اولین بار، در سال ۱۹۲۵ به روی صحنه رفت. تب یونجه نمایشی است بین کمدی رفتارها و لودهگری که حوادث آن در یک خانهٔ انگلیسی در دههٔ ۱۹۲۰ رخ میدهد. چهار عضو خانوادهٔ عجیب و نامتعارف بلیس هریک مهمانی را دعوت کردهاند تا آخر هفته را با هم بگذرانند. مهمانها یکبهیک از راه میرسند، اما رفتار صاحبخانهها که معجونی است از خودستایی، خودشیفتگی و هیاهو باعث میشود مهمانها بهستوه بیایند؛ گرچه اعضای خانواده آنقدر درگیر کشمکشهای خانوادگی خود هستند که به دیگران توجهی ندارند.
این نمایش بارها در سالنهای نمایش کشورهای مختلف به نمایش درآمده است و جزو نمایشنامههای موفق کاورد محسوب میشود.
درباره کتاب تب یونجه
سِر نوئل پیرس کاورد، نمایشنامهنویس، آهنگساز، کارگردان، هنرپیشه و خوانندهٔ انگلیسی در سال ۱۸۹۹، در حومهٔ لندن به دنیا آمد. پدرش، آرتور سیبن کاورد، فروشندهٔ پیانو و مادرش، وایولت اگنس، دخترِ دریاسالار نیروی دریایی سلطنتی بود. کاورد، دومین پسر خانواده، بهلحاظ هوش و ذکاوت و نیز رفتار پُرتکلف و طرز لباس پوشیدن، از شهرت بسیاری برخوردار بود.
نوئل کاورد بیش از پنجاه عنوان نمایشنامه منتشر کرده است که بسیاری از آنها سالیان دراز روی صحنهٔ نمایش باقی ماندند. بسیاری از نمایشنامههای او چون تب یونجه، زندگیهای خصوصی، طرحی برای زندگی، خندهٔ امروز و روح سرخوش جزء نمایشهای پُرتکرار و پُربینندهٔ سالنهای نمایش بودند. کاورد علاوهبر نمایشنامه، صدها آهنگ، چندین نمایش موزیکال، چندین فیلمنامه، چند جلد کتاب شعر و داستان کوتاه، یک رمان بلند و یک خودزندگینامهٔ سه جلدی را نیز در کارنامهٔ فعالیتهای ادبیاش دارد. همچنین، این نویسندهٔ مشهور در شش دهه از زندگیاش، در نمایشها و فیلمهای متعددی ـ به قلم خودش و دیگران ـ به ایفای نقش پرداخت.
کاورد در سال ۱۹۴۳، جایزهٔ افتخاری فرهنگستان را برای کارگردانی فیلم جنگی جایی که خدمت میکنیم به دست آورد و در سال ۱۹۷۰، به دریافت نشان ادب و هنر (شوالیه) نائل شد. سپس، به عضویت جامعهٔ سلطنتی ادبیات درآمد و مدتی بعد، جایزهٔ تونی را به پاس یک عمر فعالیت در عرصهٔ هنر و ادب دریافت کرد. در سال ۱۹۷۲، مدرک دکترای افتخاری دانشگاه ساسکس به او اعطاء شد.
نمایشنامهها و آهنگهای کاورد در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بهشدت مورد استقبال قرار گرفت و سبک نوشتارش بر فرهنگ عامهٔ مردم تأثیر بسزایی گذاشت. در سال ۲۰۰۶، سالن نمایش البری لندن را به یاد او، سالن نمایش نوئل کاورد نامگذاری کردند.
در اواخر دههٔ ۱۹۶۰، کاورد دچار تصلب شرایین شد و رفتهرفته حافظهاش را هم از دست داد. او در سال ۱۹۷۳، در خانهاش در جامائیکا، براثر ایست قلبی درگذشت و سه روز بعد، در فایرلی هیل، در زمینی مشرف به ساحل شمالی این جزیره دفن شد.
در سال ۲۰۰۵، دن ربلاتو، نمایشنامهنویس و پژوهشگر انگلیسی، آثار کاورد را به سه بخش اولیه، میانی و جدید تقسیم کرد.
از دیدگاه ربلاتو، نمایشنامهٔ تب یونجه، سست عفاف و زندگیهای خصوصی از نمایشهای دوران اولیهٔ کاورد هستند. بهترین نمایشنامههای دوران میانی او در اواخر دههٔ ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ عبارتاند از: خندهٔ امروز، این نسل خوشبخت و روح سرخوش که دارای ساختار سنتی هستند، اما از نظر محتوا کمتر تابع عرف و سنت محسوب میشوند.
کاورد در دههٔ ۱۹۳۰، پس از کسب موفقیتهای بسیار در عرصهٔ نمایشنامهنویسی سعی کرد قالبهای جدید نمایشی را نیز تجربه کند. نمایش حماسی ـ تاریخی دستهٔ اسبسواران با هنرپیشههای زیاد و نیز مجموعهٔ ده نمایش کوتاه تحت عنوان امشب ساعت ۸ونیم تماشاگران بسیاری را به خود جلب کردند، اما اجرای مجدد آنها بهعلت هزینههای بالا و نیاز به امکانات پیچیده در صحنهٔ نمایش دشوار است.
نمایشنامههای اواخر دههٔ ۱۹۴۰ و اوایل دههٔ ۱۹۵۰ کاورد نشاندهندهٔ افت استعداد نمایشی اوست. به قول مورلی: «حقیقت این است که علیرغم تحولات بسیاری که در دنیای سیاست و جهان نمایش در آن روزگار رخ داد، کاورد ـ این اسطورهٔ دوران ـ شخصاً تفاوت چندانی نکرده بود.»
البته آخرین اثر او سهگانهٔ اتاقی با سه کلید مورد استقبال گستردهای قرار گرفت. اما بهطور خلاصه میتوان گفت؛ موفقترین نمایشنامههای او از ۱۹۲۵ تا ۱۹۴۰ تب یونجه، زندگیهای خصوصی، طرحی برای زندگی، خندهٔ امروز و روح سرخوش هستند.
خواندن کتاب تب یونجه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران نمایشنامه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تب یونجه
«صحنه: سالن خانهٔ دیوید بلیس بسیار ساده و بینهایت بههمریخته است. تعدادی از کاریکاتورهای سایمون نزدیک دیوارها پخشوپلاست و همچنین، انبوهی از آثار موسیقی رنگینپوستان آمریکا و موسیقی کلاسیک اطراف پیانو و مبلمان راحتی دیده میشود. پلهها تا تراس کوچکی بالا میروند که به اتاقخوابها، اتاق مطالعهٔ دیوید و اتاق سایمون راه دارد. یک در پایین سمت چپ هست که به کتابخانه باز میشود. درِ مخصوص خدمه بالای آن، زیر پلههاست. چند پنجرهٔ قدی در قسمت عقب و درِ اصلی سمتِ راست قرار دارد.
وقتی پرده بالا میرود حدود ساعت ۳ بعدازظهر یکشنبهای در ماه ژوئن است.
سایمون، با پیراهن تنیسِ بسیار کثیف و شلوار فلانل خاکستری بَگی، وسط تالار زانو زده است و روی کاغذ نقاشیای که دو تکهٔ دیگر مانند آن کنارش دیده میشود، نقاشی میکشد.
سورل، با لباسهای مرتبتر، انتهای سمت چپ کاناپه کشوقوسی به خودش میدهد و مجلّدی را میخواند که بسیار بد صحافی شده است؛ اشعاری که یک دوست جویای نام و بلندپرواز برایش فرستاده است.
سورل: این رو گوش کن، سایمون. (میخواند.)
«عشق بیبندوبار است و سرکش،
پنجه میکشد بر سینهٔ نوجوانی،
پوزه میمالد، پارهپاره میکند، فریاد میکشد، میکوبد،
خدایا، چرا ما اینچنین ساخته شدیم!»
سورل میخندد.
سایمون: (سرش را از روی نقاشیاش بلند میکند.) دختر بیچاره، مَشنگه!
سورل: کاش این کتاب مزخرف رو برام نفرستاده بود. مجبورم یه چیز خوب دربارهاش بگم.
سایمون: جلدش خیلی شیکوپیکه.
سورل: قبل از اینکه با اون مردکِ ملالآور ازدواج کنه، چقدر بامزه بود.
سایمون: اون همیشه یه زنِ بهشدت خودنما و متظاهر بود. خیلی احمقانهست که تلاش کنی و طبع هنریات رو پرورش بدی. اساساً، اون فقط یه زن انگلیسی معمولی و پرنشاطه.
سورل: امروز صبح اصلاح نکردی.
سایمون: میدونم، اما تو یه چشمبههمزدن اصلاح میکنم، وقتی این تموم شد. (به نقاشی اشاره میکند.)»
حجم
۷۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۲۴ صفحه
حجم
۷۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۲۴ صفحه