کتاب اتللو
معرفی کتاب اتللو
کتاب اتللو نوشتهٔ ویلیام شکسپیر و ترجمهٔ عبدالحسین نوشین است. نشر ارس این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی یک نمایشنامهٔ کلاسیک پنجپردهای.
درباره کتاب اتللو
کتاب اتللو حاوی یک نمایشنامهٔ کلاسیک پنجپردهای است. این نمایشنامۀ دربارهٔ فرماندهای به نام «اتللو» است که بهواسطهٔ دروغهای بیرقدارش «یاگو» به وفاداری همسرش «دزدمونا» شک میکند. اتللو ذهنش از فکر خیانت همسرش ناآرام شده، بدون اینکه خودش جویای حقیقت باشد، به تحریک «یاگو»، تصمیماتی مرگباری میگیرد. یاگو از اتللو متنفر است و تصمیم گرفته تا با نابودکردن عشق اتللو نسبت به دزدمونا، او را نابود کند. شخصیتهای این نمایشنامههای کلاسیک اتللو، یاگو، دزدمونا، «برابانشیو»، «لودویکو»، «کاسیو»، «ردریگو»، «مونتانو»، «امیلیا»، «بیانکا»، فرماندار ونیز، چند سناتور، چند افسر، پیامبر و پیشخدمت هستند. این متن نمایشی به عواطف و رفتارها و ابعاد مختلفی از وجود انسان مثل قضاوت، خیانت، دروغ، شک، باور، ریاکاری، ثروت، اعتماد و… میپردازد. در این اثر هیچکس بیگناه نیست.
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب اتللو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی و علاقهمندان به نمایشنامههای کلاسیک پیشنهاد میکنیم.
درباره ویلیام شکسپیر
ویلیام شکسپیر (۱۵۶۴ - ۱۶۱۶) شاعر و نمایشنامهنویس انگلیسی است که بسیاری او را بزرگترین نمایشنامهنویس تاریخ و بسیاری نیز او را بزرگترین نویسندهٔ انگلیسیزبان تاریخ میدانند. ویلیام فرزند «جان شکسپیر» و «ماری اردن» بود. پدرش یکی از مرفهان شهر بود و مادرش، دختر زارعی دولتمرد، اما روزگار به کام ویلیام خوش نماند و در سال ۱۵۸۷ پدرش ورشکسته شد. ویلیام تحصیلات ابتدایی و مقدماتی از زبان لاتین را در دبیرستانی در استنفورد گذراند، اما در ۱۳سالگی بهدلیل تنگدستی پدر، مدرسه را رها کرد. او پنج سال بعد با «آنا هاتاوی» ازدواج کرد که هشت سال بزرگتر از خودش بود و نتیجهٔ این ازدواج یک فرزند دختر و دو پسر بود. در سال ۱۵۸۵ ویلیام، استنفورد را ترک کرد و به لندن رفت و آنجا در تماشاخانهای مشغول به کار شد. او به بازیگری پرداخت و در نهایت همانجا شروع به نمایشنامهنویسی کرد که بهدلیل هوش و قریحهٔ فطری مورد استقبال بسیاری واقع شد. اشتغال به نمایشنامهنویسی و فعالیت در هنر تئاتر برای او موقعیتهای فراوانی به بار آورد و از این طریق ثروت بسیاری کسب کرد. آثار مکتوب او به سه دستهٔ تراژدی، کمدی و تاریخی تقسیم شدهاند. از مهمترین آثار شکسپیر میتوان به تراژدیهای «اتللو»، «مکبث»، «هملت»، «شاه لیر»، «رومئو و ژولیت» (تراژدی)، «رؤیای شب نیمهٔ تابستان»، «شب دوازدهم» (کمدی)، «ژولیوس سزار» (تاریخی) اشاره کرد. او نمایشنامههای بسیاری نوشته است. ویلیام شکسپیر در سالهای پایانی عمرش در استرانفورد ساکن شد و بهندرت به لندن رفت؛ تا اینکه در سال ۱۶۱۶ درگذشت.
درباره عبدالحسین نوشین
سید عبدالحسین نوشین خراسانی در ۲۱ بهمن ۱۲۸۵ به دنیا آمد و در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۵۰ درگذشت. او نمایشنامهنویس، کارگردان تئاتر و شاهنامهپژوه ایرانی و از مصححان شاهنامهٔ مشهور بهتصحیح مسکو بود. عبدالحسین نوشین از نخستین افرادی بود که دستاوردهای تئاتر غرب را با خود به ایران آورد و نسلی را آموزش داد که باقیماندههای آن نسلهای بعد تئاتر ایران را تربیت کردند. در سال ۱۳۹۸ فیلم مستندی تحتعنوان «پرندهٔ آبی» بهکارگردانی «فرزاد فرهوشی» منتشر شد که گفته شده است اقدامات عملی عبدالحسین نوشین در راستای تحول جدی تئاتر نوی ایران را بررسی کرده است. در این فیلم اصغر همت، داریوش اسدزاده، جعفر والی، انور خامهای و غلامحسین دولتآبادی حضور دارند. از ترجمههای نوشین میتوان به کتابهای «اتللو» (ویلیام شکسپیر) «پرندهٔ آبی» (موریس مترلینک)، «بانو با سگ ملوس» (آنتوان چخوف)، «عشق بیپایان» (لئو تولستوی)، «روسپی بزرگوار» (ژان پل سارتر) و «مانیفست حزب کمونیست» (مارکس و انگلس) اشاره کرد.
بخشی از کتاب اتللو
«یاگو: لحظهای با او بوده
اتللو: با او؟
یاگو: با او... در آغوش او.... هر طور که میخواهید تصور کنید.
اتللو: با او... در آغوش او.... تف! تف! دستمال!... اقرار... دستمال... اول باید اقرار کند آن وقت به دارش میآویزم!... یا نه، اول به دارش میآویزم بعد از او اقرار میگیرم!... بدنم میلرزد... دلم گواهی میدهد که این حرفها راست است! اقرار... دستمال... همچو چیزی ممکن است؟... چشمهایش... لبهایش... دستمال... شیطان... شیطان.....
بیهوش به روی زمین میافتد.
یاگو: زهر من، کار خودت را بکن!... نادانهای خوشباور اینطور به دام می افتند و بسیاری زنهای پاکدامن دچار سرزنش میشوند... ژنرال چطور شدید؟ چرا بیهوش شدید؟... ژنرال! ژنرال! اتللو!
کاسیو داخل میشود.
یاگو: آها، کاسیو شما هستید؟
کاسیو: چه شده؟
یاگو: اتللو بیهوش شده. این دفعهٔ دوم است. دیروز هم همینطور شد.
کاسیو: شقیقهاش را مالش بدهیم.
یاگو: نه این حالت غش است. به حال خودش بگذارید باید به خودی خود به هوش بیاید والا دهنش کف میکند، وحشی و دیوانه میشود. نگاه کنید. تکان میخورد. بیرون بروید! الان به هوش میآید. همین که تنها شدم باید برای کار مهمی با شما گفتوگو کنم. (کاسیو بیرون میرود) ژنرال حالتان بهتر شد؟ به سرتان آسیبی نرسیده؟
اتللو: اقرار کرد؟
یاگو: ژنرال مهربان، مرد باشید! باور کنید بسیاری از مردها، که زنجیر زناشویی به گردنشان بسته شده، سرنوشت شما را دارند... الان که شما از اندوه و پریشانی بیهوش شده و به این حال که شایستهٔ مرد بزرگواری چون شما نیست افتاده بودید کاسیو اینجا آمد. او را از سر باز کردم و بیهوشی شما را به علت طبیعی نسبت دادم به او سپردم برگردد و با من گفتوگو کند. وعده کرد بیاید. این گوشه پنهان بشوید و ملتفت باشید چگونه سرزنش، ریشخند و بیاعتنایی نسبت به شما از سر و رویش میبارد. مجبورش خواهم کرد داستان را از سر بگوید که کجا، کی، چگونه و چند بار با دزدمونا بوده. خوب مواظب رفتار او باشید!... اما صبر داشته باشید! بیجا خشمگین نشوید وگرنه خواهم گفت توانایی خودداری که هر مرد باید داشته باشد، در شما نیست.
اتللو: یاگو، خواهی دید که در صبر و خودداری یگانهٔ روزگارم! اما بدان عاقبت این صبر خونریزی خواهد بود!
یاگو: آن وقت البته جا دارد! حالا وقت تحمل است موقع تلافی هم میرسد!... کاسیو میآید. پنهان بشوید!
اتللو پنهان میشود.»
حجم
۹۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۹۴ صفحه
حجم
۹۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۹۴ صفحه