کتاب مردی با چمدانهایش
معرفی کتاب مردی با چمدانهایش
کتاب مردی با چمدانهایش نوشتهٔ اوژن یونسکو و ترجمهٔ احمد کامیابی مسک (دکتر دنا) است. نشر قطره این کتاب را منتشر کرده است. کیکاووس کامیابی مسک این نمایشنامه را تفسیر کرده و گفتوگویی با «ژاک مکلر» صورت داده است.
درباره کتاب مردی با چمدانهایش
کتاب مردی با چمدانهایش نمایشنامهای است شامل ۱۹ صحنه که قصهٔ مردی بینامونشان را روایت میکند؛ مردی آواره و چمدانبهدست که فکر میکند از سرگردانی نجات پیدا میکند. اوژن یونسکو که به نمایشنامهنویس ابزورد (Absurd) مشهور است، در این اثر هم توانسته است بازیهای زبانی، تکرارهای پوچگرایانه و مفهوم بیهویتی را انتقال دهد. مکان نمایشنامه جایی است نظیر ونیز، اما گویا پاریس است. زمان این متن نمایشی سال ۱۹۳۸ است یا ۱۹۴۲ و یا ۱۹۵۰. مرد بینامونشان در جستوجوی هویتی است که نمیداند از کجا نشئت میگیرد. او میخواهد به مقصدی مشخص برسد و سرگردانیهایش پایان یابند، اما فرجام مشخصی ندارد. بعضی از منتقدان بر این گمانند که این مرد بینامونشان همان اوژن یونسکو است که در رومانی متولد شد و سالها در فرانسه بدبختی کشید تا هویتی جدید پیدا کند. او خیلی زود مجبور شد، زادگاهش رومانی را بهسوی فرانسه ترک کند و بهخاطر داشتن مدارکی مبنی بر هویت تازهاش درگیر موقعیتهای پیچیدهٔ بوروکراتیک شود. خود اوژن یونسکو بیان کرده است که تئاتر برای او اغلب نوعی اعتراف است و میکوشد مصیبتی درونی را که برای خودش غیرقابل درک است، بر روی صحنه منعکس کند. موضوعاتی همچون خانواده، جنگ و مرگ در محوریت این نمایشنامه به قلم اوژن یونسکو قرار دارد، اما مهمترین سوژهٔ او هویت است. در بخش پایانی کتاب، نقد و بررسی این نمایشنامه و مصاحبهای با «ژاک مکلر» قرار داده شده است.
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب مردی با چمدانهایش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی معاصر فرانسه و علاقهمندان به آثار اوژن یونسکو پیشنهاد میکنیم.
درباره اوژن یونسکو
اوژن یونسکو (Eugène Ionesco) در ۲۶ نوامبر ۱۹۰۹ به دنیا آمد. او نمایشنامهنویس و نویسندهٔ فرانسوی با اصلیت رومانیایی بود که در سال ۱۹۷۰ میلادی به عضویت فرهنگستان فرانسه درآمد. یونسکو را بارزترین نمایندهٔ تئاتر آوانگارد فرانسه میدانند. از این نویسنده، نمایشنامههای مشهور و مهمی در سراسر جهان باقی مانده است. «صندلیها» ترجمهٔ احمد کامیابی مسک/ «کرگدن» باشش ترجمهٔ متفاوت بهترتیب تاریخی از جلال آل احمد، پری صابری، مدیا کاشیگر، احمد کامیابی مسک، سحر داوری و محمد حیاتی/ «شاه میمیرد»/ «تابلو»/ «مکبت»/ «عابر هوایی»/ «آوازخوان طاس»/ «بداههگوی آلما»/ «آمِده یا چطور از شرش خلاص شویم؟»/ «درس» ترجمهٔ داریوش مهرجویی و... . بیشتر آثار این هنرمند به پارسی ترجمه شده و مترجمان آثار او اغلب از نویسندگان و هنرمندان مشهور ایرانی بودهاند. بهمن محصص نیز یکی دیگر از مترجمین آثار او بوده است. مشهورترین نمایشنامهٔ یونسکو «کرگدنها» یا «کرگدن» نام دارد. این نمایشنامه را نخستینبار جلال آلاحمد ترجمه کرد. این نمایشنامه با نام «کرگدن» بارها در ایران بر روی صحنه رفته است. از نخستین اجراهای این اثر میتوان به اجرای حمید سمندریان در سال ۱۳۵۰ و از تازهترین اجراها نیز میتوان به اجرای فرهاد آئیش در ۱۳۸۷ اشاره کرد. فیلم مستندی نیز با نام کرگدنها و ناکرگدنها به کارگردانی محسن زمانی ساخته شده که به این نمایش و ارتباط یونسکو و ایدئولوژی آلمان نازی پرداخته است. اوژن یونسکو ۲۸ مارس ۱۹۹۴ درگذشت.
درباره احمد کامیابی مسک
احمد کامیابی مسک ملقب به «دکتر دتا» در ۵ اردیبهشت ۱۳۲۲ به دنیا آمد. او نویسنده، مترجم و استاد دانشکدهٔ هنرهای زیبا در دانشگاه تهران و حوزهٔ کاری او هنرهای نمایشی یا رشتهٔ تئاتر بوده است. در ۱۸سالگی آموزگار آموزشوپرورش در ایستگاه راهآهن بکران میان شاهرود و سبزوار شد. بهسبب کمسالی و برخلاف میل باطنی با خدمت ۷ سال در شهرستان از خدمت سربازی معاف شد. از ۱۸سالگی در دبیرستانهای شاهرود در سیکل دوم تدریس کرد؛ درحالیکه شاگردانش از او مسنتر بودند. همزمان با تدریس، نمایشنامه نوشت و برای دانشآموزان دبیرستان اجرا کرد. در سال ۱۳۵۰ دورهٔ عالی پیشآهنگی را با رسالهٔ «دربارهٔ تعلیموتربیت جوانان» و با دریافت گواهینامه از انگلستان طی کرد. برنامههای پیشآهنگی و کوهنوردی برای بچهها ترتیب و در همان زمان به تحصیلاتش ادامه داد. تا دو سال دیپلم طبیعی گرفت. در سال ۱۳۴۶ وارد دانشکدهٔ ادبیات مشهد شد و این هم برخلاف میلش بود؛ چون میخواست بازیگر و هنرمند شود، اما چون از دوران کودکی در ده به بازی و کارگردانی شبیه و تعزیه میپرداخت به تئاتر هم علاقهمند بود و در مشهد همزمان تحصیل در دانشکده، در کلاسی که از طرف وزارت فرهنگ و هنر تشکیل شده بود، شرکت کرد. روی تئاتر پژوهش کرد و نخستین رسالهٔ لیسانس خود را در تئاتر سارتر گذراند؛ سپس در فوقلیسانس رشتهٔ ادبیات فرانسه در دانشگاه تهران پذیرفته شد. آنجا هم نمایشنامههای سارتر و کامو و داستانهای آنتوان دو سنت اگزوپری را پژوهید. نمایشنامهٔ «در جستوجوی دوست» را بر اساس داستان مشهور شازدهکوچولو در سال دوم دانشگاه برای اجرا تنظیم و ترجمه کرد که بعدها در پاریس در دانشگاه سوربون و در سالن شمارهٔ یک سازمان فرهنگی یونسکو روی صحنه برد.
سبب علاقهٔ کامیابیمسک به سنت اگزوپری، این بود که او نقاشی و جغرافیا و خلبانی را دوست داشت و این هر سه آرزو را برآورده کرد. در ۱۸سالگی دو نمایشگاه از نقاشیهایش ترتیب داد و در سال ۱۳۴۸ موفق به گرفتن گواهینامهٔ خلبانی گلایدر شد و همچنین استادی مدلسازی هواپیما. او دو گواهینامهٔ کوهنوردی گرفت و چکاد توچال را فتح کرد. در سال ۱۳۵۱ برای ادامهٔ تحصیل به فرانسه رفت. در سال نخست دو دیپلم گرفت و یک فوقلیسانس دیگر در ادبیات مدرن. نام رسالهاش «تحول فردسانهای آفریدهٔ سارتر در سه نمایشنامهٔ دستهای آلوده، گوشهنشینان آلتونا و شیطان و خدای خوب» بود. در این رساله، روشی جدید در تجزیهوتحلیل به کار برد که مورد تحسین استادان فرانسوی، دانشجویان و محققان قرار گرفت. در سالهای تحصیل در دانشگاه «مون پلیه» با دپارتمانهای زبان و ادبیات اسپانیایی و فرانسه همکاری کرد و چند نمایشنامه به زبان اسپانیایی در دانشگاه به صحنه برد. برای دکترا ثبتنام کرد و موضوع رسالهاش با کارهای پیشین بیارتباط بود؛ «کرگدنهای اوژن یونسکو». او بیش از سه سال روی این رساله کار کرد.
در سال ۱۳۵۶ قبل از اینکه به ایران برگردد، بلافاصله برای دکترای دولتی که بالاترین مدرک دانشگاهی جهان است نامنویسی کرد و موضوع این رساله «مسئلهٔ انتظار و چگونگی اجرای آن در نمایشنامههای یونسکو و بکت در سراسر جهان و ارتباط فرهنگی بین شرق و غرب» بود رسالهای که موردتأیید ساموئل بکت و اوژن یونسکو در زمان حیاتشان و بیشتر دانشگاهیان و منتقدان تئاتر در سراسر جهان بود. هدف او این بود که ثابت کند اوژن یونسکو در انتخاب «کرگدن»، همچون نماد و سمبل نازیها اشتباه کرده است. یونسکو به درستیِ این مسئله اعتراف کرد. کامیابی برای فهم نمایشنامههای یونسکو به کشورهای مختلف سفر کرد. یونسکو ده روز پس از دریافت رسالهٔ کامیابیمسک، مفصلترین مقدمهای را که تا پایان عمرش نوشته بود، بر آن نگاشت و برایش فرستاد. در سال ۱۳۹۸ تماشاخانهای به نام او در بیرجند افتتاح شد. کامیابی در پژوهشهایش با تعداد زیادی از همکارانش در سراسر جهان تبادل نظر کرده است. از اساتید ایرانی کامیابی میتوان به علی شریعتی، جواد حدیدی، ابراهیم شکورزاده و غلامرضا ذاتعلیان اشاره کرد. در میان شاگردان او در ایران و فرانسه بسیاری از هنرمندان و معلمان را میشود نام برد؛ سیدعلی صالحی، عطاالله کوپال و مصطفی مختاباد.
بخشی از کتاب مردی با چمدانهایش
«پیرزن دوم: نه، نمیخواهم!
درحالیکه پزشک دست دیگر پیرزن دوم را میگیرد، پرستار آمپول را در دست راست پیرزن تزریق میکند. پیرزن فریاد میزند و سپس صحبت میکند.
پیرزن دوم: هنوز نه، یک روز دیگر! (سپس تحت تأثیر آمپول) چقدر خوب بود، هوا ملایم است. برگها سبز شدهاند، گلها دارند میشکفند.
میمیرد.
پزشک: (هفتتیرش را در میآورد، گیجگاه پیرزن دوم را نشانه میگیرد و شلیک میکند.) برای احتیاط دو بار بهتر از یک بار است. (بهمرد اول) به پرستار کمک کنید، جسد را ببرد.
مرد اول: به شرطی که روادیدم را بدهید.
پزشک: حالا میبینیم.
پرستار: (به مرد اول) اعتماد کنید.
پرستار و مرد اول جسد را بر میدارند و بسمت درب خروجی میروند. پیرها سرشان را بیرون میآورند، سپس نشسته در تختخوابشان میمانند.
درحالیکه مرد اول و پرستار جسد را بیرون میبرند، پزشک عقبعقب میرود و از خروجی مواظبت میکند. سه پیر دیگر با تهدید حمله میکنند.
پزشک: (سر هفتتیر را بطرف پیرها میگیرد.) تکان نخورید!
پزشک خارج میشود. پیرها بر میخیزند و ایستاده کنار رختخوابشان میمانند.
درب مجدداً باز میشود و پزشک را میبینیم که با خشونت مرد اول را هُل میدهد، مرد روی چمدانهایش میافتد.
پزشک: (نزدیک درب) من بهشما قول روادید ندادهام، نه به این زودی. من به شما قول یک تخت در هتلمان دادم، که دارید.
مرد اول: (درحالیکه برمیخیزد.) دستکم ملافهها را عوض کنید!
پزشک: من نمیتوانم بخاطر چمدانهایتان به شما روادید بدهم.
پزشک ناپدید میشود. هر سه پیر درحالیکه تهدید میکنند، بسوی مرد اول میروند و او را محاصره میکنند.
پیرمرد اول: بیشرف!
مرد اول: تقصیر من نیست.
پیرمرد دوم: کثافت!
مرد اول: من این را نمیخواستم.
پیرزن اول: آدمکش!»
حجم
۲۰۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۲۰۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه