کتاب مرا بازگردان
معرفی کتاب مرا بازگردان
کتاب مرا بازگردان نوشتهٔ بی. ای. پاریس و ترجمهٔ مندی نجات است. نشر قطره این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان معمایی، پیوندی عمیق با موضوعات روانشناختی دارد.
درباره کتاب مرا بازگردان
بی. ای. پاریس در کتاب مرا بازگردان داستان «فین» و «لیلا» را روایت میکند؛ جوانانی عاشق که به تعطیلات رفتهاند. آنها در بزرگراهی در حال رانندگیاند که فین تصمیم میگیرد در یک ایستگاه خدمات توقف کرده و از اتاق استراحت آن استفاده کند. او از ماشین پیاده میشود و در را پشت سرش قفل کرده و به داخل میرود. وقتی که برمیگردد، لیلا رفته است و دیگر هرگز قرار نیست او را ببیند. فین این داستان را برای پلیس تعریف میکند، اما این تمام داستان نیست. این داستان هیجانانگیز پر از تعلیق است و خواننده را تا پایان کتاب همراه خود میکشاند.
خواندن کتاب مرا بازگردان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای معمایی خارجی و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مرا بازگردان
«موهای پس گردن و بازوهایم سیخ میشود. از زمانی که به این خانه نقل مکان کردهام، به اتاقک زیرشیروانیِ این بالا نرفتهام، یعنی از وقتی که هری از من پرسید آیا اشکالی ندارد که دوستش مالک خانه بعضی از وسایلش را آن بالا بگذارد که بماند. تا جایی که به من مربوط میشود، آنجا منطقهٔ ممنوعه بوده و مطابق با دانستههایم الن هرگز آن بالا نبوده. عجیبوغریبترین فکر به ذهنم خطور میکند اگر لیلا آن بالا مخفی شده باشد، چه؟ این فکر، آن پیام لیلا را به سطح کاملاً جدیدی سوق میدهد، پیامش مبنی بر: از اون چیزی که فکر میکنی، نزدیکترم. و همچنین این موضوع را روشن میکند که چطوری میتوانست، به آن راحتی، عروسکهای روسی را بگذارد. تقریباً درجا این فکرم را نادیده میگیرم. امروز راجع به خیلی چیزها اشتباه کردهام، اما این فکر که لیلا میتوانسته در اتاقک زیرشیروانی زندگی کرده باشد، آن هم بدون اینکه من و الن بفهمیم، یک فکر احمقانه است. همیشه یکی از ما این دوروبرها هست. قبلاً من و الن هر روز عصر پگی را به پیادهروی میبردیم و حداقل یک ساعت خانه نبودیم، اما اخیراً این کار را نمیکردیم. معمولاً فقط یکیمان پگی را میبَرَد، بنابراین همیشه یک نفر اینجا هست. بهرغم اینکه وقت زیادی در اتاق کارم صرف میکنم، ولی میتوانم هر لحظه وارد خانه بشوم. مگر اینکه الن به لیلا کمک کرده باشد که مخفی شود. شاید یک روز سروکلهٔ لیلا پیدا شده و به الن التماس کرده که قایمش کند. اما چرا؟ و آیا الن واقعاً لیلا را در اتاقک زیرشیروانی مخفی کرده، آن هم بدون اینکه به من بگوید؟ فقط یک راه برای فهمیدنش وجود دارد. بدنم را کش میدهم و یکدستی دریچهسقفی را باز میکنم. بعد نردبانِ آنجا را آزاد میکنم و پایین میکشم. از دو تا پلهٔ اولی بالا میروم و امتحان میکنم تا ببینم تحمل وزنم را دارد یا نه، و بعد، از بقیهشان بالا میروم و وارد اتاقک زیرشیروانی میشوم. سقف خیلی کوتاه است و نمیتوانم راست بایستم، بنابراین به حالت خمیده میمانم و دنبال کلید چراغ میگردم. بعد انگشتم را روی کلید میزنم و سوسوی ضعیفی اتاقک زیرشیروانی را دربرمیگیرد. دوروبرم را نگاه میکنم. ظاهراً همهچیز سر جای خودش است و نشانههایی دال بر اینکه کسی این بالا زندگی کرده باشد نیز اصلاً به چشم نمیخورد، نه تشکی، نه وسیلهٔ شخصیای، و نه پسماندهٔ خوراکی. به طرف جعبههای جلو دیوار انتهایی میروم که با دقت به آنها برچسب زده و روی همدیگر تلنبارشان کردهاند؛ و به کمک تلفندستیام اندکنور بیشتری رویشان میاندازم و بررسیشان میکنم تا ببینم یککدامشان جابهجا شده یا نه. همهشان منظم و مرتب است؛ ظاهراً در کل مدتزمانِ حضورِ چندین و چند سالهشان این بالا، کسی نظمشان را به هم نزده. رو به دیوارِ سمت راستی میکنم، جایی که جفتی صندلی، و یک میز تحریر قدیمی و گنجهکشویی به دیوار تکیه زده. به طرفشان میروم و با دقت از فاصلهٔ نزدیکتری نگاهشان میکنم. لایهٔ ضخیم گردوخاکی، رویشان را پوشانده که کلبهییلاقی سنت مریز را در خاطرم زنده میکند. در میز تحریر، چند تا خودکار کهنه پیدا میکنم و داخل یکی از کشوها نیز چند تا سکهٔ قدیمی. اما بقیهٔ کشوها خالی است.»
حجم
۲۶۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۴۲ صفحه
حجم
۲۶۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۴۲ صفحه
نظرات کاربران
ترجمه خوب نبود، اوائل کتاب به کندی پیش میرفت، ولی یک باره، داستان شکل گرفت،آخرداستان امعمائی،روانشناسی جنائی ،به تراژدی تبدیل شد، درکل عالی بود. قطعن افرادی که در دوران کودکی زندگی نابسامانی دارند،دربزرگسالی میتوان اثراتش را مشاهده کرد.
این دومین کتاب ازین نویسنده است که خوندم. البته از ناشر و مترجمی دیگر. کتاب هیجان داشت که خواننده را مجبور میکرد با علاقه داستان را دنبال کنه تا ببینه به کجا میرسه. اما تاحدی غیرواقعی بود. اینکه دو تا