کتاب موقعیت و داستان
معرفی کتاب موقعیت و داستان
کتاب موقعیت و داستان نوشتهٔ ویویان گورنیک و ترجمهٔ آزاده هاشمیان است و نشر چشمه آن را منتشر کرده است. این کتاب ژانر ادبیات غیرداستانی را بررسی میکند.
ویویان گورنیک، استاد و معلم نویسندگی، در کتاب موقعیت و داستان، به افراد چگونه خواندن آثار مهم غیرداستانی را یاد میدهد و برای همین خیلیها از روی این کتاب تدریس میکنند. چون اگر افراد چگونه خواندن را یاد بگیرند، میتوانند آثار خودشان را با نگاهی نقادانه بخوانند.
درباره کتاب موقعیت و داستان
میگویند ادبیات داستانی تقلیدِ واقعیت است و از اینرو چهبسا روایتِ شخصی قدیمیترین نوع داستانگویی است. اما اخیراً هنر به شکل واقعیت نابْ طرفداران خود را در جهان یافته و در ایران هم مجله و کتاب و پادکستهای بسیاری با الهام از واقعیت منتشر شده و مخاطبان فراوانی یافته است. علاقهمندان ادبیات واقعیت از بحثهای کتاب پیشِ رو بسیار خواهند آموخت و به آن رجوع خواهند کرد. کتاب موقعیت و داستان، بهرغم حجم کمش، خیلی زود به یکی از کتابهای مرجع اصلی آموزش ادبیاتِ غیرداستانی تبدیل شد و به محافل ادبی و دانشگاهی راه یافت. ویویان گورنیک در این کتاب آثار غیرداستانی نویسندگانی چون مارگریت دوراس، جون دیدیون، اسکار وایلد و جُرج اورول را میکاود و به خواننده ابزاری برای نقد و سنجش جستار یا «مموآر» میدهد. داشتن چنین معیاری هم بر خلق و هم بر درک عمیقتر آثار هنری غیرداستانی تأثیر میگذارد. خوانندهٔ کتاب، فصلبهفصل، متوجه تفاوت محسوس وسعت دید خودش به آثار غیرداستانی خواهد شد و هنر گورنیک هم در همین است: نقلِ این دانش نه به شکل درس بلکه ناخودآگاه و در ضمن لذت بردن از خوانش و مرور ادبیات.
خواندن کتاب موقعیت و داستان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که به ژانر جستار علاقه دارند یا میخواهند در این ژانر بنویسند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب موقعیت و داستان
«سی سال پیش آدمهایی که فکر میکردند داستانی برای گفتن دارند مینشستند و رمان مینوشتند. امروز مینشینند و مموآر مینویسند. به نظر میآید امروز اضطرار در گفتن روایتی است که مستقیم از زندگی نشئت گرفته باشد، نه آنچه با الهام از زندگی ساختهوپرداخته شده باشد.
برای خیلیها شکل گرفتن این موضوع عجیب است. همهجا ــ در محفل خوانندگان و در محفل نویسندگان ــ آدمها میپرسند چرا مموآر؟ و چرا حالا؟ در دهههای گذشته چه اتفاقی افتاده که چنین گذار واضحی در علاقهٔ آدمها از یک ژانر به ژانر دیگر اتفاق افتاده است و این میل مشترک به شکل دادنِ تجربهٔ شخصی از طریق نوشتن را، که همیشه وجود داشته، برانگیخته است؟ این گذار چه معنایی دارد؟ چه مدت دوام خواهد یافت؟ تا کجا میتواند پیش برود؟ این پرسشها بلاغی است و پاسخهایشان کاملاً نظرپردازانه. در اینجا پاسخ خودم را دربارهٔ چرایی مموآر میآورم.
برای شروع باید گفت مدرنیسم دورهاش را طی کرده و ما را بدون لذت روایت
پشت سر گذاشته: حالتی از خوانش که طاقتفرسا شده است. سالهاست که رمانهای ما سراسر صداست؛ صدایی که با ما از درون فضای احساسی خودش صحبت میکند و نه در طرح پایگاهی دارد، نه در موقعیت. مطمئناً این صدا سرگذشت زمانهٔ ما را گفته است ــ زندگیهای بیاساس و گرفتار در حقارت ــ آنقدر خوب که معنایی ایجاد کند و ادبیات خلق کند. همچنین به میل داستانگویی عمق و ریشه داده است. این میل ــ گفتن ماجرا در بافتی غنی، موقعیتی زنده، با چاشنی وقایع و دورنماها ــ در انسانها به اندازهٔ خوردن و نفس کشیدن قدرتمند است: ممکن است سرکوب شود، اما هرگز از بین نمیرود.
همچنان که قرن بیستم رو به پایان میرفت، دیگر صدا بهتنهایی کافی نبود ــ بینشهایش تکراری و آگاهسازیاش خستهکننده شده بود ــ عطش روایت دوباره بالا گرفت، اعلانی دوباره برای ادعای قدیمیِ از دل برآمدن، چیزی که از نو در رئالیسم تمامعیار «قصه» برگشته بود. در نهایت چه چیزی واقعیتر از «داستان زندگی خودم» است که هر مردی و هر زنی دارد روایت میکند؟»
حجم
۱۴۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۲۷ صفحه
حجم
۱۴۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۲۷ صفحه