کتاب انقلاب مجارستان، مقاومت مردمی علیه توتالیتاریسم
معرفی کتاب انقلاب مجارستان، مقاومت مردمی علیه توتالیتاریسم
کتاب انقلاب مجارستان، مقاومت مردمی علیه توتالیتاریسم نوشتهٔ هانا آرنت و ترجمهٔ کیومرث خواجویها است و روشنگران و مطالعات زنان آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب انقلاب مجارستان، مقاومت مردمی علیه توتالیتاریسم
هانا آرِنْت در کتاب کوچک ولی قابل توجهِ خود به تحلیلی سیاسی از انقلاب سال ۱۹۵۶ مجارستان و ارتباط آن با ماهیت حکومتی شوروی (سابق) دست زده که بدون شک امروز نیز با توجه به تحولات سالهای اخیر در شوروی سابق به رهبری گورباچف حائز اهمیت است. کتاب انقلاب مجارستان، مقاومت مردمی علیه توتالیتاریسم به خواننده کمک میکند تا با نگریستن به برخی از وجوه سیاست شوروی در سالهای قبل با شناختی عمیقتر ـ و نه صرفاً با تکیه به گزارشهای خبری عمدتا سطحی ترجمهشده از مطبوعات غربی ـ به مقایسهای ضروری پرداخته و به تحلیل واقعبینانهتری از سیر وقایع شوروی دست یازد.
مهمترین وجهِ مورد تأکید هانا آرِنْت در تحلیل او از حکومت شوروی «بحران جانشینی» است. بیثباتیای که پس از درگذشت یک رهبر تا هنگام انتخاب و تثبیت رهبر بعدی رخ میدهد، بهتدریج تبدیل به فرآیندی معمول در نظام سیاسی شوروی شده است. ابتدا، پس از فوت رهبر، دفتر سیاسی ناگزیر باید پس از بحثهای طولانی، دربارهٔ یک فرد به اجماع دست یابد و سپس او را به جلسهٔ کمیتهٔ مرکزی پیشنهاد کند و پیشاپیش نیز پیداست که فرد موردِنظرِ دفتر سیاسی به رهبری حزب انتخاب خواهد شد. روشن است که این فرآیند که در آن تودهٔ مردم مطلقاً هیچ نقشی ندارد، خواهناخواه مبارزه به خاطر رهبری را به کشمکش و رقابت و معامله بین باندهای درون دفتر سیاسی مبدل میسازد. و بر این منوال است که استالین ابتدا به کمک زینوویف و کامِنُف بر تروتسکی پیروز شد و سپس آن دو را کنار زد و تروتسکی نیز کوشید همین روش را علیه استالین دنبال کند ولی موفق نشد.
بعد از نطق معروف خروشچف در طی چند ماه پس از کنگرهٔ بیستم در اقمار شوروی، نشانههای انکارناپذیر فروپاشی دیکتاتوری استالین مشاهده شد. وقتی مردم مجارستان به خروش آمدند، دیکتاتور منفور مجارستان، راکوشی، در مقابل اوجگیری اعتراض مردم عقبنشینی کرد که حکومت ناگی بتواند از ریشهایشدن جنبش آزادیخواهانه پیشگیری کند و آن را تحت کنترل درآورد. اکثریت عظیم ملتی که سالیان دراز تحت ستم قرار داشتند، تمام احزاب آن سرکوب شده بودند و از هرگونه حق تشکل صنفی و سیاسی آزاد بیبهره بودند در حرکتی خودانگیخته نشان دادند که میتوانند بدون رهبری احزاب، تشکیلات شورایی خود را به وجود آورند، برای آزادی از یوغ دیکتاتوری مبارزه کنند و این آزادی را برای مدتی هر چند کوتاه به دست آورند.
هم تجربهٔ مجارستان و لهستان در سال ۱۹۵۶، چکسلواکی در سال ۱۹۶۸، لهستان در اوایل دههٔ ۸۰ و سایر حرکات ملیتهای شوروی همگی در یک وجه اصلی مشترک بودهاند و خواهند بود: مبارزه برای آزادی. و این تفاوت اساسی جهت اصلی مبارزهٔ مردم در بلوک شرق با جهت مبارزه به خاطر عدالت اجتماعی در غرب است. گو اینکه نه عدالت اجتماعی در بلوک شرق محقق شده و نه آزادی در غرب و انسان هم نیازمند این است و هم آن.
خواندن کتاب انقلاب مجارستان، مقاومت مردمی علیه توتالیتاریسم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران فلسفه، تاریخ جهان، علوم سیاسی و جامعهشناسی پیشنهاد میکنیم.
درباره هانا آرنت
هانا آرِنْت در سال ۱۹۰۶ در شهر هانور آلمان غربی متولد شد و در سال ۱۹۷۵ دیده از جهان فرو بست. وی تحصیلات عالی خود را در رشتهٔ فلسفه، الهیات و زبان یونانی به پایان رسانید و نزد اساتیدی چون هایدگر، بولتمان و یاسپرس به اخذ دکترا نایل شد. آرِنْت در سال ۱۹۳۳ به پاریس مهاجرت کرد و از سال ۱۹۴۱ به بعد در نیویورک میزیست. وی از سال ۱۹۴۶ تا ۱۹۴۸ استاد دانشگاه بود و پس از آن به کار نویسندگی پرداخت. در سال ۱۹۶۳ با سمت پروفسوری در دانشگاه شیکاگو مشغول به کار شد و از سال ۱۹۶۸ در مدرسه جدید تحقیقات اجتماعی در نیویورک به تدریس پرداخت.
هانا آرِنْت به دریافت نشانهای افتخار از شهر هامبورگ آلمان و کشور دانمارک مفتخر شد. از کتابهای وی میتوان «انقلاب مجارستان»، «آیشمن در اورشلیم»، «توتالیتاریسم»، «قدرت و خشونت»، «پیرامون انقلاب»، «حقیقت و دروغ در سیاست» را نام برد.
بخشی از کتاب انقلاب مجارستان، مقاومت مردمی علیه توتالیتاریسم
«انقلاب مجارستان را، با وجود خودانگیختگی تردیدناپذیرش، نمیتوان جدا از آنچه پس از مرگ استالین روی داد درک کرد. چنان که امروز میدانیم، مرگ استالین یک شب پیش از یک پاکسازی بزرگ و تازه رخ داد. در حالی که حالوهوای حاکم بر دستگاههای حزبی ردهٔ بالا در آن شب به شدت ترسخورده و هراسزده بود؛ صرفنظر از اینکه وی به مرگ طبیعی مرده یا به قتل رسیده بود، باید ترس بر فضای دستگاههای بالای حزب چیره شده باشد. از آنجا که جانشینی برای استالین وجود نداشت ـ نه جانشینی که خودش تعیین کرده باشد، نه جانشینی که از عهدهٔ وضعیت موجود برآید و بتواند به سرعت زمام امور را در دست گیرد ـ فوراً مبارزه بر سر جانشینی او آغاز و همراه با آن بحرانی در روسیه و اقمارش شروع شد. حتا امروز که تقریباً شش سال از مرگ استالین میگذرد، جای تردید است که این مبارزه واقعاً پایان یافته باشد. مسلم این است که ناتوانی حکومت مطلقه از حل مسألهٔ جانشینی، اهمیت فوقالعاده دارد.
ما موضع دیکتاتورهای توتالیتر را نیز دربارهٔ این مسأله از پیش میدانستیم. رفتار و عمل استالین که گاهگاه جانشینهایی را تعیین میکرد، تا آنها را بعد از مدت کوتاهی به قتل برساند یا از کار برکنار کند، همینطور اشارات پراکندهای از هیتلر تحت عنوان «مذاکرات دور میز» به خوبی نشان میدهند که این دو به موضوع جانشینی اهمیت چندانی نمیدادند بلکه بیشتر بر این عقیده بودند که تقریباً هر کسی برای جانشینی مناسب است، به شرطی که دستگاه حکومت برقرار بماند. برای درک این بیخیالی باید دانست که بههرحال، انتخاب جانشین محدود به کسانی میشود که «استعداد» خود را برای رهبری حکومت مطلقه به این ترتیب ثابت میکنند که به هنگام مرگ رهبر، در رأس و هنوز زنده باشند. به هر تقدیر خطر تعییننکردن جانشین از پیش، بیشتر قابل قبول است و بر قیود دستوپا گیر تعیین جانشین برتری دارد زیرا این امر عنصری از ثبات را وارد جنبش توتالیتری میکند که با نیاز این جنبش به انعطافپذیری شدید منافات بسیار دارد. اگر قانونی وجود داشت که بر اساس آن جانشین به خودی خود تعیین میشد، این قانون به طور حتم تنهاقانونِ باثباتی بود که در کلِ دستگاه حکومت مطلقه وجود داشت و از این نظر به آسانی میتوانست نخستین گام در راه رعایت قانون باشد.»
حجم
۹۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۲۶ صفحه
حجم
۹۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۲۶ صفحه
نظرات کاربران
عالی