کتاب درآمدی کوتاه به ذهن
معرفی کتاب درآمدی کوتاه به ذهن
کتاب درآمدی کوتاه به ذهن نوشتۀ جان سرل با ترجمۀ محمد یوسفی در نشر نی به چاپ رسیده است. موضوع این کتاب فلسفۀ ذهن است. جان سرل بسیاری از میراث فکری پیشینیان را که ادعا میکند در فلسفۀ ذهن نادرست از آب درمیآیند نقد و حتی طرد کرده است.
درباره کتاب درآمدی کوتاه به ذهن
فلسفهٔ ذهن یکی از شاخههای فلسفه است و دربارهٔ پدیدههای ذهنی مطالعه میکند؛ همچون آگاهی، احساس، ادراک، کنش، استدلال، قصد، میل، باور، حافظه، و مفاهیم. بخش مهمی از آموزههای جان سرل در کتاب درآمدی کوتاه به ذهن، نقد و بررسی و طرد میراثی است در حوزهٔ ذهن که از گذشتگان به ما رسیده است.
شاید اجتنابناپذیرترین آموزه نزد گذشتگان، دوگانهانگاری است که پرداختن به آن در متون فلسفی سابقهای از افلاطون تا دکارت و از آنجا تا روزگار ما دارد. این آموزه میگوید ما در دو جهان زندگی میکنیم: جهان ذهنی درونِ روان خود و جهان فیزیکی متشکل از ذرات فیزیکی. سرل هر دوی این آموزهها را بر خطا میداند. آنچه سرل در تلاش است تا در این کتاب به انجام برساند، سازش دادن این دو مدعاست و برای نیل به این مقصود تلاش میکند خطاهایی سنتی را کنار بگذارد که به چنین ناسازگاریهایی انجامیده است و با ارائهٔ نگرشی نو به مسئله، که حتی از به کارگیری واژگان سنتی اجتناب میورزد، به بسیاری از پرسشهای دیرپا در این حوزه پاسخ دهد یا افقی جدید به روی خواننده بگشاید.
جان سرل اعتقاد دارد این مفروضات همچون کولهباری سنگین به دوش کشیده شده است و هرگز به چالش کشیده نمیشوند و مسبب تداوم گفتمان جاری هستند. بدینسان همهٔ آرای گوناگون، درون این مجموعه از مفروضاتِ نادرست، شکل میگیرند. نتیجه این شده که در میان شاخههای فلسفهٔ معاصر، فلسفهٔ ذهن یگانه شاخهای است که در آن، تمام نظریههای مهم و تأثیرگذار نادرستاند. اما آن مفروضات چه هستند و چرا کاذباند؟ نیمۀ نخست کتاب درآمدی کوتاه به ذهن عمدتاً به معرفی و رد آن مفروضات اختصاص دارد.
سرل قصد دارد بر این واژگان و مفروضات چیره شود، تا از این طریق، مسائل سنتی در این حوزه را حل یا مُنحل کند. او میگوید با این کار، این شاخه از فلسفه، یعنی فلسفهٔ ذهن، تعطیل نمیشود که گیراتر هم میشود. او برای نوشتن این کتاب، ۳ هدف را معرفی کرده است: نخست، خواننده با مباحث و موضوعات معاصر در این حوزه آشنا شود و از پیشینهٔ تاریخی هر یک از آنها آگاهی یابد. دوم، رهیافتِ درست به این مسائل را نشان دهد و پاسخهایی برای پرسشها ارائه دهد. سومین و مهمترین هدف این است که خوانندگان بعد از خواندن این کتاب قادر باشند خودشان راجع به این مسائل بیندیشند.
کتاب درآمدی کوتاه به ذهن در ۱۱ فصل و دو پیشگفتار و پسگفتار تدوین شده است که عبارتاند از:
پیشگفتار: چرا این کتاب را نوشتم؟
فصل اول: یک دوجین مسئله در فلسفهٔ ذهن
فصل دوم: چرخش بهسوی مادیگرایی
فصل سوم: استدلالهایی علیه مادیگرایی
فصل چهارم: آگاهی (قسمت اول)
فصل پنجم: آگاهی (قسمت دوم)
فصل ششم: رویآورندگی (حیث التفاتی)
فصل هفتم: علیت ذهنی
فصل هشتم: ارادهٔ آزاد
فصل نهم: ناخودآگاه و تبیین رفتار
فصل دهم: ادراک
فصل یازدهم: خود (نفْس)
پسگفتار: فلسفه و جهانبینی علمی
خواندن کتاب درآمدی کوتاه به ذهن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به همۀ دوستداران کتابهای فلسفی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب درآمدی کوتاه به ذهن
«در نوشتنِ چنین کتابی مخاطراتی وجود دارد: یکی از نادرستترین کارهایی که میتوان کرد این است که به خواننده القا کنیم چیزی را میفهمد درحالیکه بهواقع نمیفهمد یا اینکه موضوعی را حلشده بداند، حالآنکه توضیحی برای آن وجود ندارد یا اینکه مسئلهای را حلشده بداند، درحالیکه راهحلی برای آن داده نشده است. من واقعاً به این مخاطرات واقفم و در آنچه در پی خواهد آمد، بر جهل آدمی ـو البته خودمــ به اندازهٔ علم او تأکید خواهم کرد. من بر آنم که فلسفهٔ ذهن به آن اندازه مهم هست که این مخاطرات را به جان بخریم. به چندین و چند دلیل تاریخی مهم، فلسفهٔ ذهن، موضوع اصلی در فلسفهٔ معاصر شده است. در بیشتر سدهٔ بیستم، فلسفهٔ زبان، «فلسفهٔ اولی» بود. دیگر شاخههای فلسفه مشتق از فلسفهٔ زبان قلمداد میشدند و در ارائهٔ راهحل، متکی به نتایج حاصل از فلسفهٔ زبان بودند. هماینک امعاننظر، از زبان به روان (ذهن) معطوف شده است. چرا؟ خوب، نخست آنکه فکر میکنم بسیاری از ما، که دربارهٔ فلسفهٔ زبان کار میکنیم، پی بردهایم که بسیاری از مسائل در قلمرو زبان، مواردی خاص از مسائلی دربارهٔ ذهناند. عملکرد زبان در آدمی، بیشتر تجلّی زیستشناختی ظرفیتهای بنیادی ذهنیست؛ و ما به فهمی جامع از آن نایل نمیشویم مگر بدانیم که زبان چگونه بر توانمندیهای ذهنمان استوار است. دوم آنکه با رشد دانش، شاهد نوعی فاصله گرفتن از پرداختن به نظریهٔ شناخت (معرفتشناسی)، بهمثابه مسئلهٔ محوری در فلسفه هستیم و اینک آماده میشویم تا بهجای اینکه صرفاً جزءجزء به مسائل سنتی فلسفی بپردازیم، فلسفهای بنیادی، نظری، و سازنده را بنا نهیم. جای ایدئال برای آغازیدنِ آن فلسفهٔ سازنده و راهگشا پرداختن به بررسی ماهیت ذهنِ آدمیست. سومین دلیل در محوریت یافتن فلسفهٔ ذهن آن است که برای بسیاری از ما، از جمله خودم، مسئلهٔ اساسی در آغاز سدهٔ بیستویکم این است که در جهانی که علمْ آن را سراپا متشکل از ذرات فیزیکی بدون ذهن و معنا معرفی میکند، انسان را چگونه، بهعنوان کنشگری خودآگاه، ذهنمند، مختار، عاقل، سخنور، اجتماعی، و سیاسی، تبیین کنیم.»
حجم
۴۹۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۳۲ صفحه
حجم
۴۹۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۳۲ صفحه