کتاب فلسفه در قرن جدید
معرفی کتاب فلسفه در قرن جدید
کتاب فلسفه در قرن جدید نوشتهٔ جان سرل و ترجمهٔ محمد یوسفی است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب فلسفه در قرن جدید
کتاب فلسفه در قرن جدید دربردارندهٔ نوشتههای پراکندهٔ جان سرل است. این مقالهها نمایانگر دغدغهٔ ذهنی او در سه حوزۀ فلسفه هستند: فلسفۀ ذهن، فلسفۀ زبان و چیزی که او آن را «فلسفۀ اجتماع» نامیده است. مقالۀ نخست، که عنوان کتاب هم از آن است، به عنوان بخشی از نشریۀ صدمین سال فعالیت «انجمن فلسفۀ آمریکا» به چاپ رسیده بود و به چشمانداز انواع موضوعات علمی و آکادمیک در سدۀ بیستویکم اختصاص داشت. مقالۀ دوم، «هستیشناسی اجتماع: برخی اصول اساسی»، ابتدا در مجلۀ نظریۀ انسانشناختی در شمارهای ویژه چاپ شده بود که به روایتِ من از هستیشناسی اجتماعی اختصاص داشت. فصلهای سوم، چهارم و پنجم قسمتی است از تحقیقات مداوم نویسنده و ستیز او علیه نظریۀ محاسباتی ذهن. فصل ششم، «توهّم پدیدارشناختی»، ابتدا در کنفرانس کیرشبِرگ ویتگنشتاین در سال ۲۰۰۴ ارائه شد. در این مقاله به آثاری توجه شده که برای نویسنده غیرعادی هستند و به عبارتی او به ارزیابیِ بیکفایتیِ برخی نویسندگان خاص در عرصۀ پدیدارشناسی پرداختها است. فصل هفتم، با عنوان «‘خود’ بهمنزلۀ مسئلهای در فلسفه و عصبزیستشناسی»، ابتدا در یک کتاب عصبزیستشناسی انتشار یافت که به مسائل مربوط به عصبزیستشناسی و خود اختصاص داشت. نویسنده در این فصل نشان داده است که چگونه رویکرد کلیِ او به فلسفۀ ذهن با مسائل مربوط به خود سروکار پیدا میکند. فلسفۀ ذهن درونمایهای است که تا فصل هشتم، «چرا دوگانهانگار خاصهای نیستم»، ادامه مییابد. فصل نهم، «واقعیت و ارزش، ‘هست’ و‘باید’، و دلایلِ عمل»، نخستین بار در کتاب بیستوپنجمین سالِ یادبود نظریهپرداز قانونی بزرگ، هانس کلسن، انتشار یافت. نویسنده در این مقاله بحث «چگونه ‘باید’ از ‘هست’ مشتق میشود» را پی گرفته است. فصل آخر، فصل دهم، با عنوان «وحدت گزاره»، پیشتر جایی انتشار نیافته بود. او در این فصل به ایت پرسش پاسخ داده است که چطور واژهها در یک جمله در کنار هم جمع میشوند تا جملهای معنیدار بسازند و نه تودهای درهم از واژهها؟ اجزای یک گزاره چطور در کنار هم قرار میگیرند تا یک گزاره را شکل دهند و نه آش شلهقلمکاری از مفاهیم را؟
خواندن کتاب فلسفه در قرن جدید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران فلسفهٔ مدرن پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب فلسفه در قرن جدید
« نظرم دستکم از چهار معیار مختلف در طرح پرسش از اینهمانی استفاده میکنیم. نخستین و مهمترینِ آنها عبارت است از اینهمانی جسم. من همان شخصی هستم که چند دهۀ پیش نامم را بر خود داشت، چرا که جسم من در حال حاضر به لحاظ فضازمانی تداوم همان بدنی است که در آن زمان با نام من وجود داشت. البته در اینجا پرسشهای فلسفی چندی پیش میآید: هیچیک از مولکولهای بدن من در حال حاضر همان مولکولهایی نیستند که دهها سال پیش در بدنم بودند، پس اگر همۀ اجزای میکروسکوپی سازندۀ بدن تغییر میکنند، چطور میتوانم بگویم که این همان بدن است؟ بهعلاوه فیلسوفان در طرح آزمایشهای ذهنیِ گیجکننده بسیار ماهرند. فرض کنید تلفیق و تفکیک بدنی امری بود ممکن و معمول. اگر انسانها به طور معمول به دو، سه یا پنج بدن منقسم میشدند، چنانکه آمیبها دو قسمت میشوند، آن وقت چه میگفتیم؟ اما بهرغم چنین پرسشهایی، مفهومی روشن از اینهمانی داریم که در گذر زمان و دگرگونی خیلی خوب عمل میکند. پس چرا چنین مفهومی کافی نیست؟ برخلاف اینهمانی اشیای مادی، مانند خودروها و خانهها، ما قبول داریم که اینهمانی بدنْ مقوّم اینهمانیِ من نیست. همۀ ما درکی از داستان گرگور سامسای کافکا داریم، کسی که از خواب بیدار میشود و خودش را در قالب یک حشرۀ بزرگ میبیند. بهخوبی میتوان سناریوهای علمی ـ تخیلیِ پیوند مغز را که در آن خود را در بدنی دیگر مییابیم تصور کرد. بهعلاوه دارا بودن مغزی واحد بهخودیخود برای حفظ هویت شخصی کافی نیست. فرض کنید که همۀ اطلاعات مغز من به مغز فرد دیگری انتقال یافته باشد و اطلاعات مغز او به مغز من. در این صورت به نظر میرسد که من در بدن او ساکن شدهام و او در بدن من. نمیگویم که این خیالبافیهای علمی و تخیلی به قدر کافی روشن است یا حتی تلائم منطقی دارند. فقط به این دلیل آنها را یادآوری کردم که نشان میدهند تا جایی که به هویت یا اینهمانی شخصی خودمان مربوط است، تصور میشود که باید چیزی بیشتر از بدن در میان باشد. اما چه چیز بیشتری؟ بنا به نظر لاک امر ضروری در اینهمانی شخصی چیزی است که او آن را « آگاهی» مینامد (Locke ۱۹۲۴:۱۸۲-۲۰۱). بسیاری از شارحان برآناند که مراد او از « آگاهی» حافظۀ حال حاضر ماست که تداوم میان خود کنونی و خود پیشین را تجربه میکند؛ خود پیشینی که خاطرات کنونی ما مبتنی بر تجارب اوست. خلاصه آنکه ملاک آگاهیِ لاک اغلب، و من فکر میکنم بهدرستی، همچون ملاک حافظه تعبیر شده است. ایدۀ اصلی این است که علاوه بر تداوم بدن، به تداوم آگاهی، چنانکه در حافظه مضبوط است، محتاجیم. افزون بر ملاک سومشخصِ تداوم بدنی، به ملاک اولشخصِ تجربۀ اینهمانیِ شخصیِ خود نیازمندیم. این همان چیزی است که هویت شخصی آدمی را از موجوداتی چون خودرو و خانه متمایز میکند.»
حجم
۳۱۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۱۱ صفحه
حجم
۳۱۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۱۱ صفحه