دانلود و خرید کتاب بچه و این جا کجاست؟ نغمه ثمینی
تصویر جلد کتاب بچه و این جا کجاست؟

کتاب بچه و این جا کجاست؟

نویسنده:نغمه ثمینی
انتشارات:نشر نی
امتیاز:
۴.۰از ۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب بچه و این جا کجاست؟

کتاب بچه و این جا کجاست؟ دو نمایشنامه‌ نوشتهٔ نغمه ثمینی است و نشر نی آن را منتشر کرده است. نخستین لایهٔ موضوعی هر دو نمایش‌نامه دربارهٔ مهاجرت است و به همین دلیل در یک جلد آمده‌اند.

درباره کتاب بچه و این جا کجاست؟

نمایش‌نامه‌نویس جهان را به صورت «نمایشی گسترده و بی‌انتها» می‌نگرد. عادت می‌کند که هر موقعیت را طوری ببیند که انگار روی صحنهٔ تئاتر است و بازیگرانی آن را اجرا می‌کنند. بی‌راه نبود که شکسپیر باور داشت که جهان صحنهٔ نمایش است. صحنه دانستن جهان به شکار موقعیت‌های نمایشی از گوشه و کنار زندگی روزمره می‌انجامد.

نمایش‌نامهٔ این‌جا کجاست؟ نیز از همین دست شکارها بود. نغمه ثمینی دربارهٔ نوشتن این نمایشنامه چنین می‌گوید: «من سال‌ها در سفرهایی به این‌سو و آن‌سو بارها مقابل چرخ نقالهٔ چمدان‌ها ایستادم و انتظار کشیدم، اما فقط یک بار صحنه‌ای که دیدم صحنهٔ نمایش بود: چند آدم غریبه، که برای مدت زمانی در محیط سربستهٔ هواپیما جمع شده‌اند، مقابل نیم‌بیضی بزرگی ایستاده‌اند و چشم دوخته‌اند به چمدان‌های رنگارنگ. موقعیت عجیبی است. این جمع هماهنگ کافی است با صدا یا حرکت کسی ناهماهنگ شود. یک نفر چمدانش را می‌یابد و از این صف انتظار بیرون می‌جهد. غریب‌ترین موقعیت زمانی است که چمدان‌ها یکی‌یکی می‌آیند و آدم‌ها یکی‌یکی می‌روند، اما چمدان تو نمی‌آید و می‌فهمی دارایی‌ات جایی جا مانده و از دیگران جدا شده‌ای، و این در لحظهٔ اول اندوه‌بار و کلافه‌کننده است. هرچه پیش‌تر رفتم، دانستم که باید از تصویر مکرر «انتظار» آشنایی‌زدایی کنم و شالوده‌اش را بشکنم طوری که هم آشنا باشد و هم غریبه ــــــ شبیه صورتی کابوس‌وار از تجربه. کارم که با چرخ نقاله تمام شد، تازه فکر کردم: «چه کسی باید منتظر چمدانش ایستاده باشد؟» آن وقت بود که «اعظم» را یافتم، گذشته‌اش (حسرت‌ها و خواسته‌هایش) را ساختم و قرارش دادم در همین موقعیت به‌ظاهر آشنا که رفته‌رفته ناآشنا می‌شود.»

نمایش‌نامهٔ بچه هم حاصل اخبار این سال‌ها و نگریستن به این قرن اشباع‌شده از مهاجران غیرقانونی است، حاصل درک موقعیت مهاجر به منزلهٔ پس‌ماند جوامع پیشرفته، حاصل کشف بدن مهاجر به عنوان بدنی از یاد رفته، پس‌زده و حتی ناموجود. نغمه ثمینی برای نوشتن نمایشنامهٔ بچه نیز چنین می‌گوید: «در کندوکاو برای یافتن موقعیتی که وضعیت بغرنج مهاجر را بازتاب بدهد به مادرانی اندیشیدم که برای داشتن بچه‌ای با هم می‌جنگیدند، نوعی دایرهٔ گچی قفقازی امروزی. اما بعد دانستم که در دایرهٔ گچی قفقازی هنوز جهنم واقعی رخ نداده است. هنوز بچهٔ خوشبختی هست که دو نفر برای داشتنش می‌جنگند. موقعیت را وارونه کردم ــــــ نوعی دایرهٔ گچی قفقازی وارونه ــــــ و «بچه» از دل این وارونگی زاده شد. امروز این نمایش‌نامه برای من تجسم وضعیت همهٔ مادرانی است که فرزندان خود را در جنگ و آشوب و شکنجه از دست داده‌اند یا می‌دانند که روزی از دست خواهند داد اما با چنگ و دندان می‌کوشند آن روز فرا نرسد.»

خواندن کتاب بچه و این جا کجاست؟ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران نمایشنامه‌های نغمه ثمینی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره نغمه ثمینی

نغمه ثمینی، فیلمنامه‌نویس، نمایشنامه‌نویس، نویسنده، منتقد سینمایی و روزنامه‌نگار در سال ۱۳۵۲ متولد شد. او عضو هیئت علمی پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران است و با نشریاتی مانند ماهنامه سینمایی فیلم و زنان همکاری داشته است.

بخشی از کتاب بچه و این جا کجاست؟

«مینای اول: اون بچه مال من نیست. هزار بار هم ازم بپرسین همینو می‌گم. اون بچه مال من نیست. من نزاییدمش. اون بچه مال من نیست. می‌فهمین؟ من مادر اون بچه نیستم. کسی هست که حرف منو برای شما ترجمه کنه؟

مرد با خونسردی گوش می‌کند. پیش می‌رود. مینای اول سکوت می‌کند.

مرد: من نمی‌فهمم چی داری می‌گی. تا چراغ اون اتاق روشن نشه، تا این گوشی وصل نشه، تا یکی کلمه‌به‌کلمه حرف‌های تو رو ترجمه نکنه، من نمی‌فهمم چی داری می‌گی. پس اصلاً فرقی نمی‌کنه چی بگی. صداهای بی‌معنی، شعر کردی، یا هرجور اعترافی که سرنوشتتو عوض کنه. می‌فهمی؟

مینای اول: اون بچه مال من نیست.

مرد: من نمی‌فهمم.

مینای اول: اون بچه مال من نیست.

مرد: نمی‌فهمی که من نمی‌فهمم چی می‌گی؟ تا اون چراغ روشن نشه ما همو نمی‌فهمیم. من می‌تونم هرچیزی بگم، هرچیزی، و تو نفهمی. می‌تونم مخفی‌ترین رازهای زندگی‌مو بگم و تو نفهمی. می‌تونم بگم دیشب جای تاریکی بودم. یه دخمهٔ تاریک، یه دخمهٔ در حال انفجار. یکی ازم سیگار خواست. یکی که دلم نمی‌خواست ببینمش. یکی که متنفرم ازش. به‌ش دادم. سیگار دادم به‌ش. یه نخ هم گذاشتم گوشهٔ لبم، و فندک زدم. می‌فهمی چی می‌گم؟ نه نمی‌فهمی! می‌خوام بگم حرف‌هاتو و انرژی حرف زدنتو هدر نده. هنوز خیلی به‌ش احتیاج داری.

مینای اول: من نمی‌فهمم شما چی می‌گی. اما اگه دربارهٔ بچه است، اون بچه مال من نیست.

مرد: مصاحبه امروز انجام نمی‌شه. بیرون راهنمایی‌ت می‌کنن بری کمپ.

درست در همین زمان چراغ اتاقک مترجم روشن می‌شود. مأمور متوجه می‌شود و از رفتن می‌ماند. شبح زنِ مترجم در اتاقک شیشه‌ای پدیدار می‌شود. صورت زن را نمی‌توان دید. تنها سایه‌ای از او پیداست. ما صدای او را نمی‌شنویم. حضور او را می‌توان از خلال حرف‌های زن و مأمور درک کرد.

مرد: (به مترجم.) دقیقاً نیم ساعت دیر کردی و این تا الان بی‌سابقه بود! (متعجب.) شما؟!... مترجم همیشگی کجاست؟... تو همین یک هفته از این‌جا منتقلش کردن؟... به من چیزی نگفته بود... من برای این پرونده به یه مترجم باسابقه احتیاج دارم... کردی؟... عربی چطور؟ عربی هم می‌دونین؟...ولی دونستنِ خالی کافی نیست. باید دقیق بفهمین چی می‌گن، و دقیق به من منتقل کنین، گاهی یه کلمه پس و پیش می‌تونه سرنوشت آدم‌ها رو عوض کنه... ما سه سال با هم کار کردیم. چرا باید منتقلش کنن به یه کمپ دیگه؟... باید حرف‌های منو همون‌طور که می‌گم ترجمه کنین. «اون گفت، اون داره می‌گه، الان می‌خواد اینو بگه...» نه! دقیقاً همونی که من می‌گم، با همون ضمایر، همون دستور زبان و همون افعال و همون قیدها. و برعکس حرف‌های اونو... روشنه؟! (به مینای اول.) لازمه بدونی که هرچی می‌گی این‌جا ثبت می‌شه و تو هر تصمیمی که درباره‌ت گرفته می‌شه مؤثره. می‌فهمی؟»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۸۹ صفحه

حجم

۵۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۸۹ صفحه

قیمت:
۳۲,۰۰۰
تومان