
کتاب انسان منقسم
معرفی کتاب انسان منقسم
کتاب انسان منقسم (به انضمام تحلیلی از اهل هوا، برزخ به لحاظ روانکاوی) نوشته کرامت موللی و سوسن حاجیزاده شاهسوار اثری پژوهشی و تحلیلی در حوزهی روانکاوی و فلسفهی ذهن است که نشر نی آن را منتشر کرده است. این کتاب با رویکردی عمیق و نظری به مفاهیمی چون برزخ، انفصام، همزاد و نسبت انسان با غیر میپردازد و تلاش میکند با تکیه بر آموزههای فروید، لکان و دیگر متفکران غربی و شرقی، وضعیت وجودی انسان را در کشاکش میان خود و دیگری، واقعیت و خیال و زبان و ناخودآگاه بررسی کند. نویسندگان با بهرهگیری از منابع فلسفی، روانکاوی و حتی اسطورهشناسی، به تحلیل ساختارهای روانی و اجتماعی انسان معاصر میپردازند و در بخشهایی از کتاب، نمونههایی از فرهنگ عامه و آیینهای بومی مانند اهل هوا را نیز وارد بحث میکنند تا ابعاد مختلف موضوع را روشنتر سازند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب انسان منقسم
کتاب انسان منقسم نوشتهی کرامت موللی و سوسن حاجیزاده شاهسوار اثری است که با محوریت فلسفهی ذهن به بررسی وضعیت وجودی انسان در نسبت با غیر و مفهوم برزخ میپردازد. این کتاب با تکیه بر نظریات فروید و لکان، مفاهیمی چون انفصام، همزاد، نارسیسیسم و ساختارهای روانی را در بستر تاریخی و فرهنگی تحلیل کرده است. ساختار کتاب شامل دو بخش اصلی است: بخش نخست به اصول و مبانی نظری اختصاص دارد و مفاهیمی مانند برزخ، غیر، ساحت رمزواشارت و نسبت انسان با زبان را از منظر روانکاوی و فلسفه بررسی میکند. در این بخش نویسندگان با ارجاع به متون کلاسیک و معاصر تلاش کردهاند تا ریشههای روانی و فلسفی وضعیت منقسم انسان را واکاوی کنند. بخش دوم کتاب به تحلیل پدیدههایی مانند همزاد و آیینهای بومی اهل هوا میپردازد و این مفاهیم را در پیوند با نظریات روانکاوی و فرهنگ عامه بررسی میکند. کتاب انسان منقسم با رویکردی تحلیلی و انتقادی، مرز میان روانکاوی، روانپزشکی و روانشناسی را برجسته میسازد و به پرسشهایی دربارهی ماهیت انسان، فقدان، زبان و نسبت با دیگری پاسخ میدهد.
خلاصه کتاب انسان منقسم
کتاب انسان منقسم با ورود به مفهوم برزخ، انسان را موجودی میداند که همواره در کشاکش میان خود و غیر، واقعیت و خیال و زبان و ناخودآگاه قرار دارد. نویسندگان با استناد به نظریات فروید و لکان بر این باورند که انسان از اساس دچار شکاف و جراحتی ذاتی است که هیچگاه ترمیم نمیشود و همین فقدان سرچشمهی آرزومندی، عشق و حتی رنجهای روانی است. در این کتاب، برزخ نه صرفاً مفهومی دینی یا اسطورهای بلکه وضعیتی وجودی و روانی تلقی شده است که انسان را در موقعیتی بینابین و تعلیقشده قرار میدهد. نویسندگان با تحلیل ساختارهای روانی مانند من نفسانی، غیر، ساحت رمز و اشارت و حیث خیالی، نشان دادهاند که انسان همواره در تلاش برای پرکردن خلأ وجودی خود است؛ اما این تلاشها اغلب به خودشیفتگی، انفصام یا حتی اختلالات روانی منجر میشود. کتاب به بررسی تاریخی و مفهومی اصطلاحاتی چون انفصام (splitting/dissociation) و همزاد میپردازد و نشان میدهد که چگونه این مفاهیم در روانکاوی، روانپزشکی و فرهنگ عامه دگرگون شدهاند. در بخش دوم با تحلیل آیین اهل هوا و پدیدهی باد، نویسندگان تلاش کردهاند تا نسبت انسان با غیر و فقدان را در بستر فرهنگ بومی و اسطورهای نیز بررسی کنند. درمجموع کتاب انسان منقسم تصویری از انسان ارائه میدهد که همواره در جدال با فقدان، دیگری و جراحت ذاتی خود است و همین وضعیت، سرچشمهی خلاقیت، رنج و تاریخ انسانی بهشمار میآید.
چرا باید کتاب انسان منقسم را بخوانیم؟
کتاب انسان منقسم اثری است که با رویکردی تحلیلی و انتقادی، مفاهیم بنیادین روانکاوی و فلسفهی ذهن را بهگونهای تازه و عمیق بازخوانی کرده است. این کتاب برای کسانی که بهدنبال فهم ریشههای روانی و فلسفی وضعیت انسان معاصر هستند، فرصتی فراهم میکند تا با مفاهیمی مانند برزخ، انفصام، همزاد و نسبت با غیر آشنا شوند و آنها را در بستر تاریخی، فرهنگی و اسطورهای بررسی کنند. نویسندگان با پیونددادن نظریات متفکران غربی و شرقی، مرز میان روانکاوی، روانپزشکی و روانشناسی را برجسته ساختهاند و نشان دادهاند که بسیاری از مسائل روانی و اجتماعی ریشه در ساختارهای عمیقتر وجودی دارند. مطالعهی این کتاب میتواند به درک بهتر از خود، دیگری و جایگاه انسان در جهان کمک کند و نگاه انتقادی و پرسشگرانهای نسبت به مفاهیم رایج در علوم انسانی ایجاد کند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان روانکاوی، فلسفهی ذهن، مطالعات فرهنگی و اسطورهشناسی پیشنهاد میشود. همچنین به پژوهشگران و دانشجویان رشتههای روانشناسی، روانپزشکی و علوم انسانی که دغدغهی فهم عمیقتری از مفاهیم فقدان، دیگری، همزاد و ساختارهای روانی دارند، توصیه میشود.
بخشی از کتاب انسان منقسم
«برزخ بدین معنی است که آدمی در باطن خود واجد جراحتی است ترمیمناپذیر که پیوسته آن را بهواسطۀ من نفسانیِ خود نادیده گرفته چشم بر خلاء ذاتی خویش فرومیبندد. عشق، برعکس، اشتیاقی است از برای بازیافتن آنچه فروید مطلوب ازدسترفته میخواند، مطلوبی که گرچه برای همیشه از کف رفته اما آدمی بیوقفه در پیِ بازیافتن آن است. چنین است که عشق همواره جراحتی است مقرون به هجران. عشق و فراق دارای رابطهای درونذاتی با یکدیگرند. ولی عشقی که مبتنی بر تصاحب نباشد در پی وصال هم بقای خود را حفظ میکند. در این صورت عشقی خواهد بود که به ورای ظاهرِ محبوب و فیضی نظر دارد که نه در امر واقع میگنجد و نه در حیث خیالی. فروید این فیض را مطلوبمطلق میخواند، مطلوبی که گفته میشود بهلحاظ برزخ ذاتی انسان یک بار برای همیشه از دست رفته است، ولی یاد دریغآمیز آن هماره در دل انسان شعلهور است. فیضِ معشوق پاسخی است به این یاد جانگداز. اما این نیز حقیقت دارد که همه کس پذیرای آن نتواند شد. حال پرسش این است: آیا فیض امری است صِرفاً ساخته و پرداختۀ سوژه (فاعل نفسانی) و یا ودیعهای است که بهلحاظ نام پدر وجهی بارز از ذات محبوب را تشکیل میدهد ــ با این توضیح که تعهّد آن به هر کس داده نشده است. شاید هم جستجوی همین وجه بارز از فیض است که ذات هنر را تشکیل میدهد، ذاتی که همواره در پردهای از رمز و ابهام باقی مانده در مقولۀ تصاحب و استیلاء نمیگنجد.»
حجم
۲۳۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۰۶ صفحه
حجم
۲۳۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۰۶ صفحه