
کتاب نیروی عادت
معرفی کتاب نیروی عادت
کتاب نیروی عادت نمایشنامهای نوشته توماس برنهارت است و نشر نی آن را با ترجمه امیر شمس منتشر کرده است. این نمایشنامه با محوریت گروهی از هنرمندان سیرک، بهویژه رهبر سیرک کاریبالدی، شکل گرفته است و در فضایی بسته و تکرارشونده، روابط میان اعضای گروه و تلاش بیپایان آنها برای رسیدن به کمال هنری را به تصویر میکشد. شخصیتهای اصلی شامل کاریبالدی، نوهاش، ژانگولهباز، رامکننده و دلقک هستند که هرکدام با دغدغهها، ضعفها و عادتهای خود، درگیر تمرین روزانهی قطعهی موسیقی کوئینتت قزلآلا اثر شوبرت شدهاند. نمایشنامه با زبانی گزنده و طنزی تلخ، به پوچی، تکرار، سلطه و شکست در هنر و زندگی میپردازد و در عین حال، نقدی بر مناسبات قدرت و مناسبات انسانی ارائه میدهد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب نیروی عادت
کتاب نیروی عادت اثر توماس برنهارت، نمایشی کمدی با ساختاری خاص و دیالوگهایی پرکشش است که در بستر یک گروه سیرک روایت میشود. این نمایشنامه با تمرکز بر شخصیت کاریبالدی، رهبر سیرک و اعضای گروهش به تکرار بیپایان تمرین یک قطعهی موسیقی میپردازد؛ تمرینی که هرگز به نتیجهی مطلوب نمیرسد و به آیینی عبث و عذابآور بدل شده است. برنهارت در این اثر با نگاهی انتقادی و طنزی سیاه مفاهیمی چون کمالگرایی، سلطه، قدرت، شکست و روزمرگی را واکاوی کرده است. شخصیتها هرکدام با ویژگیهای منحصربهفرد و ضعفهای انسانی، در چرخهای از اجبار و بیمعنایی گرفتارند و زبان نمایشنامه با تکرارها و مونولوگهای طولانی، فضای خفقانآور و پوچ اثر را تشدید میکند. نیروی عادت علاوه بر پرداختن به مناسبات هنری و انسانی، نقدی بر ساختارهای قدرت و سلطه در روابط فردی و جمعی ارائه داده است. توماس برنهارت با بهرهگیری از طنز تلخ و زبان گزنده، جهانی را تصویر کرده که در آن، تلاش برای کمال هنری به شکستی همیشگی و تکراری میانجامد و شخصیتها ناگزیر از ادامهی این چرخهی بیپایان هستند.
خلاصه کتاب نیروی عادت
کتاب نیروی عادت با محوریت گروهی از هنرمندان سیرک آغاز میشود که تحت رهبری کاریبالدی سالهاست هر روز تمرین اجرای کوئینتت قزلآلا اثر شوبرت را تکرار میکنند. کاریبالدی، رهبر سیرک، با وسواس و سختگیری، اعضای گروه را وادار به تمرین میکند؛ درحالیکه خود و دیگران بهوضوح از این تکرار بیپایان و بیثمر خسته و دلزدهاند. ژانگولهباز، رامکننده، دلقک و نوهی کاریبالدی، هرکدام با مشکلات و نارضایتیهای شخصی در این چرخهی بیپایان گرفتار شدهاند. تمرینها همواره با شکست و خرابکاری همراه است و هیچگاه به اجرایی بینقص نمیانجامد. در خلال دیالوگها، شخصیتها از اجبار، سلطه، بیمعنایی تلاشها و پوچی زندگی سخن میگویند و هرکدام بهنوعی قربانی عادتها و سلطهی کاریبالدی هستند. نمایشنامه با طنزی تلخ، روابط قدرت، ناکامی در هنر و تکرار بیپایان شکست را به تصویر میکشد و درنهایت این چرخهی تکرار و ناکامی همچنان ادامه مییابد، بیآنکه راه گریزی برای شخصیتها متصور باشد.
چرا باید کتاب نیروی عادت را بخوانیم؟
نیروی عادت با روایتی متفاوت و طنزی گزنده به لایههای پنهان مناسبات انسانی و هنری میپردازد. این کتاب با نمایش تکرارهای بیپایان و تلاشهای نافرجام برای رسیدن به کمال، تصویری از پوچی و بیمعنایی در زندگی و هنر ارائه داده است. زبان خاص و ساختار تکرارشوندهی اثر، تجربهای متفاوت از خواندن نمایشنامه را رقم میزند و مخاطب را با پرسشهایی دربارهی عادت، سلطه، شکست و معنای تلاش مواجه میکند. برای کسانی که به آثار نمایشی با رویکرد فلسفی و طنز تلخ علاقه دارند، این کتاب فرصتی برای مواجهه با جهانبینی خاص برنهارت و تأمل در باب هنر و زندگی است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان نمایشنامه، دوستداران طنز تلخ و کسانی که دغدغهی کمالگرایی، سلطه، شکست و پوچی در هنر و زندگی را دارند پیشنهاد میشود. همچنین برای دانشجویان و پژوهشگران حوزهی ادبیات نمایشی و فلسفهی هنر مناسب است.
درباره توماس برنهارت
توماس برنهارت با نام کامل نیکولاس توماس برنهارت، نویسندهای اتریشی بود که در ۹ فوریهی ۱۹۳۱ در شهر هیرلنِ هلند به دنیا آمد و در ۱۲ فوریهی ۱۹۸۹ در گموندنِ اتریش درگذشت. او از مهمترین و تأثیرگذارترین نویسندگان ادبیات آلمانیزبان قرن بیستم به شمار میرود و آثارش به بیش از چهل زبان ترجمه شدهاند. برنهارت هرگز پدرش را نشناخت؛ پدری که اندکی بعد از تولد او، در شرایطی مبهم و احتمالاً با خودکشی، جان باخت. کودکی برنهارت با فقر، جابهجاییهای مکرر، احساس طردشدگی و تنهایی عمیق همراه بود اما نقش پدربزرگش، یوهانس فرویمبیخلر، نویسندهای اهل زالتسبورگ، در زندگی او تعیینکننده بود؛ کسی که علاقه به فلسفه، ادبیات و اندیشه را در نوهاش پرورش داد و او را با متفکرانی چون مونتنی، شوپنهاور و پاسکال آشنا کرد. سالهای نوجوانی برنهارت با تجربههای تلخ در مراکز تربیتی دوران ناسیونالسوسیالیسم، بیماریهای شدید ریوی و چندین اقدام به خودکشی همراه بود. پس از جنگ جهانی دوم تحصیل رسمی را نیمهکاره رها کرد و مدتی به شاگردی در یک مغازهی خواربارفروشی در محلهای فقیرنشین پرداخت؛ تجربهای که بعدها آن را نمادی از «رفتن در جهت مخالف» و گریز از نظام آموزشی سرکوبگر میدانست. مرگ پدربزرگ و سپس مرگ مادرش در اوایل جوانی نگاه او به زندگی و مرگ را بیش از پیش تیره و رادیکال کرد و مرگ به یکی از محوریترین مضامین آثارش بدل شد.
او در دههی ۱۹۵۰ فعالیت ادبی خود را آغاز کرد، ابتدا با شعر و سپس با نثر و نمایشنامه. همزمان بهعنوان روزنامهنگار کار میکرد و در موزارتئوم زالتسبورگ آموزشهایی در موسیقی، بازیگری و دراماتورژی دید. رابطهای عمیق و سرنوشتساز با زنی به نام هدویگ اشتاویانیتسک شکل داد که ۳۷ سال از او بزرگتر بود و تا پایان عمر، نزدیکترین «انسان زندگی» او باقی ماند. این رابطه که آمیزهای از دوستی، حمایت عاطفی و الهام فکری بود، در بسیاری از آثارش بازتاب یافت. برنهارت از دههی ۱۹۶۰ به بعد با رمانهایی چون «یخزدگی»، «آشفتگی»، «کارخانهی آهک»، «بتن»، «بازنده» و «انهدام» و نیز نمایشنامههایی که اغلب با کارگردانی کلائوس پایمان روی صحنه رفتند، به شهرتی گسترده رسید. نثر او با مونولوگهای طولانی، تکرارهای وسواسگونه، اغراقهای حسابشده و لحنی خشمگین، طنزآلود و موسیقایی شناخته میشود. شخصیتهای اصلی آثارش اغلب روشنفکران منزوی و کمالگرا هستند که در سخنرانیهای بیامان خود به جامعه، دولت، هنر رسمی، مذهب و بهویژه اتریش میتازند؛ کشوری که برنهارت آن را بارها «کاتولیکی-نازی» و گرفتار ریا، ابتذال و فراموشی تاریخی توصیف کرد. او بارها با سخنرانیها، آثار و نمایشنامههایش جنجال آفرید؛ از جمله در مراسم دریافت جوایز دولتی یا با نمایشنامهی «میدان قهرمانان» که نقدی تند بر جامعهی اتریش و یهودستیزی پنهان آن بود. این جنجالها نهتنها جایگاه او را تضعیف نکرد بلکه به شهرت و تأثیرگذاریاش افزود. برنهارت در کنار نثر داستانی و نمایشنامه، پنج اثر مهم autobiographical نوشت که در آنها کودکی، بیماری، فقر و تجربهی زیستن در مرز مرگ را با زبانی ادبی بازآفرینی کرد. در سالهای پایانی عمر، با بیماریهای مزمن ریوی و قلبی دستوپنجه نرم میکرد و سرانجام در ۵۸سالگی بر اثر نارسایی قلبی درگذشت. مطابق وصیتش مراسم خاکسپاریاش بهصورت خصوصی برگزار شد و بعدها وصیت کرد که آثارش تا مدتی در اتریش اجرا یا منتشر نشوند؛ تصمیمی که خود آخرین جنجال بزرگ پیرامون نام او شد. توماس برنهارد امروز بهعنوان نویسندهای یگانه شناخته میشود که با زبانی تند، موسیقایی و وسواسمند، مرز میان زندگینامه و تخیل، طنز و تراژدی، نفرت و حقیقت را درنوردید و تصویری بیرحم اما نافذ از انسان مدرن و جامعهی معاصر بهجا گذاشت.
بخشی از کتاب نیروی عادت
«کاریبالدی: کمال کمال متوجهین چی میگم فقط کمال و بس (ژانگولهباز ویولنسل فرّارا را به کاریبالدی میدهد.) پابلو کاسالس کجا و برادرزاده و نوۀ من کجا اون چهجور انسانی بود اینها چهجور (فریاد میزند.) چه انسانهایی چه موجوداتی چه احمقهایی تکتکشون ذاتا طبیعت پستی دارن جناب دلقک وای که چه احمقیه دوشیزهخانم نوۀ من همۀ این آدمها چه فامیل چه غریبه فقط خرج روی دستم گذاشتن کلی هزینه پول و تحمل یه آزمایش اعصاب مادامالعمر (یک نت بم مینوازد.) کاسالس خودشه (کولوفون را روی آرشه میمالد.) به برادرزادهم رامکننده که نگاه میکنم یاد توحشی میافتم که با حماقت عجین شده به دلقک که نگاه میکنم بلاهتی رو میبینم که داره قدم میزنه بلاهتی که همهش کلاه از سرش میافته به نوهم که نگاه میکنم یاد پستی و رذالت مادرش میافتم بدین به من (ویولنسل را از دستهای ژانگولهباز میکشد. در این لحظه ژانگولهباز کاریبالدی را نگه میدارد تا روی زمین نیفتد.) بلاهت بله کاسالس یا شوپنهاور متوجهین یا افلاطون (یک نت بم و بلند مینوازد.) یهبار خواب دیدم توی آرخانگلسک هستم بدون اینکه اصلاً بدونم آرخانگلسک چهجور جاییه هیچی جز آرخانگلسک نمیشناختم همین همهش همین میفهمین چی میگم اونوقت شما خیال میکنین میتونین از اینجا برین (فریادزنان.) ساراسانی ساراسانی دیگه چیه همینجا تو گروه من نمایش بشقابها رو اجرا میکنین همینجا روی این صحنه هنر شما به کمال میرسه آه کمال پیشکش بهتر شدن میفهمین چی میگم بهتر شدن فقط همین باید در عمل آزمایش بشه متوجهین اینجا همهچی پست و شرمآوره (یک نت بلند مینوازد.)»
حجم
۵۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۰۵ صفحه
حجم
۵۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۰۵ صفحه