کتاب لالایی برای دختر مرده
معرفی کتاب لالایی برای دختر مرده
کتاب «لالایی برای دختر مرده» نوشتۀ حمیدرضا شاه آبادی است و نشر افق آن را منتشر کرده است. لالایی برای دختر مرده قصۀ دخترهای گم شده و فراموششده است.
درباره کتاب لالایی برای دختر مرده
کتاب لالایی برای دختر مرده رمانی جذاب و خواندنی است که به یاد دختران قوچان نوشته شده است. دخترانی که داستانشان در میان تاریخ گم شد. در دورهای از تاریخ زمانی که قحطی و خشکسالی گریبان مردم قوچان را گرفته بود و آنها توانایی دادن مالیات به دولت را نداشتند، حاکم خراسان مردم را مجبور کرده بود که دخترانشان را به ترکمنها بفروشند. حالا این واقعۀ تاریخیِ کمتر شناختهشده با عصر حاضر گره میخورد و قصۀ جذاب لالایی برای دختر مرده شکل میگیرد.
داستان لالایی برای دختر مرده با ادعای دختر نوجوانی آغاز میشود که میگوید دختری را دیده که موهایی خاکستری دارد، دستهایش از آرنج به پایین سوخته و از همه مهمتر ۱۰۰سال پیش مرده است! کسی حرف او را باور نمیکند تا جایی که حتی او را دیوانه فرض میکنند و پیش روانپزشک و حتی فالگیر میبرند. زهره دختری است که ۴ برادر بزرگتر دارد و همیشه احساس میکند که وجودش در خانه بیاهمیت است. او همچنین پدرش را با خودش غریبه میداند و مجبور است رفتارهای برادرانش را تحمل کند.
داستان چند راوی دارد. اولین راوی همان زهره است که حکیمه را میبیند اما کسی باورش نمیکند. راوی بعدی مینا دوست زهره است که پدرش شرکت انتشاراتی راه انداخته است و از دخترش میخواهد رونوشتی از یک دستنویس خطی را غلطگیری کند. دستنویس خطی متعلق به راوی سوم داستان است. راوی چهارم کسی است که خواننده را به دل تاریخ میبرد. همان کسی که استاد دانشگاه است و میخواهد از سرنوشت دختران قوچان بداند.
رمان لالایی برای دختر مرده روایت خطی ندارد و مدام از حال به گذشته میرود. ازآنجاکه داستان ۴ راوی دارد چندصدایی در رمان حاکم است و خواننده از زوایای مختلف داستان را بررسی میکند و می تواند ارتباط بهتری با داستان بگیرد و به خوبی موضوعات مهمی که در کتاب به آن اشاره شده است را تحلیل کند.
رمان لالایی برای دختر مرده برندۀ لوح زرین و دیپلم افتخار جشنواره کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، اثر ویژۀ شورای کتاب کودک، رمان برگزیده جایزه شهید غنیپور و بهترین رمان نوجوان فارسی دهۀ هشتاد به انتخاب ۲۶ نویسنده و منتقد ادبیات نوجوان شده است. این کتاب همچنین در سال ۲۰۰۸ در فهرست کتابهای خواندنی کتابخانه مونیخ (فهرست کلاغ سفید سال ۲۰۰۸) قرار گرفت.
خواندن کتاب لالایی برای دختر مرده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران رمانهای تاریخی، دختران، نوجوانان و حتی بزرگسالان پیشنهاد میکنیم.
درباره حمیدرضا شاه آبادی
حمیدرضا شاهآبادی، نویسنده و پژوهشگر ۳ خرداد ۱۳۴۶ در تهران به دنیا آمد و دارای مدرک کارشناسی ارشد تاریخ است و پژوهش های تاریخی زیادی انجام داده است. او ۲ بورس مطالعاتی را هم در کتابخانۀ بین المللی مونیخ با موضوع ادبیات کودک گذرانده است. ۲ کتاب اولش به ترتیب «قبل از باران» و «دایره زنگی» نام دارد. حمید رضا شاه آبادی کتابهای متعددی هم در حوزۀ نوکوان و بزرگسال نوشته است. از میان کتابهای نوجوان او می توان به « اعترافات غلامان»، « وقتی مژی گم شد»، « هیچکس جرئتش را ندارد»، « دروازهی مردگان» و « افسانهی تیرانداز جوان» اشاره کرد. و کتابهای بزرگسال این نویسنده عبارت است از: «دیلماج»، «کافۀ خیابان گوته»، « تاریخ آغازین فراماسونری در ایران»، « نهضت مشروطه» و « حکایت مرد تنها».
بخشی از کتاب لالایی برای دختر مرده
«چسبیدم به دیوار میخواستم جیغ بکشم ولی نمیشد. نگاه کردم به دستهایش که کتاب را گرفته بودند. پوست دستهایش چروک بود و پر از رگههای قرمز و صورتی بههمپیچیده. دستهایش سوخته بودند. باز نگاهم کرد؛ با چشمهای به رنگ آبش و خندید. به ترسیدنم میخندید. کتاب را روی زمین انداخت. بلند شد و رفت کنار پنجره. دوباره خندید و از پنجره بیرون پرید من جیغ کشیدم و رفتم کنار پنجره. روبه پایین خم شدم و جیغ کشیدم. هیچ چیز نبود. نه روی زمین و نه در هوا. غیب شده بود. مادرم شانههایم را گرفت و عقب کشید. من جیغ میکشیدم و گریه میکردم. مامان تکانم میداد. من صدایش را میشنیدم و نمیشنیدم. صورتش را از میان لایههای اشک محو میدیدم. شانههایم را تکان داد و بعد هل داد که بنشینم روی زمین. «آبروریزی نکن!» این آخرین جملهاش بود. قبلش چه گفته بود نمیدانم. نگاه کردم به کتابهایم که روی زمین پخش بود و کتابی که او برداشته بود. کتابی پر از عکسهای رنگارنگ.»
حجم
۲۲۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۲۲۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
نظرات کاربران
ماجرای دخترهای قوچان توی تاریخ هست که توی یه داستان فانتزی به زمان حال کشیده شده.برای خوندن کتاب های آقای شاه آبادی هیچ وقت شک نکنید
توی دوران نوجوانی و راهنمایی خوندم. یه روایت تاریخی که با تخیل و یه زندگی توی این سال ها ترکیب شده. قشنگ بود...
من این کتاب و خوندم و دوسش داشتم اما چندتا ایراد توش دیدم. این کتاب راجب دوتا دوسته که روح دختری رو میبینن که یکیشون بیشتر این روح روح حکیمه رو میبینه اما ایراد داستان کجاست؟ یه فصل مینا حرف میزد فصل بعدش
اینکه شخصیتهای مختلف داستان رو روایت میکردن و خود موضوعِ کتاب که خیلی جدید بود، جذابیت داشت برای من....نمیدونم نوجوانان واقعا با این کتاب ارتباط میگیرن یا نه؛ من رو به عنوان یه بزرگسال تحت تأثیر قرار داد
وقتی ابتدایی بودم خوندمش ازش درک زیادی نداشتم ولی در کل قشنگه
عجب کتابی عجب نکته بینی و عجب وصل قشنگی ماجرای ظلم به دختران از گذشته بوده و حالا رنگ عوض کرده لذت بردم و اندوه فروخوردم ازاین کتاب...
جدا از داستان نویسی روان و قابل فهم، عجیب فهمیدن اینکه چطور ماجرای پیچیده و بزرگ در ۱۳۱ صفحه جا شده، چندین داستان و زندگی و سرگذشت یک کتاب چنین ارزشمند رو خلق کردند، هرکسی چه بزرگ و چه کوچک
داستان شلختگی داره، که یعنی ممکنه دوست نداشته باشید! اما در عین حال یه هارمونی داره، که به شخصه خیلی خیلی خوشم اومد. (بنظرم خواننده های خانم بهتر ارتباط می گیرن)