دانلود و خرید کتاب چوب زیر بغل و دو ضرب در دو مساوی بینهایت بهمن فرسی
تصویر جلد کتاب چوب زیر بغل و  دو ضرب در دو مساوی بینهایت

کتاب چوب زیر بغل و دو ضرب در دو مساوی بینهایت

نویسنده:بهمن فرسی
انتشارات:نشر بیدگل
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب چوب زیر بغل و دو ضرب در دو مساوی بینهایت

«چوب زیر بغل» و «دو ضرب در دو مساوی بینهایت» دو نمایشنامه به قلم بهمن فرسی(-۱۳۱۲)، نمایشنامه‌نویس معاصر ایرانی است. در بخشی از نمایشنامه «چوب زیر بغل» می‌خوانیم: یکی از میله‌های درِ نیمدایره در مسیر خود به دریچه‌یی قلب‌مانند رسیده و از سوی دیگر آن ادامه یافته است. پشت دریچه تاقچه‌مانندی وجود دارد. ته صحنه نور لرزانی پیدا می‌شود. نور از شمع، و شمع در دست دختر است. دختر که لچک و پیراهن سفید، جوراب سبز و کفش قرمز دارد، در وضعی که دستش را حباب شعله شمع کرده است، تا پشت دریچه آهنی می‌آید، شمع را در تاقچه آن می‌نشاند. گردن کج می‌کند و نگران و آرزومند به‌ شعله شمع چشم می‌دوزد. در یک گوشه دیگر صحنه، نور موضعی قوی مرد تاریخ را روشن می‌کند. مرد تاریخ چهره‌یی مثالی‌ست. بلندقامت. ردای بلندش به زمین می‌رسد و نقش مغشوشی دارد به رنگ‌های سفید و سیاه و خاکستری. صورت مرد تاریخ سنگی‌ست. این چهره مثالیِ سنگی بعداً تبدیل می‌شود به مرد طومار با چهره خاکی.) مرد تاریخ: (دیکته‌وار، با مکث‌های دراز) راویان روایت کرده‌اند. آفریدگار شیطان را از آتش آفرید. و آدم را از خاک. سپس ندا آمد که تمامی آفریدگان بر آدم سر خم کنند. آتش به خاک سر خم نکرد. سپس آتش رانده شد. به زمین فرود آمد و زمین را به آتش کشید. اما چگونه بود، که آتش گوهرِ هستیِ شیطان در روی زمین در باور و پندارِ آدمیان خاکی بدل شد به نشانه نیاز و آرزو، از این بابت روایتگران خاموش‌اند. روایتی نکرده‌اند. تنها اکنون همگان می‌دانند هرگاه نخی فروزان از گوهره شیطان را آدمی‌زاده‌یی بر فرق تاریکی بنشاند معنایش آن است که آن‌کس نیازی دارد. در طومار حیات شرحی در باب این باور نیامده است.
plato
۱۳۹۷/۰۵/۲۷

بیا گذشته‌ها را اگر دوست داریم در آینده‌ها تکرار کنیم. در آینده‌ها زندگی کنیم. قراول آثار گذشته بودن دلخوشی بی‌ربطی است. بگذار این گذشته، و آثارش، به این معنا و صورت، اصلا وجود نداشته باشد. بهمن فرسی،شب یک شب دو

Amin D
۱۴۰۰/۰۶/۰۳

چه فضیلتی است در پرداختن به پوچی و بی‌معنایی زندگی در فضایی با رگه‌هایی اگزیستانسیال بدون این‌که مفری نشان‌دهیم و گره‌ای بگشاییم؟ فضای هر دو نمایش‌نامه سرشار از چنین احساسی تهی از معنا و بن‌بستی پوچ در زندگی است که

- بیشتر
مردم روی زمین به سن قانونی رسیده‌اند. دیگر كسی وكیل و شاهد و قاضی نمی‌خواهد. همه خودشان قاضی شده‌اند.
Amin D
زمین اِ وو فقط زمین. زمین خام. زمین بكر و بایر. این دوتا دست رو می‌بینی؟ خیلی كه همت كنی، جخ این دو تا رو می‌تونی با هم همراهی كنی. دیگری بی‌دیگری. دیگرون بی‌دیگرون. آره برادر، این خودش كلی فتح و ظفره كه دسّ راس و چپت رو واداری جفت‌شون به یه كار بچسبن. آره جونم. این خودتی كه باید بسازی. خشت رو باید خودت بزنی. ملات رو باید خودت عمل بیاری. تراز رو خودت بذاری.
njme
ابرو گره نكن داداش من! بی‌خیالش، داریم اختلاط می‌كنیم. رجز شنیده‌ی؟ پس گود و كنار گودم شنیده‌ی. آره داشّم، ما همه‌مون فِل‌واقع رجزخونای كنار گودیم. (گردنش را مالش می‌دهد.) این زنجیر به گردن مااام بود به وقتش هیچ غلطی نتونستیم بكنیم. (درنگ) اصلاً شاید گردن انسون و حیوون واسه اینه كه پاری وقت ـ آم زنجیر بشه.
کاربر ۹۸۲۰۹۷

حجم

۵۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۱۱ صفحه

حجم

۵۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۱۱ صفحه

قیمت:
۴۴,۰۰۰
۳۰,۸۰۰
۳۰%
تومان