کتاب رک ترین کتاب ممکن
معرفی کتاب رک ترین کتاب ممکن
کتاب رک ترین کتاب ممکن نوشتهٔ شوتاب گنگوار و ترجمهٔ سیدحسن رضوی است و انتشارات میلکان آن را منتشر کرده است. راهکارهایی کاربردی برای رهایی ذهن از چرندیات در این کتاب آمده است.
درباره کتاب رک ترین کتاب ممکن
کتاب رک ترین کتاب ممکن مجموعهای از دیدگاههاست. صرفاً دربارهٔ یک مسئلهٔ کوفتی نیست. این کتاب قرار نیست درس بدهد. نوشته شده تا شما را به فکر وادارد؛ برای همین، زبانی تند و چنین عنوانی و رویکردی سختگیرانه دارد.
اساساً هدف این کتاب این است که ذهنتان را از تمام چرندیاتی آزاد کنید که نادانسته خودتان را بهشان وابسته کردهاید و از آنها رنج میبرید. این چرندیات از طرز فکر دربارهٔ خوشحالی گرفته تا آدمهای زندگیتان را شامل میشود. این کتاب به هیچچیز رحم نمیکند!
از آنجا که این کتاب قرار است شما را آزاد کند، دربارهٔ خیلی از مسائل زندگیتان صحبت میکند. برای مثال دربارهٔ آزادی، خوشحالی، اینترنت، قهرمانان، کشور و... .
-هرجا که با حرفی مخالف بودید، با جزئیات بنویسید چرا و چه منطقی پشت مخالفتتان وجود دارد و وقتی دارید منطقتان را میخوانید، دعا کنید که مثلاً ننوشته باشید: «مخالفم؛ چون احساس خوبی دربارهٔ آن ندارم.»
خواندن کتاب رک ترین کتاب ممکن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران کتابهای موفقیت و توسعهٔ فردی پیشنهاد میکنیم.
درباره شوتاب گنگوار
شُوِتاب گنگوار رماننویس، سخنران و مشاور حل مسئله است و بیش از دومیلیون دنبالکننده در یوتیوب دارد. او در اینستاگرام مسائلی را که مردم برایش میفرستند، حل میکند و تا جایی که بتواند، دربارهٔ آنها ویدئو میسازد. وی این کار را هدف زندگیاش میداند که واقعاً به زندگیاش معنا میبخشد.
بخشی از کتاب رک ترین کتاب ممکن
«طبق نظر تو، «خاصبودن» به این است که خاص به دنیا بیایی، بگویند خاصی، طوری رفتار کنند که انگار خاصی و نیز پولدار باشی. متأسفانه هیچکدام از اینها هیچ ربطی به خاصبودن ندارد! بیا اول تعریف کنیم خاصبودن چیست. در دوران بچگی، با یکی از این سه حالت مواجه بودهایم: الف. گفتهاند خاصی؛ ب. گفتهاند خاص نیستی؛ ج. اصلاً هیچ اشارهای به اینکه خاصی یا خاص نیستی وجود نداشته است.
اگر پدر و مادرت گفتهاند خاصی، لطف کن و این فکر را فوراً از ذهنت پاک کن. اگر گفتهاند خاص نیستی، نه، بازهم والدینت نابغه نیستند و این حرف هم اشتباه است. در آخر، اگر در خانهٔ شما هیچ اشارهای به خاصبودن نشده است، احتمالاً هنوز هم به دنبال آن میگردی.
همهٔ ما یا فرض میکنیم: «اگر این کار را بکنم، باعث میشود خاص بشوم» یا آرزو میکنیم: «کاش فقط این را داشتم تا خاص باشم!»، همهٔ ما اینگونه بهدنبال خاصبودن میگردیم؛ اما باید بدانی که خاصبودن بهدستآوردنی است.
اگر بپرسند: «در چه لحظاتی احساس کردی خاصی؟» شاید به زمانی فکر کنی که مردم به لطیفهات خندیدهاند، یا برای تلاشی که کردهای دست زدهاند، یا وقتی یکی از پستهایت در شبکههای مجازی بیشتر از معمول لایک گرفته است. این نمونهها بیشتر به واقعیتِ نسل امروز نزدیک است. چنین لحظاتی عناصر خواستن و پذیرش و تأیید دیگران را در بر میگیرد، نه عناصر خاصبودن را.
این یک مثال ساده از خاصبودن است: «زمانی حس کردم خاصم که به آن رسیدم.» «آن» ممکن است هرچیزی باشد که مقدار دندانگیری خودباوری در تو به وجود آورده باشد و اولین بار کاری کرده باشد که باور کرده باشی میتوانی. همهٔ ما فرض میکنیم که میتوانیم؛ چون هیچکس نمیخواهد جور دیگری فکر کند. اما این توانایی در عالم نظر باقی میماند، تا وقتی به چیزی دست مییابی که نهتنها به نقطهٔ بازگشتی در آینده برای خودت تبدیل میشود («من تونستم به این برسم. این چیزیه که هستم»)، بلکه به خودت ثابت میکند تو خصوصیات لازم برای توانابودن را داری («باور دارم به هرچی فکر کنم، میتونم بهش برسم.»)
خاصبودن مدالی است که نشان میدهد فهمیدهای چیزی به دست آوردهای. شاید بهنظرت خیلی ساده باشد؛ ولی این طرز تفکر میتواند مسیر زندگیات را عوض کند. هر موفقیتی ثابت میکند که چیزی را خلق کرده یا به آن مسلط شدهای. این یعنی نهتنها از نظر دانش چیزی به دست آوردهای، بلکه عادتهای نظم، سختکوشی، اولویتبندی و تمرکز را در خود ایجاد کردهای. این عادتها تقریباً در تمام جنبههای زندگی به دردت خواهند خورد.
علاوه بر این، موفقیت خودباوری زیادی به وجود میآورد: «میتونم انجامش بدم؛ چون قبلاً هم انجامش دادم.» این فکر فوقالعاده انتهای ذهنت میماند و راهنماییات میکند. بهعلاوه، پاداش موفقیت، فرصتهای بیشتر است و در نگاه جامعه، منزلت پیدا میکنی.
حالا فرض کن بهجای اینکه از روی طرفداری به بچه بگویی خاص است، یا از سرِ نفرت به او بگویی خاص نیست، چنین چیزی را در ذهن بچه بکاری. البته اشارهنکردن به آن هم به همین اندازه بد است؛ چون به خواستهای بیتوجهی میشود که بهزودی در ذهن فرد جوانه میزند. هرچه به بچهها بگویی، بازهم در مرحلهای از زندگی به دنبال احساس نیاز به حس خاصبودن خواهند دوید.
اگر بتوانی تعریفی برای آن ارائه دهی، مسیری جدید برایش تعریف کنی و به بچهها یاد بدهی چیزی را که میخواهند باید به دست بیاورند، آنها را از چندین سال سردرگمی، خجالت، حس پستیای که خودشان به خودشان تحمیل میکنند، تلاش احمقانه و تمرکز بر ضعفهایشان نجات خواهی داد. در عوض، دیدگاهی به آنها میبخشی که یک عمر به دردشان خواهد خورد.
البته نمیتوان از یک واقعه، به خاصبودن تا آخر عمر رسید. ویژگی خاصبودن این است که خیلی زود به گذشته میپیوندد. مدالی که در پانزدهسالگی کسب کردهای، فقط افتخارات پانزدهسالگیات را تزیین میکند، نه بیستسالگی و نه بیستوپنجسالگی را. برای حس خاصبودن باید برای تمام نبردها آماده باشی و احساس آمادگی کنی، نهفقط برای یک نبرد. بهعلاوه موفقیت فقط بهمعنای بردن جام و مدال در مسابقات نیست. موفقیت ممکن است شخصی باشد؛ مانند یادگیری یک زبان جدید که همان نتیجهٔ بردنِ جایزهای روی صحنه را دارد. زبان جدید به تو دانش و خودباوری و عادتهای مفید میدهد، فرصتهای فراوانی برایت خلق میکند و در نظر مردم، منزلت پیدا میکنی.
هر موفقیتی، چه شخصی و چه در ملأ عام، منجر به خاصبودن میشود. در نتیجه، ساندویچ درستکردن یا املتپختن موفقیت به حساب نمیآید، اگرچه ممکن است برخی افراد محض لودهبازی با این حرف من مخالف باشند. حتی اینکه تا آخر عمرت هم هر روز ساندویچ یا املت درست کنی، موفقیت محسوب نمیشود؛ مگر اینکه مدرکی مکتوب از متخصصان در سطح جهانی ساندویچ داشته باشی که بگویند ساندویچ تو از همهٔ ساندویچهای دنیا بهتر است! در این صورت است که میشود به ساندویچت گفت ساندویچ خاص و نه ساندویچ معمولی! این را میتوان موفقیت به حساب آورد.»
حجم
۱۳۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۳۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب به شما تمرین نمیده،..غالب افرادی که این جور کتاب ها رو میخونن منتظر تکنیک و راهکار هستن اما این کتاب واقعا با رک گویی، درباره ی یه سری مسائل غالبا مرتبط به هم صحبت میکنه و سعی میکنه
نمیدونم چرا ولی این کتاب ارزشش فراتر از این حرفاست وقتی مطالبشون میخوندم توی هر صفحه یکی دوتا جمله دقیق و مفید پیدا میکردم هایلایتشون میکردم.. برای من بهترین کتابایی بود که در عرصه خودیاری خوندم آفرین به نویسندش به خوبی
کتابیه که دید جدیدی از مسئله خودشناسی و مردم و جنبه های دیگه زندگی به شما میده و زبان روان و عامه پسندی داره پیشنهادش میکنم 💌
کتاب لحن و نگارش جالبی داره، انگار یه دوست منطقی و کمک کننده و با لحن رک و تند! کنارت نشسته و داره با دید واقع بینانه ای مسائلی که در اکثر مواقع باهاشون کلنجار میری رو بررسی میکنه. واقعا ازش
ینی هرقدر از خوبیش بگم کم گفتم فقط بخونیدش همین
خیلی از نکاتی که هممون از بچگی شنیدیم ولی درک نکردیم به صورت خیلی رک، منطقی و مستدل بهمون یادآوری میشه؛ مثل اینکه هویت خودمون رو داشته باشیم، بدون جانبداری و قضاوت های غلطمون راجع به مسائل مختلف فکر کنیم
به نظرم کتابیه که فقط با چندتا کلمه مثل بچه جون، گوربابای و اینا میخواد بگه من رکم راستش چیز خاصی ازش نتونستم برداشت کنم ، شاید من اینجوری بودم
خوب بود
ایدهی کلی کتاب خوب بود اما به بعضی از مسائل توجه زیادی نکرده بود و به بعضی مسائل بیش از حد توجه کرده بود. ترجمهی کتاب خوب نبود و متون روان نبودند.
من نسخه چاپی این کتاب رو خوندم حقیقتا از اون کتابایی که دید رو باز میکنه و در عین حال که بعضی جاها سرزنش میکنه اما تو فکر فرو میبره و کمک میکنه فکر کنین در مورد مشکل . از