دانلود و خرید کتاب اسب سیاه تاد رز ترجمه مهسا صباغی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب اسب سیاه اثر تاد رز

کتاب اسب سیاه

معرفی کتاب اسب سیاه

کتاب اسب سیاه؛ راهنمایی برای رسیدن به موفقیت نوشتهٔ تاد رز و اگی اگاس و ترجمهٔ مهسا صباغی است و انتشارات میلکان آن را منتشر کرده است. در این کتاب با جنبه‌ای جدید از موفقیت آشنا می‌شوید.

درباره کتاب اسب سیاه

اسب‌ سیاه یعنی چه؟ اصطلاح «اسب سیاه» پس از چاپ کتاب دوک جوان در سال ۱۸۳۱ وارد فرهنگ محاوره شد. در این کتاب بریتانیایی، شخصیت اصلی در مسابقه‌ای اسب‌دوانی شرط‌بندی می‌کند و پس‌از اینکه یک اسب سیاه ناشناخته مسابقه را می‌برد، مبلغ کلانی می‌بازد، «اسب سیاهی که هیچ‌کس فکرش را هم نمی‌کرد ببرد.» این اصطلاح به‌سرعت سر زبان‌ها افتاد. «اسب سیاه» استعاره از یک قهرمان غیرمنتظره است که نادیده گرفته شده است؛ چراکه با معیار ذهنی یک قهرمان استاندارد هم‌خوانی ندارد.

از زمانی که این اصطلاح ابداع شد، جامعه رابطهٔ عجیبی با اسب‌های سیاه داشته است. ما به معنای واقعی آن‌ها را تا لحظه‌ای که به موفقیت می‌رسند، نادیده می‌گیریم. بعد، از داستان پیشرفت نامتعارف آن‌ها الهام می‌گیریم و با آن سرگرم می‌شویم. باوجوداین، به‌ندرت احساس می‌کنیم که می‌توانیم چیز به‌دردبخوری از آن‌ها بیاموزیم تا در زندگی خودمان به کار ببندیم؛ چون به نظر می‌رسد آن‌ها دستاوردهایشان را مدیون شانس هستند.

انسان‌ها دیرزمانی است که دربارهٔ موفقیت به یکدیگر پندواندرز می‌دهند، آموزه‌هایی برای زندگی مطلوب که روشن‌فکران اغلب آن را «ادبیات موفقیت» می‌نامند؛ اما میان مردم بیشتر به «توسعهٔ فردی» شهرت دارند. این آموزه‌ها قدمتی به درازای فلسفه دارند. ارسطو و کنفوسیوس و سنت آگوستین همگی دربارهٔ رستگاری قلم زده‌اند. شاید بپنداریم توصیه‌های این راهنمایان باستانی حکمتی جاودانه برای تمام اعصارند؛ اما این چندان هم درست نیست. ادبیات موفقیت، تاریخ انقضا دارد.

مفیدترینِ این آموزه‌ها آن‌هایی هستند که کاربردی و دقیق باشند؛ بنابراین به‌شدت محدود به زمان و مکان خاستگاهشان هستند. نسخهٔ موفقیت در جامعهٔ پولینزیایی قرن سوم (بلم‌ساختن و پاروزدن یاد بگیر) متفاوت با نسخه‌ای است که در امپراتوری مغولستان قرن سیزدهم برای افراد می‌پیچیدند (سوارکاری و تیمار اسب را بیاموز). این فرمول در امپراتوری آزتکی قرن پانزدهم (مواظب باش کشته نشوی) با فرمولی که در امپراتوری روسیهٔ قرن هجدهم توصیه می‌شد، متفاوت است (از فقیر و رعیت‌شدن بپرهیز).

اوایل قرن بیستم جامعهٔ غرب به اقتصاد تولیدی کارخانه‌محور روی آورد. از این دوره اغلب با نام «عصر صنعتی» یاد می‌کنند؛ اما درست‌تر این است که آن را «عصر استانداردسازی» نامید. خط مونتاژ، تولید انبوه، سلسله‌مراتب سازمانی و آموزش اجباری رواج یافت و به استانداردسازی جنبه‌های مختلف زندگی روزمره منتهی شد. می‌توان از این زمره به کالاهای مصرفی، مشاغل و مدارک تحصیلی اشاره کرد.

عصر استانداردسازی هم درست مثل هر دوران دیگری، نسخهٔ خودش را از مفهوم موفقیت عرضه کرد: به‌دست‌آوردن ثروت و مقام ازطریق بالارفتن از نردبان سازمانی. این مفهومِ جدید بستری مناسب برای ظهور کتاب‌های توسعهٔ فردی مدرن پدید آورد و این کتاب‌ها زمانی طولانی پرفروش مانده‌اند؛ همچون آیین دوست‌یابی و تأثیرگذاری دیل کارنگی (۱۹۳۶)، بیندیشید و ثروتمند شوید ناپلئون هیل (۱۹۳۷) و قدرت تفکر مثبت نورمن وینسنت پیل (۱۹۵۲). این نسل جدید از کتاب‌های موفقیت، با نگرشی رو به بالا بر عادت‌ها و تکنیک‌هایی تأکید داشت که برای صعود افراد از نردبان سازمانی طراحی شده بود. هیل می‌گوید: «در هر کاری که می‌کنید، بهترین روش این است که آن‌قدر مفید و مؤثر واقع شوید تا نظر مساعد افرادی را که قدرت ترفیع درجهٔ شما را دارند، جلب کنید. آن‌گاه آن‌ها شما را به مسئولیت‌های بیشتری می‌گمارند و از این طریق می‌توانید به کاری که دوست دارید، دست پیدا کنید.»

همچنین اولین بار در عصر استانداردسازی، کتاب‌های توسعهٔ فردی و کتاب‌های علمی به نسخهٔ یکسانی از موفقیت همگرا شدند. زمانی که قرن بیست‌ویکم از راه رسید، کتاب‌های پرفروش نیویورک‌تایمز و دانشمندان ممتاز علوم اجتماعی هرکدام گونه‌هایی از فرمول استاندارد را تبلیغ می‌کردند. شعار «مقصدت را بشناس، سخت تلاش کن و جا نزن» به‌عنوان اطمینان‌بخش‌ترین تدبیر برای رسیدن به کامیابی طی نسل‌ها در گوش ما خوانده شده است. این توصیه چنان انکارناپذیر به نظر می‌رسد که نادیده‌گرفتن آن مخاطره‌آمیز و احمقانه می‌نماید. حتی برخی از کتاب‌های اخیر پا را از این فراتر گذاشته و فرمول استاندارد را حکمتی جاودانه برای انسان قلمداد کرده‌اند.

اما کتاب اسب سیاه فرق دارد. اسب سیاه براساس این باور بنا شده است که ما درحال ورود به عصر دیگری هستیم که نیازمند فرمولی کاملاً متفاوت برای موفقیت است.

ما اکنون در جهانی زندگی می‌کنیم که نتفلیکس با دقتی باورنکردنی فیلم‌هایی را پیشنهاد می‌دهد که احتمالاً دوست داشته باشید و آمازون کتاب‌هایی را توصیه می‌کند که احتمالاً دلتان می‌خواهد بخوانید. روزگار یوتیوب و تلویزیون‌های اینترنتی است که هر فیلمی را بخواهید، پخش می‌کنند. عصری است که نتایج جست‌وجوی گوگل، صفحات اخبار، فیس‌بوک و توییتر برای هر کاربر شخصی‌سازی شده‌اند. تمام این تکنولوژی‌های بی‌سابقه یک ویژگی مشترک دارند: آن‌ها شخصی‌سازی‌شده‌اند. اما این انفجار سرگیجه‌آور تکنولوژیِ شخصی‌سازی، فقط نوک قلهٔ کوهی از تغییرات یک جامعهٔ درحال تحول است و نوید ظهور «عصر شخصی‌سازی» را می‌دهد.

این اثر پیش‌از هرچیزی، کتابچهٔ راهنما دربارهٔ ذهنیت اسب سیاه است. در فصل‌های پیش رو، درس‌هایی از پروژهٔ اسب سیاه را می‌بینید که در عمل نشان می‌دهند چگونه به کمک هویت فردی خود به احساس رضایت درونی و تکامل به شیوهٔ خودتان برسید. این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند به بهترین نسخهٔ خودتان تبدیل شوید.

خواهید دید که چهار عنصر کلیدی ذهنیت اسب سیاه را بسیاری از مردان و زنان با اهداف و آرمان‌های گوناگون به کار گرفته‌اند و اثربخشی این چهار عنصر محک زده شده است. مسیری که آن‌ها پیموده‌اند، راهکار متفاوتی برای موفقیت را برای شما آشکار می‌کند که درست جلوی چشمتان پنهان شده بود. همان‌گونه که احتمالاً تا اینجا حدس زده‌اید، اسب‌های سیاه از جنس ستارگان مشهوری نیستند که بیشتر برگ‌های کتاب‌های موفقیت را به خود اختصاص می‌دهند. در فصل‌های پیش رو تجزیه‌وتحلیل شخصیت استیون اسپیلبرگ، سرنا ویلیامز یا استیو جابز را نخواهید یافت. به‌جای آن، با دستیار کارگردانی اسپیلبرگ آشنا خواهید شد و نیز با یک ورزش‌کار برندهٔ مدال المپیک در رشتهٔ پرتاب وزنه، با یکی از اولین افرادی که جابز استخدام کرده بود، یکی از عوامل سیاسی کاخ سفید که به سامان‌بخش حرفه‌ای تبدیل شده است، یک مشاور مدیریت که شغل پردرآمد خود را رها کرد تا باشگاه شام تأسیس کند و یک افسر نیروی دریایی امریکا که موفق‌ترین مؤسسهٔ تربیت سگ را در کشور راه انداخت.

پروژهٔ اسب سیاه به ما نشان می‌دهد که می‌توان از این افراد بسیار بیشتر از همتایان مشهور آن‌ها آموخت. پیروزی آن‌ها ولو رسانه‌ها به آن بی‌اعتنایی نکرده باشند، نشان می‌دهد که همه می‌توانند به موفقیت شخصی‌سازی‌شده برسند؛ نه‌فقط افراد دارای امتیاز ویژه و از طبقهٔ بالای جامعه. آن‌ها ثابت می‌کنند که دنبال‌کردن رضایت درونی سرنوشت ما را به یک عمر فقر و تیره‌روزی گره نمی‌زند؛ بلکه شانسمان را برای زیستن به بهترین نحو افزایش می‌دهد. چه در یک شغل بدون آینده گیر افتاده باشیم یا درحال برداشتن اولین قدم‌های مسیرمان باشیم، چه فکر کنیم که رسالت راستین خودمان را می‌دانیم و چه احساس سرگشتگی و بی‌هدفی کنیم، ذهنیت اسب سیاه ما را به‌سوی زندگی سرشار از اشتیاق و هدف و دستاورد هدایت می‌کند.

خواندن کتاب اسب سیاه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر می‌خواهید با شکل جدیدی از موفقیت آشنا شوید که در رسانه‌ها به آن نمی‌پردازند و به نسخهٔ شخصی خود شما نزدیک‌تر است این کتاب را حتما بخوانید.

بخشی از کتاب اسب سیاه

«اگر خیلی اهل شطرنج نباشید، ممکن است فکر کنید استادبزرگ‌های شطرنج صاحب توانایی خارق‌العاده در پیش‌بینی حرکات بعدی هستند و وقتی در صفحهٔ شطرنج غرق می‌شوند، پیش خودشان حساب‌وکتاب می‌کنند که: «اگر من این کار را انجام بدهم، او هم این کار را انجام می‌دهد و بعدش من این کار را انجام می‌دهم و او در جواب فلان مهره را حرکت می‌دهد... و کیش و مات.» شاید حتی فکر کنید چیزی که قهرمانان شطرنج را از آماتورها متمایز می‌کند، تعداد حرکاتی است که می‌توانند در لحظه پیش‌بینی کنند.

اما شیوهٔ کار اغلب شطرنج‌بازان بزرگ این نیست. برعکس، آن‌ها روی یک حرکت تمرکز می‌کنند: حرکت جسورانهٔ بعدی‌شان. آن‌ها می‌بینند کدام انتخاب در لحظهٔ حاضر آن‌ها را در موقعیتی با قوی‌ترین احتمال بُرد قرار می‌دهد. برای این کار به نحوهٔ قرارگیری مهره‌های پیش رویشان نگاه می‌کنند و سعی می‌کنند دست حریف را بخوانند. همچنین شخص باید خودش را بشناسد که چطور بازیکنی است. آیا مثل گری کاسپاروف، خشن و تهاجمی بازی می‌کند؟ یا مثل مگنوس کارلسن از روش‌های غیرمتعارف و مبتکرانه استفاده می‌کند؟ یا مثل تیگران پطروسیان صبور و محتاط است؟

ولادیمیر کرامنیک، قهرمان سابق شطرنج جهان، اظهار می‌کند: «من باور دارم سبک بازی یک نفر در شطرنج، شخصیت او را نشان می‌دهد. اگر ویژگی خاصی در شخصیت او وجود داشته باشد، به‌عنوان عنصری کلیدی در بازی‌اش نیز نمود پیدا خواهد کرد.»

سه استادبزرگ شطرنج در مواجهه با موقعیت یکسان، سه حرکت متفاوت انجام خواهند داد؛ اما آن‌ها هیچ‌وقت تا ده حرکت بعدی‌شان را برنامه‌ریزی نمی‌کنند و با سماجت به آن نمی‌چسبند. البته وقتی سرانجام حرکت آخرشان را انجام می‌دهند و برنده می‌شوند، از نگاه ناظر بیرونی چنین به نظر می‌رسد که همه‌چیز را از قبل برنامه‌ریزی کرده بودند. قهرمان فعلی جهان، کارلسن، به یک خبرنگار گفت: «من موقعیت‌ها را خوب درک می‌کنم و می‌فهمم که مهره‌هایم را کجا باید بگذارم. گاهی باید همان حرکتی را انجام بدهی که قلبت بهت می‌گوید.»

دلیل خوبی وجود دارد که چرا بازیکنان قوی تصمیم‌گیری کوتاه‌مدت را به هدف‌گذاری بلندمدت ترجیح می‌دهند. حتی در بازی محدود و قاعده‌مند شطرنج که فرد می‌تواند خروجی‌های احتمالی هر حرکتی را فهرست کند، باز هم آینده آبستن احتمالاتی است که از توان محاسبهٔ انسان یا رایانه خارج است. زمانی که ابررایانهٔ آی‌بی‌ام به نام دیپ بلو در برابر گری کاسپاروف، قهرمان وقت جهان، بازی کرد، کاسپاروف آن را شکست داد؛ حتی باوجوداینکه رایانه می‌توانست در هر ثانیه بین صدمیلیون تا دویست‌میلیون موقعیت را «بررسی» کند و تا دوازده حرکت آینده را پیش‌بینی کند. این اولین رقابت بین انسان و ماشین بود.»

نظرات کاربران

Mohamad Nikzad
۱۴۰۲/۱۰/۲۰

اگر کاری هست که بهش علاقه دارید و حالتون رو خوب می کنه، اگر احساس می کنید تو زندگی چیزی نشدید و از دیگران عقب هستید! اگر دوست دارید با تمرکز روی علاقه درونی تون به زمینه ای خاص رشد

- بیشتر
AmirHosein
۱۴۰۳/۰۱/۱۰

سلام دوستان، من خیلی علاقه به خوندن این کتاب داشتم و امروز به صورت رایگان از گردونه طاقچه برنده شدم، یک نسخه دیگر از این کتاب از نشر مون هم وجود داره، خواستم بدونم کدومشون بهتره، این کتاب یا اونیکی؟

کاربر 7398770
۱۴۰۳/۰۱/۱۰

عالییییی

مامانِ کتابا:)
۱۴۰۳/۰۱/۲۶

به نظرم برای توسعه پیدا کردن ،خوندن این کتاب واجبه خیلی روون توضیح داده و خیلی سریع میشه باهاش ارتباط گرفت:)

zahra8793601
۱۴۰۳/۰۱/۰۵

این کتاب عالیه

سمانه
۱۴۰۳/۰۱/۲۸

کتاب خوبیه با ترجمه بد،اصلا روان نیست،تا نصف کتاب رو خوندیم و می‌خوام ادامه رو از مترجم دیگه ای بخونم

کاربر ۵۶۱۹۷۸۸سعید
۱۴۰۲/۱۰/۲۲

مگر درایران میشه به اسانی شغل عوض کرد ودنبال ایده آل خود رفت

m.shahmalekpour
۱۴۰۲/۱۰/۲۰

کتاب، کتاب فوق‌العاده ایست، لیکن، ترجمه این کتاب به قلم جناب دکتر پیام بهرام پور، آن را درخشان و فروزان نموده است! ترجمه ای را بخوانید که صاحب قلمش، خود به نوعی اسب سیاه جامعه خویش باشد...

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۵۰)
افرادی که در رأس امور سازمان‌های بزرگ‌اند، دیدگاهی بسیار انتزاعی دربارهٔ انسان‌ها دارند و گاه فراموش می‌کنند انسان واقعی چگونه است و به‌جای اینکه بکوشند سیستم‌هایی هماهنگ با انسان‌ها بسازند، تلاش می‌کنند انسان‌ها را به‌زور با سیستم‌ها هماهنگ کنند. برتراند راسل
Morteza.Mkh
تکیه به شانس و اقبال در ذهنیت اسب سیاه جایی ندارد.
soheil.bidmeshki
هیوم همچنین جملهٔ کوتاهی نوشته است که می‌توان آن را شعار اسب سیاه در نظر گرفت: «خوشبخت کسی است که اوضاع پیرامونی او با خلقیات درونی‌اش متناسب و سازگار باشد.»
محسن م.تراکمه
در اولویت قراردادن رضایت درونی، روشی امن برای دست‌یافتن به موفقیت است،
محسن م.تراکمه
در آن کاری که بیشترین اهمیت را برای تو دارد، بهتر و بهتر شو.
soheil.bidmeshki
از فردیت خود برای رسیدن به احساس رضایت درونی بهره ببرید تا به تکامل و بالندگی دست پیدا کنید.
soheil.bidmeshki
زمانی که دست به اقدام جسورانه‌ای می‌زنید، به جهان اعلام می‌کنید: «من دارم به این سمت می‌روم.»
soheil.bidmeshki
وقتی به مردم آزادی انتخاب شخصی مبتنی‌بر هویت فردی می‌دهیم، هرج‌ومرج و آشوب به وجود نمی‌آید؛ بلکه رضایت درونی و تکامل و بالندگی حرفه‌ای را با هم به دست می‌آوریم.
soheil.bidmeshki
مغلطهٔ استعداد به‌راستی همان اصل معروف کتاب مزرعهٔ حیوانات جرج اورول است: «همهٔ حیوانات با هم برابرند؛ اما بعضی از حیوانات از بقیه برابرترند.»
soheil.bidmeshki
وقتی آزادی انتخاب دارید که بتوانید فرصت‌های خودتان را بیافرینید؛ حتی فرصت‌هایی که پیش‌ازاین به ذهن کسی خطور نکرده است. اما گزینش فرایندی منفعلانه است. وقتی از بین گزینه‌های ازپیش‌تعیین‌شده دست روی یکی می‌گذارید، یعنی انتخاب واقعی را کس دیگری قبل‌تر انجام داده است.
امیرحسین کریمی

حجم

۳۱۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

حجم

۳۱۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
۲۷,۵۰۰
۵۰%
تومان