کتاب رو به رو
معرفی کتاب رو به رو
کتاب رو به رو نوشتهٔ مجموعهای از نویسندگان است. این مجموعه داستان کوتاه ماجراجویانه توسط انتشارات کتابسرای تندیس منتشر شده است.
درباره کتاب رو به رو
داستانهای کوتاه و ماجراجویانهٔ کتاب رو به رو را ۲۲ نویسندهٔ مشهور نوشتهاند. این کتاب مجموعهای بینظیر در ژانر تریلر است. این کتاب بهوسیلهٔ نویسندگانی نوشته شده است که یکبهیک با هم همراه شده و هر کدام قهرمان خود را آورده و با قهرمان نویسندهٔ دیگر در یک داستان کوتاه همراه میکند؛ همراهیهایی که بهندرت از جنس مقابله است و بیشتر به همکاری و رفاقت و ماجراجویی مشترک اما کوتاه کشیده میشود. برخوردهایی در این داستانها دیده میشود که بعضی از آنها بهدلیل موقعیت جغرافیایی یا تفاوتهای شخصیتی، خودبهخود غیرممکن به نظر میرسد. همراهی دو شخصیت که گاه کاملاً نقطهٔ مقابل یکدیگر هستند نیز در نوع خود چالش خواهد بود. تنها چهار شخصیت از این ۲۲ شخصیت در ایران شناخته شده هستند؛ «جک ریچر» اثر لی چایلد، «هری باش» اثر مایکل کانلی، «گری پیرس» اثر جیمز رولینز و «عروسک سخنگوی ترسناک» اثر آر. ال. اشتاین.
خواندن کتاب رو به رو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به دوستداران ادبیات داستانی معاصر و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب رو به رو
«روی کاغذ ایده جالبی بود. پاتریک کنزی و هری باش را با هم در یک قصه برای یک هدف خوب بیاورید. ولی دنیس لیهان و مایکل کانلی بهزودی فهمیدند گفتنش سادهتر از انجامش است. هر دو شخصیت در ظاهر واقعیت محل سکونتشان و شغلشان ریشه دواندهاند. آنها ساختگی هستند، ولی خالقانشان سختکار کرده بودند که مطمئن شوند هیچکدام حرکت غلطی انجام نمیدهند. به بیان کوتاه، هری باش و پاتریک کنزی با خوانندگانشان بر مبنای باورپذیری زندگی میکردند یا میمردند. هیچ حقه داستان کوتاهی، به نیت خوب یا بد، نمیتوانست اجازه دهد این وضعیت به هم بخورد.
پس چطور باید این دو شخصیت برجسته کنار هم برسند؟
مهمتر از همه، چه کسی باید میرفت پیش چه کسی؟
باش باید به بوستون کنزی در شرق میرفت، یا بوستون باید به لسآنجلس میآمد؟
از اول به نظر میرسید طبیعی باشد که باش به شرق برود. هری در آخرین کتابهای مجموعه برای واحد پروندههای باز غیر مختومه پلیس لسآنجلس کار میکرد، یک پروندههای قدیمی که ذاتاً شامل سفر هم میشد. وقتی مردم فکر میکنند از جنایت فرار کردهاند، بخشی از این فرار شامل جابهجایی هم میشود. چون بسیاری از تحقیقات باش او را بیرون از شهر میکشید، تصمیم گرفته شد. باش باید به بوستون میرفت و سر راهش به کنزی برخورد میکرد.
مایکل قصه را در لسآنجلس شروع کرد، یک جنایت تشکیل داد و پروندهای که چندین سال بعد از وقوع، باش باید روی آن کار میکرد. باش باید مظنونی را در بوستون تعقیب میکرد، به آنجا سفر میکرد تا او را زیر نظر بگیرد و مخفیانه از یک فنجان قهوه رهاشده یا تهسیگار افتاده، نمونه دی. ان. ای میگرفت. به آنجا که میرسید، سر از راه پاتریک کنزی درمیآورد که روی تحقیقات خودش و به دلایل متفاوتی مشغول بود.
مایکل شش صفحه اول داستان و چند زاویه احتمالی بررسی دیگر را نوشت. کل مجموعه را برای دنیس ایمیل کرد و پیشنهاد داد او هم شش صفحه یا کمتر یا بیشتر اضافه کند و داستان را به پایان برساند. سریع و ساده. کارشان تمام میشد و ظرف چند روز برمیگشتند به کارهای خودشان.
مایکل منتظر پاسخ شد.
بعد، کمی بیشتر منتظر پاسخ شد.
چند روز به چند هفته تبدیل شد.
بالاخره ایمیلی سرهم کرد و گفت مشکل اینترنت داشته و فقط میخواسته مطمئن شود که شروع داستانش به دست دنیس رسیده است. وقتی دنیس پاسخ داد، یک داستان تمامشده هم همراهش بود با بیست صفحه اضافی که طرح را از یک نسخه ابتدایی به چیزی پیچیده و بامزه تبدیل کرده بود.
خوب، داستان اینجاست؛ اولین رو به رو.»
حجم
۳۲۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۱۶ صفحه
حجم
۳۲۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۱۶ صفحه