
کتاب دروازه بی نهایت
معرفی کتاب دروازه بی نهایت
کتاب دروازه بی نهایت، با عنوان انگلیسی Infinity gate، نوشته ام. آر. کری و با ترجمه ابوالفضل نصری، اثری علمیتخیلی و فلسفی است که در سال ۱۴۰۳ توسط انتشارات کتابسرای تندیس منتشر شده است. این کتاب جلد اول از مجموعهی پاندومینیون است و با روایتی چندلایه، به بررسی مفاهیم هویت، آگاهی، فناوری و سرنوشت بشر در جهانی چندبعدی میپردازد. داستان در بستری از بحرانهای زیستمحیطی و فروپاشی تمدن انسانی شکل میگیرد و شخصیتهایی با پیشینههای گوناگون را درگیر ماجراهایی میکند که مرزهای علم، اخلاق و واقعیت را به چالش میکشد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب دروازه بی نهایت اثر ام. آر. کری
کتاب دروازهی بینهایت اثری است که در ژانر علمیتخیلی و با رویکردی فلسفی، به موضوعاتی چون سفر میانجهانی، هوش مصنوعی، فروپاشی تمدن و امکانهای بیپایان هستی میپردازد. ام. آر. کری در این کتاب، جهانی را ترسیم کرده که در آستانهی نابودی قرار دارد و دانشمندی به نام هادیز تامبووال ناخواسته راهی برای عبور به دنیاهای موازی کشف میکند. کتاب از زاویهی دیدی خاص و گاه غیرانسانی آغاز میشود و بهتدریج با معرفی شخصیتهای کلیدی، ابعاد مختلف بحران و واکنشهای انسانی و غیرانسانی به آن را واکاوی میکند. ساختار کتاب بر پایهی روایتهای موازی و پیوسته است. بخشی از داستان در دنیای روبهزوال ما میگذرد و بخشی دیگر در امپراتوری عظیم پاندومینیون که بر هزاران جهان موازی حکومت میکند.
حضور هوشهای مصنوعی پیشرفته، فناوریهای مرموز و شخصیتهایی با انگیزههای پیچیده فضایی پرتعلیق و پر از پرسشهای بنیادین دربارهی ماهیت زندگی و آگاهی ایجاد کرده است. کتاب دروازهی بینهایت داستانی ماجراجویانه و پرکشش دارد و ام. آر. کری با بخشیدن لایههای فلسفی و علمی به اثر، خواننده را به تأمل دربارهی آیندهی بشر و جایگاه او در کیهان دعوت میکند.
خلاصه داستان دروازه بی نهایت
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان با روایت موجودی آغاز میشود که خود را نفس مینامد؛ آگاهیای که در میانهی جنگی بزرگ میان امپراتوری پاندومینیون و هژمونی ماشینها متولد شده است. این موجود حاصل تلاقی تصادفی زندگی سه شخصیت است: هادیز تامبووال (دانشمند)، اسین انکانیکا (ولگردی با گذشتهای تاریک) و توپاز تورمالین فایوهیلز (خرگوشی مستقل و کنجکاو). محور اصلی داستانْ هادیز است که در جهانی روبهفروپاشی، درگیر پروژهای علمی برای کشف انرژی تاریک میشود. او بهطور تصادفی دستگاهی میسازد که امکان انتقال ماده به مکان یا حتی جهانی دیگر را فراهم میکند. در پی آزمایشهای متعدد، هادیز درمییابد که دستگاهش میتواند هم اشیا و هم خودش را به دنیایی موازی منتقل کند، دنیایی که بهظاهر دستنخورده و بکر است.
این کشفْ امیدی برای نجات بشریت از بحرانهای زیستمحیطی و جنگهای ویرانگر به وجود میآورد، اما ورود به این جهانهای موازی پیامدهایی غیرمنتظره دارد و توجه امپراتوری پاندومینیون را جلب میکند؛ امپراتوریای که با فناوریهای پیشرفته و هوش مصنوعی عظیمی به نام رجیستری، بر هزاران جهان موازی نظارت میکند. در این میان، هادیز و دیگر شخصیتها ناخواسته وارد شبکهای از رویدادها میشوند که نهتنها سرنوشت خودشان، بلکه آیندهی بینهایت دنیا را تحت تأثیر قرار میدهد. داستان با ترکیب علم، فلسفه و ماجراجویی، به کندوکاو در مرزهای آگاهی، مسئولیت و اخلاق میپردازد.
چرا باید کتاب دروازه بی نهایت را بخوانیم؟
کتاب دروازهی بینهایت با ترکیب داستانی پرتعلیق و ایدههای علمی و فلسفی، تجربهای متفاوت از آثار علمیتخیلی ارائه میدهد. این کتاب با پرداختن به موضوعاتی چون فروپاشی تمدن، بحرانهای زیستمحیطی، سفر میانجهانی و نقش هوش مصنوعی، فضایی میسازد که هم برای علاقهمندان به داستانهای ماجراجویانه جذاب است و هم برای کسانی که به پرسشهای عمیق دربارهی ماهیت آگاهی و آیندهی بشر علاقه دارند. روایت چندلایه و شخصیتپردازی پیچیده امکان همذاتپنداری بیشتر با داستان را فراهم کرده است. همچنین نگاه کتاب به فناوری و پیامدهای آن فرصتی برای تأمل دربارهی مسئولیت فردی و جمعی در مواجهه با ناشناختهها ایجاد میکند.
خواندن کتاب دروازه بی نهایت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان به ژانر علمیتخیلی، دوستداران داستانهای فلسفی و کسانی که به موضوعاتی مانند هوش مصنوعی، جهانهای موازی و بحرانهای زیستمحیطی علاقه دارند، پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که بهدنبال داستانهایی با لایههای علمی و اخلاقی هستند، انتخاب مناسبی است.
درباره ام. آر. کری
مایک کری (متولد ۱۹۵۹) که با نام M. R. Carey نیز شناخته میشود، نویسندهی بریتانیایی کمیک، رمان و فیلم است. او با آثاری چون اسپینآف مشهور The Sandman با عنوان Lucifer، سه سال نویسندگی Hellblazer، مجموعههای مستقل Crossing Midnight و The Unwritten، همکاری بلندمدت با مارول روی X-Men، رمان موفق The Girl with All the Gifts (۲۰۱۴) و اقتباس سینمایی آن در سال ۲۰۱۶ شناخته میشود.
کری در لیورپول به دنیا آمد و از کودکی شیفتهی کمیک بود و برای سرگرمکردن برادر کوچکش داستانهای ساده و ابتدایی مینوشت. او پس از پایان تحصیلاتش در رشتهی زبان و ادبیات انگلیسی در کالج سنت پیترِ آکسفورد، ۱۵ سال تدریس کرد و سپس تماموقت وارد عرصهی نویسندگی کمیک شد.
فعالیت حرفهای او با همکاری در مجلهی بریتانیایی 2000 AD و خلق سریهایی مانند Thirteen و Carver Hale آغاز شد. در ادامه برای دیسی کامیکس سریهای Lucifer و Petrefax را نوشت؛ Lucifer بعدها به یک مجموعهی ۷۵شمارهای تبدیل شد که کری تمام آن را نوشت. او همچنین ۴۰ شمارهی Hellblazer، چندین پروژهی مستقل از جمله Faker و Crossing Midnight و دو اسپینآف دیگر از The Sandman با عنوانهای The Furies و God Save the Queen را خلق کرد. طولانیترین پروژهی شخصی او The Unwritten بود که در سال ۲۰۰۹ همراه با پیتر گراس شکل گرفت.
در مارول نیز کری نویسندگی مجموعهی X-Men را بر عهده داشت؛ مجموعهای که بعدها به X-Men: Legacy تغییر نام داد. او در این دورهی ششساله روی رویدادهای مهمی مانند Endangered Species، Messiah Complex، Original Sin و Age of X کار کرد. از دیگر کارهای او برای مارول میتوان به اقتباس کمیک Ender’s Shadow اثر اورسن اسکات کارد اشاره کرد.
کری در سال ۲۰۰۶ نخستین رمان خود با عنوان The Devil You Know را منتشر کرد و دنبالههای آن با نامهای Vicious Circle، Dead Men's Boots، Thicker Than Water و The Naming of the Beasts به بازار آمدند. در سال ۲۰۱۴، رمان پرفروش The Girl with All the Gifts منتشر شد و کری همزمان فیلمنامهی آن را نیز نوشت. این فیلم در سال ۲۰۱۵ به کارگردانی کالم مککارتی ساخته شد.
بخشی از کتاب دروازه بی نهایت
«هادیز - از طرف مادرش و دیگران - به خونسردی بیش از حد و سنگدلی متهم میشد. آن زمانها این اتهام او را دلخور میکرد اما بعدها متوجه شد که حقیقتی در آن نهفته است. بیشک او آدمی منزوی بود. بیشتر به منطق تکیه میکرد تا احساس. نزدیکشدن به او دشوار بود و حتی زمانی که مردم تلاش میکردند با او آشنا شوند، میل چندانی به این کار نشان نمیداد. به خواست خودش تنهایی را انتخاب کرده بود و تمام تلاشش را میکرد تا از شبکهٔ عظیم ارتباطات و الزامات خانوادهٔ بزرگش دوری کند. البته خالهها و عمهها، عموها و داییها و بچههای آنها را دوست داشت - حتی به بعضی از آنها به شدت علاقهمند بود - ولی موضوع بیش از حد پیچیده شده بود. بنابراین برای او راحتتر بود که آنها را از دور دوست داشته باشد!»
حجم
۵۹۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۶۰۸ صفحه
حجم
۵۹۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۶۰۸ صفحه
