کتاب همین است که هست
معرفی کتاب همین است که هست
«همین است که هست» مجموعه داستان کوتاهی از سودابه فرضیپور(-۱۳۶۰)، نویسنده معاصر ایرانی است.
در بخشی از داستان «جمعهها شراب کارساز است» از این کتاب میخوانیم:
امروز جمعه است.
زیرابروهایم را برداشتهام و صورتم را بند انداختهام. اول میخواستیم فقط موهای پشت لبم را برداریم، اما وقتی موهای سیاه و کلفت را برداشتیم، پشت لبم صاف و سفید شد و باقی صورتم کرکی و سیاه ماند. ناچار باقی را هم بند انداختیم. از شرم، سر سفره نیامدم. رد بند روی صورتم میسوزد.
قرار بود جمعهی پیش این کار را بکنم، اما مادر، باز، مثل همیشه گفته بود مردم دختر چشم و گوش بسته و ساده دوست دارند.
آنها که جمعه آمدند گفتند که دختر امروزی میپسندند و رفتند، بیبرگشت.
قرار شد تا این جمعه امروزی شوم. کسی چه میداند، شاید مجبور شوم تا یک جمعهی دیگر بگذارم سبیلم دربیاید و موهای زیر ابروهایم نیش بزند. آدم چه میداند دیگران چه میپسندند. بالاخره سلیقهها متفاوت است.
مادر فنجانها را از کابینت برمیدارد و توی سینی میچیند.
سفارش میکند حتماً چای را با صافی بریزم و کف روی آن را بگیرم؛ بلند سلام کنم و وقتی مینشینم، قوز نکنم. بارها همینها را گفته. وقتی حرف میزند میتوانم باقی حرفهایش را حدس بزنم.
به جمعهها اعتقاد دارد. خودش در یک روز جمعه ازدواج کرده. سر سفرهی عقد، عروسکش را زیر چادر به سینه چسبانده و بله گفته.
از اینکه اینقدر نگرانم است و نگرانیاش را جلو همه بروز میدهد بیزارم.
به خواست او زیر بلوزم، به لباسزیرم، دعاهای زیادی سنجاق کردهام، هر کدام سفارش کسی پیچیده در پارچهای سبز.
مادر فاصلهی جمعهها را بر این ضریح نامتبرک گریه میکند.
حجم
۵۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۷۷ صفحه
حجم
۵۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۷۷ صفحه
نظرات کاربران
مجموعه داستان کوتاه با مضامین مختلف