کتاب ماه پنهان است
معرفی کتاب ماه پنهان است
کتاب ماه پنهان است نوشتهٔ جان اشتاین بک و ترجمهٔ پرویز داریوش است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را منتشر کرده است. این اثر در مورد جنگ جهانی دوم نوشته شده و در مورد افزایش فاشیسم در اروپا هشدار میدهد.
درباره کتاب ماه پنهان است
کتاب ماه پنهان است زمانی یکی از پرخوانندهترین کتابهای زیرزمینی اروپا بود و هزاران نسخه از آن پنهانی در فرانسه، آلمان، هلند و کشورهای دیگر اروپایی منتشر میشد و نقش مهمی در تقویت روحیهٔ مردم داشت. جان اشتاین بک در این رمان روایتی از شهری کوچک را بیان کرده است در اروپا اشغال میشود، اما مکان آن مشخص نیست. نیروهای مهاجم با برنامهریزی دقیق و حسابشده و با کمک یک جاسوس بدون خونریزی شهر را فتح میکنند. شهری با مردمی که سالها نه جنگ را میشناختند و نه کسی بهشان حمله کرده بود. خلقوخوی این مردم به قدری آرام است که اشغالگران تصمیم میگیرند بعد از جنگ برای زندگی به آنجا نقل مکان کنند. فرماندهٔ اشغالگران از شهردار شهر میخواهد بدون جنگ و خونریزی از مردم درخواست کند که به استخراج زغال سنگ بپردازند، اما شهردار که محبوب مردم است و خود را همپایه آنها میداند میگوید مردم آزادند هرکاری که دوست دارند انجام دهند. در این میان برخورد یک نیروی مهاجم با مردی در معدن منجر به قتل او میشود و این موضوع شهر را به هم میریزد. براساس رمان «ماه پنهان است» فیلمی هم در سال ۱۹۴۳ ساخته شده است که دیدن آن لذتبخش است، اما پیشنهاد میکنیم ابتدا کتاب را بخوانید.
خواندن کتاب ماه پنهان است را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای آمریکایی و علاقهمندان به قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره جان اشتاین بک
جان ارنست اشتاین بک جونیور در ۲۷ فوریهٔ ۱۹۰۲ در کالیفرنیا در آمریکا به دنیا آمد. پدرش خزانهدار و مادرش آموزگار بود و خودش در دانشگاه در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی درس خواند. پس از تحصیل به نیویورک رفت و روزنامهنگاری را آغاز کرد. پس از مدتی به کالیفرنیا برگشت و آنجا به کارهای مختلفی مشغول شد. همین کارها باعث شد تا او با رنج زندگی کارگران آشنا شود و این آشنایی هم باعث شد تا بتواند بهخوبی دربارهٔ آنها بنویسد. او یکی از مهمترین چهرههای ادبی آمریکا و یکی از نمایندگان مکتب ناتورالیسم است که در سال ۱۹۴۰ جایزهٔ پولیتزر و در سال ۱۹۶۲ جایزهٔ نوبل ادبی را از آن خود کرد. نخستین اثر جان اشتاین بک «جام زرین» نام داشت که آن را در سال ۱۹۲۹ نوشت. نگاه انساندوستانه و دقیق او به جهان پیرامون و چهرهٔ رنجکشیدهٔ خودش سبب درخشش او در نوشتن آثاری چون «موش ها و آدمها» و «خوشههای خشم» شد. از میان کتابهای دیگر او نیز میتوان به «دهکدهٔ فراموششده»، «ماه پنهان است»، «به خدای ناشناخته»، «راستهٔ کنسروسازی»، «اتوبوس سرگردان»، «مروارید»، «پنجشنبهٔ شیرین»، «شرق بهشت»، «در نبردی مشکوک» و «خون آنها قوی است» اشاره کرد. جان اشتاین بک در ۲۰ دسامبر ۱۹۶۸ و در ۶۶سالگی بهدلیل بیماری قلبی در نیویورک چشم از جهان فروبست.
بخشی از کتاب ماه پنهان است
«در نزدیکی میدان، کوچهای بود که چند خانه که سقفهای نوکتیز داشت، با چند دکان کوچک در هم آویخته بود. برف پیادهروها و وسط کوچه، زیر پا کوبیده شده بود، اما روی نردهها انبار شده و بالای سقفها متورم گردیده بود و پشت پنجرههای کرکرهدار خانههای کوچک جمع شده بود. در داخل حیاطها، راههای باریک پاروبشده بود. شب سرد تاریکی بود و هیچ نوع روشنایی از پنجرهها دیده نمیشد تا بمبافکنها را جلب کند. کسی در کوچهها راه نمیرفت، زیرا ساعت قرق شب بود و قرق را سخت نگاه میداشتند. بدنهٔ ساختمانها درزمینهٔ برف، هیاکل تاریکی بود. هرچند دقیقه یک بار، دستهٔ ششنفری گشتی در کوچه میگشت. به اطراف سر میکشید و هریک از نفرات، چراغ دستی درازی با خود داشت. صدای کشیدهٔ پای ایشان در سکوت کوچه میپیچید و برف زیر چکمههایش خرد میشد. موجوداتی بودند که در پالتوهای ضخیم خود مخفی شده بودند، زیر کلاهخود خود کلاههای بافته بر سر داشتند که تا روی گوششان میرسید و چانه و دهانشان را نیز میپوشاند. برف کمی، مانند برنج میآمد.
گشتیها همچنانکه راه میرفتند، صحبت میکردند و از چیزهایی صحبت میکردند که آرزویش را داشتند. از گوشت و آبگوشت داغ و کرهٔ چرب و دختران خوشگل و لبخند دلربای آنان صحبت میکردند. از این چیزها و گاه از نفرتی که از آنچه میکردند و از تنهایی خود داشتند، صحبت میکردند.
خانهٔ کوچکی که سقف نوکتیز داشت، جنب دکان آهنفروشی بود که شبیه خانههای دیگر بود و آن نیز مانند خانههای دیگر، کلاه سفید بر سر داشت. از پنجرههای کرکرهدار آن، نوری بیرون نمیآمد و پنجرههای مخصوص هوای توفانی آن نیز کاملاً بسته بود. اما در داخل خانه، چراغی در اتاق نشیمن کوچک روشن بود و دری که به اتاقخواب راه میبرد، باز بود و دری هم که به آشپزخانه باز میشد، گشوده بود. بخاری آهنی کنار دیوار عقب خانه قرار داشت و زغالسنگ کمی در آن میسوخت. اتاق فقیرانهٔ گرم و راحتی بود. فرش کهنهای کف اتاق گسترده بود و کاغذ قهوهای را که تصویر گل زنبق به رنگ طلایی بر آن منقوش بود، روی دیوارهای اتاق چسبانده بودند. روی دیوار عقبی دو تصویر بود: یکی تصویر ماهی مرده روی بشقاب پر از همیشهبهار و تصویر دوم، عکس قرقاولی که روی شاخهٔ کاج مرده بود. روی دیوار سمت راست، تصویر مسیح آویخته بود که روی امواج به طرف ماهیگیران نومید راه میسپرد. دو صندلی راست در اتاق موجود بود و یک تخت هم بود که روی آن را با پتو پوشانده بودند. میز گرد کوچکی در وسط اتاق قرار داشت که چراغ نفتی به حباب مدوری روی آن بود و روشنی اتاق گرم و ملایم بود.»
حجم
۱۰۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۸۸ صفحه
حجم
۱۰۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۸۸ صفحه