دانلود و خرید کتاب تنهاتر از تنها حمیدرضا مالکی
تصویر جلد کتاب تنهاتر از تنها

کتاب تنهاتر از تنها

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب تنهاتر از تنها

تنهاتر از تنها رمانی نوشته حمیدرضا مالکی داستانی عاشقانه درباره زندگی پسری دانشجو به اسم آبتین است. 

درباره کتاب تنهاتر از تنها

 آبتین دانشجو است و در رشته مورد علاقه‌اش تحصیل می‌کند. او روزی با دختری روبه‌رو می‌شود که احساس می‌کند می‌تواند با او خوشبخت شود. اما تفاوت‌های زیادی بین او و دختر وجود دارد که چالش‌های زیادی را برای آنها به وجود می‌آورد.

خواندن کتاب تنهاتر از تنها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 همه دوست‌داران رمان عاشقانه مخاطبان این کتاب‌اند.

 بخشی از کتاب تنهاتر از تنها

روزهای سختی سپری می‌شد و من تنها باید می‌جنگیدم برای تمام خواسته‌هایم. اما انگار تنها جنگیدن مثل مقابله با ارتشی از مشکلات امکان پذیر نبود. به یک انگیزه و امید نیاز داشتم باید کسی می‌بود که مرا به اوج برساند. این‌ها همه در فکر من بود و با همین افکار روزها را به شب می‌رساندم. من در یکی از دانشگاه‌های مرکز شهر درس می‌خواندم و در همان رشته‌ای که دوست داشتم تحصیل می‌کردم، در یکی از روزهای سرد زمستانی پس از اتمام کلاس درس من باید لوازم فیلم‌برداری را تحویل انبار می‌دادم. وسایل را جمع کردم و از پله‌ها پایین آمدم به در انباری که رسیدم مسئول آن آقای جمشیدی نبود و من با صدای بلند در راه‌رو آقای جمشیدی را صدا زدم که در کلاس روبرو باز شد و به یک‌باره دختری با موهای مشکی و چشمان درشت، قد نسبتاً بلند و صورت استخوانی که عینک بر چشم داشت روبروی من ظاهر شد، دیگه نفهمیدم چی‌شد انگار سال‌هاست که او را می‌شناسم. قلبم لرزید و فهمیدم اتفاقی در من رخ داده با گوشی همراه درحال صحبت کردن بود که از او خواستم یک لحظه گوشی را قطع کند. هیجان زده شده بودم، نمی‌دونستم چی می‌خوام بگم فقط دوست داشتم نگاهش کنم. بعد از اتمام تماس گفت بفرمایید و من هم که حرفی برای گفتن نداشتم از او خواستم به من کمک کند.

چه کمکی از من برمیاد؟

ببخشید خانم اگه امکانش هست ۳ دقیقه مراقب این وسایل باشید تا من آقای جمشیدی رو پیدا کنم.

باشه اشکالی نداره، ولی فقط ۳ دقیقه.

بله حتما زمان بگیرید تا برگردم.

بدون هیچ صحبت اضافی سریع پایین آمدم و در قسمت اداری دنبال آقای جمشیدی می‌گشتم که نبود و باید به خاطر زمانی که داده بودم سریع برمی‌گشتم البته زمان بهانه بود من می‌خواستم بیشتر او را ببینم و باهاش صحبت کنم. در دلم غوغایی بود. من با یک نگاه عاشق شده بودم. 





دانیال
۱۳۹۹/۱۰/۲۲

نمیدونم این داستان واقعیه یا نه. اگر واقعیه که بهتر بود نویسنده خاطرات و تجربه های بعدی این شخص رو هم مینوشت تا به یک سرانجامی برسه. اگرم داستان تخیلی که بازم میتونست بیشتر پر و بال بده به داستان و حداقل

- بیشتر
Elahe
۱۴۰۱/۰۸/۱۵

بنده نصفش رو خوندم مطلب قابل توجهی برام نداشت و رهاش کردم

انسان نیز مانند گیاه از بین می‌رود اما تنها کلام، افکار و آثار او باقی می‌ماند.
Elahe
دخترم این خانواده اصلاً ارزشی برای زن و زندگی قائل نیستند. فقط کار می‌کنند و پول روی پول می‌ذارن بدون اینکه استفاده‌ای ببرن. تو توی خانواده‌ای بزرگ شدی که احترام زیادی برای زن قائل هستند و تا این سن دست به سیاه و سفید نزدی، ولی اگر وارد این خانواده بشی باید آستین لباستو بالا بدی و مثل یک کارگر سخت کار کنی. حالا با این تفاسیر خود دانی، گفتنی‌ها را گفتم.
Elahe
یک‌سال می‌شد که من رنگ شهر را ندیده بودم و حتی پولی به من داده نمی‌شد و همه را پس‌انداز می‌کرد.
Elahe
همسرم هم که بی‌توجه به این موضوع فقط کار و پول برایش مهم بود و من تنهای تنها باید مبارزه می‌کردم.
Elahe

حجم

۲۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۸ صفحه

حجم

۲۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۸ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان