کتاب راه اصفهان
معرفی کتاب راه اصفهان
کتاب راه اصفهان (سرگذشت ابن سینا) نوشتهٔ ژیلبر سینوئه و ترجمهٔ عبدالرضا هوشنگ مهدوی است و نشر قطره آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب راه اصفهان
ایران از حدود سه قرن پیش از آن تاریخ در اشغال اعراب بود و تعدادی سلسلههای محلی، بقایای آنچه را که روزی امپراتوری بزرگی بهشمار میرفت، قطعهقطعه کرده بودند. از میان آنها دو سلسله برتری داشتند و میکوشیدند قدرت فائق را به دست آورند: سامانیان و آل بویه. سلسله سامانیان که در ۲۰۴ هجری (۸۱۹ میلادی) به دست سامان خدا حاکم بلخ تأسیس شد، نخستین سلسلهٔ ایرانی بود که توانست پس از فتح اعراب سربلند کند. سامانیان غرور و احساسات ملی را به ایرانیان بازگرداندند و به تشویق آنان علوم و هنر رونق تازهای یافت. سمرقند و بخارا (پایتخت سامانیان) به مراکز دانش و فرهنگ مبدل شد. ولی ارکان این سلسله در برابر قدرت ترکان، که از حدود ۳۸۷ هجری سر برافراشته بودند، به لرزه درآمد و پس از سقوط بخارا در ۳۸۹ بهکلی منقرض شد.
آل بویه نیز سلسلهای ایرانی و شیعی مذهب بود که در منطقهٔ دیلم در شمال ایران به دست سه فرزند بویهٔ ماهیگیر: علی، حسن و احمد، تأسیس شد و قدرت را در دست گرفت. این سلسله از حدود ۳۲۰ تا ۴۴۸ هجری در غرب ایران فرمانروایی میکرد.
سلاطین آل بویه همگی لقب «دوله» داشتند، ولی پس از آنکه عضدالدوله در جمادیالاول ۴۳۴ (دسامبر ۹۴۵) بغداد را گرفت و خلیفهٔ عباسی را دستنشاندهٔ خود کرد، لقب «شاهنشاه» را بر خود نهادند. آخرین پادشاه این سلسله که رحیم نام داشت در ۴۴۸ به دست طغرل بیگ سلجوقی از سلطنت خلع شد.
در آن ایام سه مذهب بزرگ در ایران وجود داشت که هر سه از دین اسلام نشأت گرفته بودند: تسنّن، تشیّع و اسماعیلیه (باطنیّه). سنّیان که اکثریت داشتند خود را پیرو اسلام راستین میدانستند و پیروان سایر فرقهها را رافضی و مرتد میشمردند. در این جهان درهم و برهم و آشفته بود که یکی از مغزهای متفکر و نابغهٔ جهان قدم به عرصهٔ هستی نهاد و آثاری از خود به یادگار گذاشت که جاودانی ماند.
کتاب راه اصفهان بر اساس یک نسخه خطی اصیل به زبان عربی نوشته شده است، نوعی دفتر خاطرات که به قلم یکی از شاگردان ابنسینا به نام ابوعبید جوزجانی، کسی که مدت بیست و پنج سال در کنار او زندگی میکرده است. کتاب به چندین «مقامه» یا «مجلس» تقسیم شده است. در زبان عربی کهن این واژه معنی اجتماع قبایل را میداد. بعدها در توصیف شبهایی که نخستین خلفای اموی و عباسی صرف گفتوگو و شنیدن سخنان آموزندهٔ دانشمندان میکردند به کار رفت. به تدریج که معلومات ادبی و علمی، که در گذشته منحصر به درباریان بود، در میان تودهٔ مردم رواج یافت، معنی آن گستردهتر شد و حتی به جایی رسید که به طلب احسان از سوی گدایان نیز اطلاق میشد. پارهای از پانوشتهای صفحات کتاب اظهارنظرها و توضیحات جوزجانی است که در هر مورد مشخص شده است؛ در غیر این صورت پانوشتها از مؤلف کتاب است.
خواندن کتاب راه اصفهان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که میخواهند سرگذشت ابن سینا، حکیم بزرگ ایرانی را بخوانند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب راه اصفهان
«من که ابوعبید جوزجانی هستم، این کلمات را به تو تقدیم میکنم، کلماتی که کسی که مدت بیست و پنج سال استاد، دوست و چشم من بود، به من سپرده است: ابوعلی ابنسینا، شیخالرئیس و امامالحکماء، که با عقل و دانش خود جهانیان را دگرگون ساخت؛ از خلیفه تا وزیر، امیر، گدا، سردار جنگی. هنوز از سمرقند تا شیراز، از دروازههای شهر مدور تا شهر هفتاد و دو ملت، از کاخهای پرشکوه خلیفه تا روستاهای فقیر طبرستان، آوازهٔ شهرت و عظمت نام او طنینافکن است.
من او را دوست داشتم، همچنانکه همگان خوشبختی و عدالت را دوست دارند. اقرار میکنم که به او عشقی ناممکن داشتم. صفحات بعد را که بخوانی، خواهی دید که او چه نوع آدمی بود و با من همرأی خواهی شد. خداوند در این راه تو را یاری کند.
امروز تو را به دست استاد میسپارم. بیترس و بیمحابا در پی او روان شو. دستت را در دستش بگذار. هیچگاه دمی او را ترک مکن. او تو را در جادههای ایران با خود به سفر خواهد برد، در کاروانسراها بیتوته خواهی کرد، از آن سوی واحه بزرگ سغدیان تا کنارهٔ ترکستان.
در خلوت پهناوری که گاه بسیار گرم و گاهی به غایت سرد است و کشور من را تشکیل میدهد، او را دنبال کن. در میان صحراهای پهناور و نمکزار آن ناگهان با شگفتی شهری را خواهی دید که با زیبایی نامنتظر پدیدار میشود و در نگاه نخست غیر واقعی به نظر میآید. کاروانها برایت از هند گوهر و ادویه، از شام زره و از روم عاج حمل خواهند کرد. بازارهای اصفهان را خواهی دید که از انبوه پوستهای خز و سمور، عنبر و عسل و کنیزان زیبای سفید لبریز است.
در گذرگاههای سرپوشیدهٔ بازار، مشامت از بوهای ناآشنا و گیاهان خوشبوی گرانبها انباشته خواهد شد. شبها زیر آسمان صاف و پرستاره در شنزارها یا در صخرههای دامنهٔ البرز بسر خواهی برد، درحالیکه چشمانداز دماوند، که بر فراز آن ستیغهای پوشیده از برف سر بر آسمان میساید، در برابر دیدگانت قرار دارد.
گاهی در میان گدایان و زمانی در کاخهای باشکوه بسر خواهی برد. از روستاهای فراموش شده، از کوچههای باریک، از کنار خانههای بدون پنجره خواهی گذشت. به دنیای اسرارآمیز شخصیتهای قدرتمند، محیط در بستهٔ حرمسراها و لذّتهای بیحد و حصر آن قدم خواهی نهاد. خواهی دید که شاهزادگان و گدایان همانند یکدیگر رنج میبرند و متقاعد خواهی شد (اگر ذرهای شک در دلت باشد) که همهٔ ما در برابر آلام و مصایب یکسانیم.
در لحظهای که محبوبت چهرهٔ بیحجابش را در پرتو نور ستارگان به تو مینمایاند، قلبت مانند اسبی وحشتزده در سینه خواهد تپید، زیرا تو بیش از یک زن را دوست خواهی داشت و زنان بسیاری به تو عشق خواهند ورزید. از پستی و دنائت اقویا احساس نفرت خواهی کرد و در برابر عظمت ضعفا سر فرود خواهی آورد.
به اطرافت خوب نظر کن، امروز ما در بخارا پایتخت خراسانیم که در شمال جیحون قرار دارد. زمان تابستان ۳۸۸ هجری است و استادم درست هجده سال دارد.»
حجم
۴۰۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۱۴ صفحه
حجم
۴۰۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۱۴ صفحه