دانلود و خرید کتاب سه روز برای دیدن هلن کلر ترجمه مرضیه خوبان‌فرد
تصویر جلد کتاب سه روز برای دیدن

کتاب سه روز برای دیدن

نویسنده:هلن کلر
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۶۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سه روز برای دیدن

سه روز برای دیدن نوشته هلن کلر، نویسنده نابینا و ناشنوای آمریکایی است. او در کتاب سه روز برای دیدن روایت تکان‌دهنده ‌ای از سه روز پایانی بینایی تا پیش از نابینا شدنش را تعریف می‌کند.

کتاب سه روز برای دیدن را با ترجمه‌ی مرضیه خوبان‌فرد می‌خوانید.

درباره‌ی کتاب سه روز برای دیدن

کتاب سه روز برای دیدن روایتی عجیب و تکان دهنده از زندگی زن بزرگ، هلن کلر است. او بینایی و شنوایی‌اش را از دست داد. اما هرگز تسلیم این واقعیت نشد و با قدرت در میسر پیشرفت حرکت کرد. تا جایی که نام او را به عنوان زنان الهام‌بخش در دنیا می‌شناسند. هلن کلر در کتاب سه روز برای دیدن ماجرایی از سه روز پایانی بینایی‌اش نوشته است. یعنی در کتاب سه روز برای دیدن از سه روز آخر زندگی او، زمانی که بینا بود و می‌توانست ببیند خبردار می‌شویم. او در این سه روز چه کارهایی کرده است؟ چه چیزهایی را دیده و دلش می‌خواسته ببیند؟ چه چیزهایی بوده که موفق به دیدن آن‌ها نشده است؟ او در این سه روز چه افکاری در سرش داشته است؟

کتاب سه روز برای دیدن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر مطالعه‌ی کتاب‌های زندگینامه از افراد مشهور را دوست دارید، کتاب سه روز برای دیدن را بخوانید. 

درباره‌ی هلن کلر

هلن کلر در  ۲۷ ژوئن ۱۸۸۰ در آلاباما متولد شد. او نویسنده و فعال سوسیالیست آمریکایی است. هلن در ۱۸ ماهگی به مننژیت مبتلا می‌شود و بینایی و شنوایی‌اش را از دست می‌دهد. در شش سالگی پدر و مادرش با مشورت گراهام بل برای او معلمی استخدام می‌کنند که نقش بسیار مهمی در رشد هلن کلر داشته است. خود هلن کلر معتقد است که زندگی واقعی او با ورود مربی‌اش سالیوان میسی به زندگی‌اش آغاز شده است. هلن کلر اولین فرد نابینا - ناشنوایی است که از دانشگاه فارغ التحصیل شده است. او علاوه بر کتاب زندگی من، کتاب‌ها و مقالات بسیاری درباره‌ی نابینایی، ناشنوایی و حقوق اجتماعی زنان نوشته و تالیف کرده است.  

جملاتی از کتاب سه روز برای دیدن

تلاش می‌کنم همه چیز را لمس کنم و هر چیزی را طوری نزدیک نگه دارم که نگاه برای مدتی روی آن بماند. بعضی چیزها، دیدنی و خوشایند هستند و قلب و ذهن را از شادی و خوشحالی لبریز می‌کنند، اما برخی به‌طور ناخوشایندی، رقت‌بارند. برای دیدنی‌های ناراحت‌کننده چشم‌هایم را نمی‌بندم، چون آنها نیز بخشی از زندگی هستند. بستن چشم به روی آنها، بستن قلب و ذهن است.

روز سوم بینایی‌ام، به انتها نزدیک می‌شود. شاید مشغولیت‌های بسیار جدی وجود داشته و من باید چند ساعت باقی مانده را به آنها اختصاص دهم، اما می‌ترسم در عصر آن روز آخر دوباره به تئاتر پناه ببرم، به یک نمایش خنده‌دار و سرگرم‌کننده، به‌طوری‌که متوجه رگه‌های شوخی و طنز در روح انسان شوم.

نیمه‌شب، مهلت موقتی من برای دیدن خاتمه خواهد یافت و شب ابدی دوباره به من نزدیک خواهد شد. طبیعتاً در آن سه روز کوتاه، همه چیزهایی را که می‌خواستم ببینم، ندیده‌ام. تنها مادامی‌که تاریکی دوباره به سمت من هجوم می‌آورد، متوجه می‌شوم چه چیزهایی را ندیدم.

اما ذهنم آن‌قدر با خاطرات باشکوه پر خواهد بود که زمان کمی برای تأسف و پشیمانی دارم.

از آن به بعد لمس هر شیئی خاطره پرشوری را به‌یادم خواهد آورد.

میـمْ.سَتّـ'ارے
۱۳۹۸/۰۴/۰۸

فرض کنید نابینا هستید و فقط سه روز فرصت دیدن بهتون میدن دوست دارید چه چیزهایی رو ببینید؟ هلن کلر چیزهایی که دوست داشته ببینه رو به قلم آورده. لذت بردم از خوندن این کتاب کوتاه. هلن کلر رو تحسین میکنم و به

- بیشتر
k.t
۱۳۹۷/۰۶/۱۱

میتونم بگم شکر که می بینم که می شنوم..و روحم سرشار و لبریز از زیبایی جهان بوده و هست 😊. زیبا بود.

سپیده
۱۳۹۶/۰۲/۲۶

"هلن کلر"، -خوشبختی،لذت مشترکی است که حاصل یاری بدون چشم داشت به دیگرانست. -تا زمانی که توده ی مردم برای بهبود حال یکدیگر احساس مسئولیت نکنند،عدالت اجتماعی تحقق نمی یابد. -هر چیزی شگفتیهای خود را دارد،حتی تاریکی و سکوت، من آموخته ام که

- بیشتر
ژان لاو ژان
۱۳۹۷/۰۳/۰۸

آرامش بخش ، آرامش بخش ، به شدت آرامش بخش برای قدر دونستن همه نعمت هایی که تو زندگی داریم و بهشون بی توجه هستیم.

نیلوفر🍀
۱۴۰۰/۰۷/۱۰

*هلن کلر ، شخصیتی که جسارت زندگی کردن داشت* این سه شخصیت بزرگ همیشه برای من الهام بخش هستن : هلن کلر استیون هاوکینگ و ماری کوری، که هلن کلر و استیون هاوکینگ به خاطر مشکلات فیزیکی و طوری که باهاش مقابله

- بیشتر
م.حکیمی
۱۳۹۹/۰۹/۲۸

داستانی کوتاه و زیبا برای جلب توجه بیشترمان به نعمت هایی که داشتنشان را عادی می پنداریم... زیباترین قسمت کتاب از دید من ((من چون قدرت بینایی ندارم می خواهم به کسانی که می بینند توصیه ای بکنم.یک توصیه برای آنهایی که

- بیشتر
Aida
۱۳۹۷/۰۵/۲۹

بهترین و زیباترین چیز ها در جهان رانمی توان دید یا لمس کرد آنها را باید با قلب احساس کرد. "هلن کلر" کتاب آموزنده و پرمحتوایی هستش من که لذت بردم

~sahar~
۱۳۹۷/۰۵/۱۲

این کتاب یاد داد که تنها دیدن اطراف به زندگی رنگ نمی دهد . خیلی ها هستند که با اینکه دارای چشم حقیقی نیستند اما چیز هایی رو میبینند که ما قادر به دیدنشون نیستیم . بابت این کتاب سپاسگزار

- بیشتر
Agha_M@hdiar
۱۴۰۰/۰۷/۰۱

این روز ها با پدیده ای به نام تولید کتاب روبرو هستیم. من به شخصه زمانی که برای خرید کتابی به این عنوان و این تعداد صفحه پول خرج میکنم توقع دارم که با لااقل پنجاه صفحه مطلب که نوشته

- بیشتر
سولماز رحیمزاده
۱۳۹۹/۰۱/۲۲

این کتاب یک تجربه ی بی نظیر است ِ که به اسانی به دست نیامده است.

اگر من رئیس دانشگاه بودم واحدی اجباری با عنوان «چطور از بینایی‌تان استفاده کنید» ، ایجاد می‌کردم تا استاد با تلاش فراوان به دانشجویانش نشان دهد چطور با دیدن واقعی چیزهایی که بی‌توجه از کنارشان می‌گذریم می‌توانند شادی را به زندگی‌شان بیفزایند و همچنین سعی کند قابلیت‌های بی‌رونق و نهفته دانشجویانش را بیدار کند.
°•. MaryaM .•°
گاهی اوقات گمان می‌کنم چه خوب است اگر هر فردی برای چند روز در دوران بزرگسالی‌اش دچار نابینایی و ناشنوایی شود. ظلمت نابینایی، شخص را نسبت به بینایی قدرشناس‌تر خواهد کرد و سکوت، لذت صدا را به او نشان می‌دهد. گاهی دوستان بینایم را امتحان می‌کنم تا بفهمم آنها چه می‌بینند. به‌تازگی دوست بسیار خوبی را دیدم که از پیاده‌روی طولانی در جنگل برمی‌گشت، از او پرسیدم: «چه چیزی دیدی؟» او پاسخ داد: «چیز خاصی ندیدم» . احتمالاً من حساس و دقیق بودم که به چنین پاسخ‌هایی اعتنا نکردم تا این‌که مدت‌ها پیش متقاعد شدم که افراد بینا کم می‌بینند.
ژان لاو ژان
او که آفریده خوب خداوند بود و لحظه‌ای ناامید نشد و ناامیدی در قلبش جایی نداشت؛ چه بجا روی سنگ قبرش نوشتند: «این‌جا کسی خفته است که در زندگی هرچه را در توان داشت، انجام داده است»
ریحانه باقریه
من با گوش عشق صدای جریان شیره نباتی را در عروق بلوط کهن می‌شنیدم، درخشش آفتاب را که از برگی به برگ دیگر منتقل می‌شد، می‌دیدم، من نادیدنی‌ها را می‌دیدم و ناشنیدنی‌ها را می‌شنیدم»
ریحانه باقریه
همیشه چشم‌هایم برای دیدن تمام چیزهای دیدنی خوشحال‌کننده و ناراحت‌کننده باز باز هستند.
نیلوفر🍀
کسی که از شکفتن یک غنچه تا بلوغ یک گل را احساس می‌کرد و طلوع و درخشش خورشید را می‌فهمید و تلألو آن را در میان شاخسارها احساس می‌کرد و قلب مهربانش در غروب آن غمگین می‌شد. نابغه‌ای که در ۲۷ ژوئن ۱۸۸۰ م در توسکامبیا آواباما متولد شد و در همه ۸۸ سال زندگی خویش دست از تلاش برنداشت و با امید به جنگ با دنیای نابرابری رفت که تنهایی و عزلت را برایش رقم زده بود.
نعنا
اکثر ما زندگی را حق خود می‌دانیم و آگاهیم که روزی باید بمیریم. اما معمولاً آن روز را در آینده خیلی دور ترسیم می‌کنیم.
plato
مدت‌ها پیش متقاعد شدم که افراد بینا کم می‌بینند
⚽️ kaka ⚽️
چشمان افراد بینا خیلی زود به روال عادی اطراف‌شان عادت می‌کند و آن‌ها فقط چیزهای شگفت‌انگیز و خارق‌العاده را می‌بینند. اما در دیدن اکثر دیدنی‌های شگفت‌انگیز هم چشم‌ها تنبل و کاهل هستند. گزارش‌های دادگاه هر روز گواه این است که شواهد عینی چه چیزهای نادرستی می‌بینند. یک واقعه معین به تعداد شواهد عینی به شیوه‌های متعدد و متفاوت دیده خواهد شد. برخی بیشتر از دیگران می‌بینند، اما بعضی‌ها فقط چیزی را می‌بینند که در حوزه دیدشان قرار دارد.
Ishtar
حقیقت مهم و غیرقابل تردید این است که وی هنگامی‌که از چشم و گوش خود محروم شد، مغز خود را از دست نداد. بنابراین می‌توانست فکر کند، مقایسه کند و به‌یاد بیاورد و به‌خاطر بسپارد. درست است که هلن از پاره‌ای حواس طبیعی محروم است و کیست که نباشد؟ ولی آنچه وی را متمایز از دیگران می‌سازد این محرومیت نیست، بلکه عظمت غلبه‌ای است که وی بر این دو نقص خود دارد و حتی از آن استفاده کرده است
ریحانه باقریه
«من با گوش عشق صدای جریان شیره نباتی را در عروق بلوط کهن می‌شنیدم، درخشش آفتاب را که از برگی به برگ دیگر منتقل می‌شد، می‌دیدم، من نادیدنی‌ها را می‌دیدم و ناشنیدنی‌ها را می‌شنیدم» .
_echo_
او که آفریده خوب خداوند بود و لحظه‌ای ناامید نشد و ناامیدی در قلبش جایی نداشت؛ چه بجا روی سنگ قبرش نوشتند: «این‌جا کسی خفته است که در زندگی هرچه را در توان داشت، انجام داده است» .
سپیده
با این تصور که اگر قدرت بینایی فقط برای سه روز به من داده شود دوست دارم چه چیزهایی را ببینم، شاید بهتر بتوانم منظورم را بیان کنم. درحالی که من در ذهنم تجسم می‌کنم، تو هم فکر کن و ذهنت را متمرکز کن که چطور از بینایی‌ات استفاده خواهی کرد، اگر فقط سه روز برای دیدن فرصت داشته باشی؟ و با ظلمتی که در شب سوم نزدیک می‌شود و این‌که می‌دانی خورشید هرگز دوباره برای تو طلوع نخواهد کرد، پس چطور آن سه روز گرانبها را می‌گذرانی.
ژان لاو ژان
مدت‌ها پیش متقاعد شدم که افراد بینا کم می‌بینند.
LTM!
با این همه ظاهراً کسانی که چشم دارند کم می‌بینند.
:)
«من با گوش عشق صدای جریان شیره نباتی را در عروق بلوط کهن می‌شنیدم، درخشش آفتاب را که از برگی به برگ دیگر منتقل می‌شد، می‌دیدم، من نادیدنی‌ها را می‌دیدم و ناشنیدنی‌ها را می‌شنیدم» .
سپیده
به‌خاطر فرصت محدودم، موزه «متروپولیتن» که کلید زیبایی‌ها را در خود داشت ترک می‌کنم.
نیلوفر🍀
اگر کسی به منظور تجربه و تجسم دنیای تاریک و ساکت و عجیب خانم کلر، فقط لحظه‌ای هرچند کوتاه چشمانش را ببندد و گوش‌هایش را محکم بگیرد، محبوس بودن در زندان نابینایی و ناشنوایی سخت و گریزناپذیر به‌نظرش می‌رسد، اما او از زندان خویش گریخت. او نه‌تنها تسلیم دنیای به‌ظاهر تاریک و سراسر سکوت نشد، بلکه با همه وجود با آن به مبارزه برخاست و توانست در تاریکی مطلق چشمانش، نور امیدی را بیابد که با آن نور زیبای دنیای خویش را مجسم سازد.
نیلوفر🍀
از چشم‌هایتان طوری استفاده کنید که گویی فردا دچار نابینایی خواهید شد و همین شیوه را می‌توان برای سایر حواس به‌کار گرفت.
نعنا
از سلامتی‌مان آگاه نیستیم تا وقتی بیمار شویم.
plato

حجم

۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۶۰ صفحه

حجم

۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۶۰ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
۱۴,۰۰۰
۵۰%
تومان