دانلود و خرید کتاب شب خندق حمیدرضا شاه آبادی
تصویر جلد کتاب شب خندق

کتاب شب خندق

معرفی کتاب شب خندق

کتاب شب خندق نوشتۀ حمیدرضا شاه آبادی و حاصل ویراستاری مژگان کلهر است. این کتاب را نشر افق برای کودکان و نوجوانان منتشر کرده است.

درباره کتاب شب خندق

کتاب شب خندق از مجموعهٔ «دروازهٔ مردگان» (جلد دوم)، در دو مقطع تاریخ با دو شخصیت روایت می‌شود. یک شخصیت پسری نوجوان به نام «مجید» است که در زمان معاصر زندگی می‌کند. او مادر خود را از دست داده و همراه با پدر نقاش و خواهرش زندگی می‌کند. شخصیت دیگر، «رضاقلی» است که کتابدار مدرسهٔ دارالفنون بوده و خاطرات دوران کودکی خود و درعین‌حال تجربهٔ مشاهدهٔ دنیای مردگان در آن مقطع سنی را روایت می‌کند. گرهٔ زمانی این دو شخصیت، با مطالعهٔ دست‌نوشته‌های رضاقلی توسط مجید ایجاد می‌شود. زبان داستان ساده و نوشتاری و در گفت‌وگوها شکسته و صمیمی است. پیرنگ کلی داستان به رنجش کودکان در دورهٔ قاجار و سال وبا در تهران می‌پردازد. این رنجش نه‌تنها در رفع نیازهای اولیه بلکه به خریدوفروش کودکان، کارکشیدن از آنان و همین‌طور قاچاق کودکان به روسیه پرداخته است. گره‌افکنی‌ها و گره‌گشایی‌های متعدد داستانی، خط روایی جذاب همراه با ریتم پرسرعت اتفاقات، زبان تصویری اثر و درعین‌حال اطلاعات تاریخی و تأثیر عاطفی آن، جایگاه و ارزش ویژه‌ای به اثر داده است. گره‌گشایی‌های داستان در بخش دوم با فرایند منطقی صورت نگرفته و از جهتی در ارتباط با برخی شخصیت‌ها، شرح دقیقی ارائه نشده است. کارکرد این اثر شناختی و مشخصهٔ آن آگاهی از برشی از تاریخ تهران و مردم آن است.

خواندن کتاب شب خندق را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به نوجوانانی که به ادبیات داستانی در ژانر ترسناک و با درون‌مایهٔ تاریخ علاقه دارند، پیشنهاد می‌کنیم.

درباره حمیدرضا شاه آبادی

حمیدرضا شاه‌ آبادی متولد سوم خرداد ۱۳۴۶ در تهران است. او نویسنده، پژوهشگر و یکی از مدیران باسابقه در حوزهٔ نشر است. در جوانی به هنر داستان‌نویسی علاقه‌مند شد و همزمان در دنیای سینما و تئاتر تجربیاتی را از سر گذراند. اولین داستان او به نام «قبل از باران» در سال ۱۳۶۸ در یک مجلهٔ هفتگی منتشر شد. حمیدرضا شاه آبادی از سال ۱۳۶۷ تحصیل در رشتهٔ تاریخ را آغاز کرد. او مدرک کارشناسی‌ارشد در رشتهٔ تاریخ دارد و همچنین دو بورس مطالعاتی را در کتابخانهٔ بین‌المللی مونیخ با موضوع ادبیات کودک گذرانده است. علاقهٔ او به تاریخ و ادبیات او را به جایگاه امروز رساند. او در بیشتر کتاب‌هایش از تاریخ بهره می‌برد و نگاهی به وقایع تاریخی ایران دارد. شاه‌آبادی آثار مکتوب بسیاری دارد؛ مانند «وقتی مژی گم شد»، «دیلماج»، «هیچ‌کس جرئتش را ندارد» و «لالایی برای دختر مرده» که لوح تقدیر شورای کتاب کودک را دریافت کرده است. بخشی از آثار او برای بزرگسالان و بخشی از آن برای کودکان و نوجوانان است. او به‌دلیل نوشتن رمان‌های تأثیرگذار، ساختن‌ جهان‌های داستانی متنوع و زبان مؤثر در روایت، از سوی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان ایران، نامزد جایزهٔ جهانی آسترید لیندگرن در سال ۲۰۲۱ میلادی شد.

بخشی از کتاب شب خندق

«الان کجا ایستاده‌ام؟ در گذشته‌ام یا آینده؟ شاید هم‌زمان همه‌جا هستم. مثل پرده‌های نقالی؛ پردهٔ بزرگی پر از تصویر حادثه‌های مختلف؛ حادثه‌هایی که در چند زمان اتفاق افتاده‌اند؛ اما کنار هم روی پرده نقش بسته‌اند، حالا یکی بالا، یکی پایین، یکی گوشهٔ سمت راست و یکی وسط پرده مایل به سمت چپ. مهم این است که همه هم‌زمان وجود دارند. همه هم‌زمان دارند اتفاق می‌افتند. این چشم بیننده است که می‌چرخد و می‌چرخد و روی هر تصویری که بخواهد ثابت می‌ماند. بعد انگار یادش می‌رود که کنار آن تصویر، تصویر دیگری هست و کنار آن هم تصویر دیگری. چقدر خوب بود اگر چشم آدم بازتر می‌شد تا بتواند همهٔ تصویرهای روی پرده را یک جا ببیند.

آن‌وقت دیگر گذشته و حال و آینده معنایی نداشتند. آن‌وقت خوب می‌فهمیدم چطور با رضا قلی زندگی می‌کردم، کسی که صدسال قبل از من زنده بود. چطور شد که بوی نفس‌هایش را در آن خانهٔ قدیمی احساس کردم. چطور شد که کلاهش را دیدم. من کجای این پردهٔ نقالی بودم؟ چه کسی داستان ما را برای دیگران روایت می‌کند؟ تصویر ما تا کی روی این پرده باقی می‌ماند؟

 چشم‌هایم روی کلاه‌پشمی بچگانه خشک شده بود، چشم‌های بابا و لیلا هم. نمی‌دانم چقدر گذشت تا به خودم آمدم. یادم هست که سرم را بالا بردم و به ایوان طبقهٔ بالا نگاه کردم، جایی که کلاه از آن افتاده بود. یک‌لحظه احساس کردم صدای نالهٔ رضا قلی را می‌شنوم که به‌خاطر ضربه‌ای که رضی به پهلویش زده درد می‌کشد و به خودش می‌پیچد. بی‌اختیار برگشتم سمت پله‌ها، دویدم و بالا رفتم. هیچ‌کس چیزی نگفت. نه بابا، نه لیلا و نه مأمور شهرداری. ایوان بلند و خاک گرفته خالی بود. در اتاق‌هایی که به ایوان راه داشتند همه باز بود. ایستادم و جلوی رویم را نگاه کردم. صدایی شبیه زوزهٔ باد از لای در اتاق‌ها بیرون می‌آمد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۷۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

حجم

۱۷۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

قیمت:
۹۵,۰۰۰
۲۸,۵۰۰
۷۰%
تومان