دانلود و خرید کتاب صداهایی از چرنوبیل سوتلانا آلکسیویچ ترجمه احمد عزتی‌پرور
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب صداهایی از چرنوبیل

کتاب صداهایی از چرنوبیل

معرفی کتاب صداهایی از چرنوبیل

«صداهایی از چرنوبیل» نوشتهٔ سوتلانا آلکسی ویچ، روزنامه‌نگار و نویسندهٔ بلاروسی برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات ۲۰۱۵ است که با ترجمهٔ احمد عزتی‌پرور در انتشارات ملورین چاپ شده است.

درباره کتاب صداهایی از چرنوبیل

صداهایی از چرنوبیل، روایت بی‌طرفانه و عینی گزارش‌های قربانیان فاجعه چرنوبیل است. آنچه درباره شیوه گزارش نویسنده می‌توان گفت این است که روایت‌ها به‌صورت «تک‌گویی» است. هرکس، داستان و خاطره خویش را باز می‌گوید. نویسنده، همچون ضبط صوت گوش می‌دهد. گاهگاه، حالت گوینده را به ایجاز تمام وصف می‌کند؛ مانند: «برمی‌خیزد»، «سکوت می‌کند»، «به‌آرامی می‌گرید» و...

راوی چنان خود را پشت سرِ تک‌گویی‌ها پنهان ساخته است که می‌توان گفت کتاب به شیوهٔ اول‌شخص، نقل می‌شود. گویندگان، با سنینِ مختلف و موقعیت‌های متفاوت و شغل‌های گوناگون، همگی آسیب‌دیدگان فاجعه نیروگاه هسته‌ای «چرنوبیل» هستند و به‌گونه‌ای مستقیم و بی‌واسطه، با حجمِ خطر و هراس حادثه روبه‌رو شده و کم یا بیش، بخشی از حیاتِ روانی و جسمی و خانوادگی خویش را از دست ‌داده‌اند.

اما کتاب صداهایی از چرنوبیل در متن اصلی خود، ماجراهای دیگری را نیز باز می‌گوید: افراط‌گرایی خشن و بی‌رحمانه در کشور‌های مسلمان که از اتحاد جماهیر شوروی پیشین جدا و مستقل شده‌اند؛ روابط مستبدانه حاکمان حزب کمونیست روسیه با مردم، سلطه بوروکراسی و کاغذبازی در اداره‌های دولتی، فقر عمومی مردم در سایه حکومتِ به‌ظاهر نیرومند و از درون پوسیده استالینی، گستره و عُمقِ دروغ‌های دولتی به مردمِ تحت حکومتِ خود، پرهیز از بیانِ حقیقت انفجار چرنوبیل به‌خاطر حفظ پرستیژ جهانی، زندگی‌های اشرافی وابستگان به حکومت در مقابل زندگی مشقت‌آلودِ بیشتر مردم، تهی شدن نظامِ تربیتی روسیه از ارزش‌های اخلاقی و آرمان‌های انسانی، خودپرستی مردم ستمدیده، فقدان سیاست روشن و کارآمد در برابر حوادث غیرمترقّبه، وضعیتِ نابسامان پزشکی و بیمارستان‌های روسیه و ...

کتاب صداهایی از چرنوبیل را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این اثر به علاقه‌مندان به مطالعهٔ مستندنگاری پیشنهاد می‌شود.

درباره‌ سوتلانا آلکسیویچ

سوتلانا الکساندریونا الکسیِویچ، روزنامه‌نگار برندهٔ جایزهٔ نوبل، ۳۱ مه ۱۹۴۸ در شهر ایوانو - فرانکیفسک متولد شد. مادرش اوکراینی و پدرش اهل بلاروس بود. پس از پایان مدرسه، به‌عنوان خبرنگار مشغول به کار شد. آثار او انعکاسی از روحیه و زندگی شهرونان روسی بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است. کتاب شناخته‌شده‌ٔ دیگر او «جنگ چهره‌ٔ زنانه ندارد» است. سوتلانا آلکسیویچ علاوه بر جایزهٔ نوبل موفق به دریافت جوایز دیگری مانند جایزهٔ صلح کتاب‌فروشان آلمان و جایزهٔ مدیسی شده‌است. 

بخشی از کتاب صداهایی از چرنوبیل

«شاید یاریگری باشد، شاید نه. دست کم، یکی هست با او حرف بزنم. شب هنگام، همه چیز آزاردهنده است. پاهایم مور مور می‌شود؛ انگار یک دسته مورچه روی آن راه می‌روند! گویا اعصابم درون تنم حرکت می‌کنند! این حالت، مثل آن است که دارم چیزی را از زمین بلند می‌کنم؛ یا تنم را چون دانه‌های گندم در آسیا، خُرد می‌کنند. بعد، اعصابم آرام می‌شود. قبلاً در زندگی‌ام به اندازه‌ی کافی کار کرده‌ام. به اندازه‌ی کافی دارم و دیگر چیزی نمی‌خواهم.

یک پسر و چند دختر دارم. همگی در شهر زندگی می‌کنند. خودم جایی نمی‌روم. خدا به من عمر داد، امّا سهم منصفانه‌ای از زندگی به من نداد. می‌دانم آدم سالمند خسته کننده می‌شود؛ برای همین، جوان‌ها حوصله‌شان سر می‌رود. از بچّه‌هایم کار نکشیدم. زن‌هایی که به شهر رفتند، همیشه می‌نالند؛ یا عروس‌هایشان آن‌ها را اذیت می‌کنند، یا دختر خودشان آزارشان می‌دهد. همگی می‌خواهند برگردند. شوهرم همین‌جا در خاک خفته است. اگر این‌جا نمرده بود، جای دیگری می‌مُرد و من همراه او می‌بودم. (ناگهان، اندوهش کم‌تر می‌شود.) چرا باید از این‌جا بروم؟ این‌جا زیباست! همه چیز می‌روید و می‌شکوفد! از پروانه‌های کوچک گرفته تا جانوران، همه زندگی دارند.

همه چیز را به یاد شما خواهم آورد. هواپیماها مدام در پروازند. هر روز. آن‌قدر پایین پرواز می‌کنند که انگار درست بالای سر آدم هستند. به سوی ایستگاه اتمی می‌روند. یکی پس از دیگری. حال آن که این‌جا تخلیه شده است. ما را از جا می‌پرانند. به خانه‌ها می‌تازند. مردم در پناهگاهی پنهان شده‌اند. گاو و گوسفندها ناله می‌کنند. کودکان گریه سر می‌دهند. جنگ است.»

ka'mya'b
۱۳۹۶/۰۶/۳۱

به نظرم یکی از بهترین کتابی هست که تا به حال خوندم، انفجار هسته ای از زبان مردم اونجا، از زبان اونایی که درک کردن و تغییراتو حس کردن، اینکه هر فردی اونچه که دیده و اتفاقاتی که برای خودش

- بیشتر
زهرا
۱۳۹۶/۰۳/۱۶

این کتاب یکی از تکان دهنده ترین کتاب هایی بود که خوندم.ترجمه کتاب بسیار عالی.متن کتاب بسیار عالی

mahnegar
۱۳۹۹/۰۹/۲۶

بسیار تاثیرگذار وعجیب بود انگار دقیقا در همون مکان هستی بهترین کتابی که میشه درباره رادیو اکتیو گفت داستان پر از فداکاری بود از عشق و فداکاری زنی گفته، که باردار بوده ولی بخاطر عشق حاضر نبود همسرش را رها

- بیشتر
Nana
۱۳۹۹/۰۵/۰۶

کتاب بسیار خوبی است اما بهتره قبل خوندن این کتاب مینی سریال چرنوبیل رو ببینید یا راجع به این حادثه مطالبی رو بخونید تا بهتر درکش کنید از ترجمه کتاب خیلی راضی نبودم،اگر ترجمه های دیگرو مطالعه کنید فکر میکنم بهتر

- بیشتر
🔆🔅ارغوان🔅🔆
۱۳۹۸/۰۹/۰۲

مینی سریال چرنوبیل رو دیدم و پیشنهادش میکنم به دوستان..مشتاقم کتاب درباره ش بخونم حتما..

Soheil Absokoun
۱۳۹۶/۰۵/۲۱

کتابیست با سخنانی عجیب که از دل مردم است. سختی ها حس می شوند ... من درباره چرنوبیل با تحقیق ویدئویی ساختم همیشه برام عجیب بوده اون اتفاق با خوندن کتاب بیشتر به فکر رفتم.

r.g
۱۳۹۵/۱۲/۰۴

کاش کتاب جنگ چهره زنانه نداردم میذاشتن

وحید
۱۳۹۶/۰۲/۰۲

خیلی کتاب تاثیرگذاری بود واقعا مترجم عالی کار کرده بودن ممنون از طاقچه

Mr.Shadow
۱۳۹۹/۰۲/۱۲

داستان مردمیه که هر کدوم به نوعی بعد از حادثه ی چرنوبیل زندگیشون تحت تاثیر قرار گرفته . . . روایاتی تکان دهنده که عمق فاجعه رو به نمایش میزاره . . . توصیه میکنم قبل از خوندن این کتاب

- بیشتر
tahereh
۱۳۹۸/۰۸/۱۱

با نیایش چرنوبیل متفاوت هست؟؟

تنها سرزمین ما نبود که آلوده شده بود، ذهن‌های ما نیز برای سال‌ها مسموم شد.
Nana
مرگ، بیش از هر چیز در جهان هست. کسی توان گریز از آن ندارد. زمین، همگان را در خود فرو می‌بَرَد؛ مهربان و خشن و گناهکار، برایش یکی است. از این گذشته، در روی زمین، دادگری یافت نمی‌شود. تمام زندگی‌ام، با درستی و درشتی کار کردم؛ امّا هرگز به عدالت و دادگری نرسیدم. خدا همه چیز را در آن بالا تقسیم کرده است. با گذشت زمان، از آنچه بهره‌ی من بود، هیچ باز نماند. جوان می‌تواند بمیرد و پیر باید بمیرد… توانِ جوانی و ناگزیری پیری.
Mamareza Alipour
وقتی ایمانت را از دست بدهی، دیگر در چیزی سهیم نیستی و یک رانده شده‌ای. دلیلی برای زندگی‌ات وجود ندارد! این‌گونه بود که به راز خودکشی پی بردم و آن را نوعی نشانه ادراک کردم.
Nana
در نیروگاه هسته‌ای، آتش‌سوزی شده است. خیلی زود بر‌می‌گردم. انفجار را نمی‌دیدم. فقط شعله‌های آتش به چشم می‌خورد. آسمان را شعله‌های نورانی و دودِ ناشی از سوختنِ قیرِ بامِ نیروگاهِ هسته‌ای فرا‌گرفته و بدجوری گرم بود.
ツAlirezaツ
امّا اوّل باید بی‌تجربگی و غفلت داشت تا پس ‌از‌ آن، دست به کارهای شگفت‌انگیز زد!
Farnaz Haji Abbass Oghli
مردم از اطراف، با ماشین و دوچرخه آمدند تا منظره را ببینند. نمی‌دانستیم که مرگ می‌تواند چنین زیبا باشد!
Farnaz Haji Abbass Oghli
کسی در این‌جا اشاره نمی‌کند که اهل بلاروس است یا روسیه یا اوکراین. همگی، خودمان را «چرنوبیلی» می‌نامیم: - من چرنوبیلی هستم. انگار چرنوبیلی‌ها، تافته‌های جدابافته‌اند؛ ملّتی نوین!
Farnaz Haji Abbass Oghli
تنها سرزمین ما نبود که آلوده شده بود، ذهن‌های ما نیز برای سال‌ها مسموم شد.
Farnaz Haji Abbass Oghli
«چرنوبیل مانند جنگِ جنگ‌هاست. فراتر از هر ستیزی. جایی برای پنهان شدن وجود ندارد؛ نه در زیر زمین، نه زیر آب و نه در هوا!»
Farnaz Haji Abbass Oghli

حجم

۲۳۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۹۶ صفحه

حجم

۲۳۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۹۶ صفحه

قیمت:
۱۱,۹۰۰
تومان