کتاب خون بر برف

کتاب خون بر برف نوشتهٔ یو نسبو و ترجمهٔ نیما م. اشرفی است. انتشارات چترنگ این رمان معاصر نروژی را منتشر کرده است.

درباره کتاب خون بر برف

کتاب خون بر برف دربردارندهٔ یک رمان معاصر و نروژی است که روایتگر آدم‌کش دل‌رحمی به نام «اولاف» است. او مأموریت می‌یابد همسر رئیس خود را بکشد. اولاف که مسحور زیبایی این زن شده، او را زیر نظر می‌گیرد و متوجه مردی می‌شود که هر روز به خانۀ زن آمده و او را به باد کتک می‌گیرد. او در عوض کشتن زن، آن مرد را تعقیب می‌کند. یو نسبو، این نویسندۀ نروژی با نوشتن بیش از ۲۰ اثر شاخص، نامزد و برندۀ چندین جایزۀ معتبر بین‌المللی شده است. رمان حاضر قسمت اول رمان «خورشید نیمه‌شب» به قلم او است. این دو رمان از لحاظ موضوعی مستقل از یکدیگرند و تنها اشتراکشان در شخصیت‌های «فیشرمن» و «هافمن»، سردمداران قاچاق و توزیع مواد مخدر در نروژ است. رمان حاضر ۲۱ فصل دارد.

خواندن کتاب خون بر برف را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره یو نسبو

یو نسبو در سال ۱۹۶۰ در نروژ به دنیا آمد. در نوجوانی در لیگ فوتبال نروژ بازی کرد، اما به‌دلیل آسیب‌دیدگی زانویش مجبور شد فوتبال را در ۱۸سالگی کنار بگذارد. پس از سه سال انجام خدمت سربازی در شمالی‌ترین نقطهٔ نروژ، به دانشکدهٔ اقتصاد و بازرگانی رفت و همان‌جا با دوستانش یک گروه موسیقی راک تشکیل داد. در کنار کارگزاری بورس، به گیتارنوازی و ترانه‌نویسی مشغول شد. پس از آن با برادرش (کِنوت) گروه موسیقی دیگری تشکیل داد و دومین آلبومشان به صدر جدول پرفروش‌ترین آلبوم‌های موسیقی نروژ رسید. یو نسبو ستارهٔ موسیقی پاپ شد. اولین تجربهٔ جدی او در نوشتن، زمانی بود که یک انتشارات به او پیشنهاد داد خاطرات خود را از تجربیات گروه موسیقیشان بنویسد. او شروع کرد به نوشتن پیرنگ اولین رمانش با عنوان «خفاش» (The Bat). این رمان در پاییز سال ۱۹۹۷ منتشر و با استقبال فراوانی مواجه شد و جایزهٔ بهترین کتاب جنایی نروژ و همچنین بهترین کتاب جنایی اسکاندیناوی را از آن خود کرد. این نویسنده با نوشتن بیش از ۲۰ اثر شاخص، نامزد و برندهٔ چندین جایزهٔ معتبر بین‌المللی از جمله جایزهٔ ادگار (۲۰۱۰)، جایزهٔ کتاب کودکان آرک (۲۰۰۷) و جایزهٔ پیر گینت (۲۰۱۳) شده است. معروف‌ترین اثرش مجموعهٔ کارآگاهی - جناییِ «هری هول» (Harry Hole) است. او اغلب رمان‌هایش را در فرودگاه‌ها، هواپیماها، قطارها و لابی هتل‌ها می‌نویسد؛ زیرا تقریباً به همه‌جای دنیا سفر و با صخره‌نوردی اوقات فراغتش را پر کرده است. در سال ۲۰۰۹ مؤسسهٔ خیریه‌ای به نام «هری هول» به راه انداخت تا به سوادآموزی کودکان محروم در کشورهای جهان سوم کمک کند. رمان‌های «قلمرو» و «خورشید نیمه‌شب» آثار دیگری به قلم یو نسبو است.

بخشی از کتاب خون بر برف

«به کمر پینه شلیک کردم و سرعت چرخشش بیشتر شد. دو تیر. پرهای سفید از کت قهوه‌ای‌اش بیرون زدند و در هوا مثل برف رقصیدند. کلتش را از کتش بیرون کشیده بود و شلیک کرده بود، اما نتوانسته بود دستش را بالا بیاورد. تیرها به زمین و دیوارها می‌خوردند و در اتاق سنگی با سروصدای زیاد کمانه می‌کردند. دانمارکی از تابوتش بیرون آمده بود و هافمن را نشانه رفته بود، اما چون تابوتِ او را انتهای سردابه گذاشته بودند، من درست پشت سر هافمن، در مسیر تیراندازی‌اش بودم. به سرعت به عقب پریدم و همزمان کلتم را به سمت هافمن نشانه رفتم. اما او خیلی سریع بود. خودش را آن‌طرف تابوت انداخت، درست روی دخترک، و او را با خودش پایین برد و کنار دیوارهای بلند سردابه فرود آمد، درست پشت باقی اعضای خانواده که مثل ستون‌های نمکی همان‌جا خشکشان زده بود و دهانشان باز مانده بود.

پینه روی زمین، زیر میزی افتاده بود که تابوت بنیامین هافمن را گذاشته بودند، دستی که کلت در آن بود دور از بدنش افتاده بود، درست مثل گِیج روغنی که کنترلش را از دست داده باشد. به اطراف می‌چرخید و تصادفی شلیک می‌کرد. خون و مایع نخاعی روی زمین سیمانی. کلتِ مدل گلاک. کلی فشنگ. کمی زمان می‌گذشت، تیرش به یکی اصابت می‌کرد. یک تیر دیگر به پینه زدم. و به تابوت کلاین ضربه زدم و دوباره کلتم را به سمت هافمن نشانه رفتم. دیدمش. روی زمین نشسته بود و به دیوار تکیه داده بود و دخترک روی پایش بود و او را با یک دست دور قفسهٔ سینه‌اش نگه داشته بود. با دست دیگرش با کلت، درست گیجگاه دخترک را نشانه رفته بود. دخترک کاملاً بی‌حرکت نشسته بود و با آن چشم‌های درشت و قهوه‌ای‌اش، بدون اینکه پلک بزند، فقط به من نگاه می‌کرد.»