کتاب پنجره بزرگ
معرفی کتاب پنجره بزرگ
کتاب پنجره بزرگ نوشتهٔ لمونی اسنیکت و ترجمهٔ زهرا زرکش است. نشر ماهی این رمان را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی کتاب سوم از مجموعهٔ «ماجراهای بچههای بدشانس» برای نوجوانان است.
درباره کتاب پنجره بزرگ
کتاب پنجره بزرگ در ۱۳ فصل نوشته شده است. مجموعهٔ ۱۳جلدی فانتزی «بچههای بدشانس» از نویسندهای آمریکایی به نام «دانیل هندلر» با نام ساختگی لمونی اسنیکت در میان نوجوانان طرفداران بسیاری دارد. در این مجموعه داستان طنز، زندگی پر از بدشانسی ۳ شخصیت نوجوان از خانوادهای به نام «بودلر» روایت میشود. سومین جلد از این مجموعه اکنون پیش روی شما است. «ماجراهای بچههای بدشانس» روايتگر زندگی ۳ خواهر و برادر به نامهای «ويولت»، «كلاوس» و «سانی» بودلر است كه پس از مرگ والدينشان بايد با «كنت اُلاف» زندگی كنند. الاف در ابتدا بهعنوان قيم بودلرها حضور دارد، اما در واقع او قاتل خطرناكی است كه قصد دارد همهٔ ثروت اين بچههای بدشانس را به چنگ بياورد. او گاه بهشكل منشی و مربی و گاهی هم به شكل یک كارآگاه سر راه بودلرها قرار میگيرد تا با به خطرانداختن جان آنها، ثروتشان را تصاحب كند. ماجراهای هيجانانگيز و گاه ناگواری كه اين بچهها پشت سر میگذارند در كتابهای اين مجموعه توسط لمونی اسنيكت روايت شده است.
عنوان ۱۳ جلد این مجموعه عبارت است از:
جلد اول: شروع بد
جلد دوم: تالار خزندگان
جلد سوم: پنجرهٔ بزرگ
جلد چهارم: چوببری مصیبتبار
جلد پنجم: مدرسهٔ ریاضت
جلد ششم: آسانسور قلابی
جلد هفتم: شهرک شوم
جلد هشتم: بیمارستان ترسناک
جلد نهم: سیرک آدمخوار
جلد دهم: پرتگاه یخی
جلد یازدهم: غار غریب
جلد دوازدهم: خطر ماقبل آخر
جلد سیزدهم: پایان
خواندن کتاب پنجره بزرگ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به هممهٔ نوجوانها پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پنجره بزرگ
«آدمهای خوبی که این کتاب را چاپ میکنند، نگرانیای دارند که آن را به من گفتهاند. آنها نگران خوانندهای مثل شما هستند که داستان من را راجعبه بودلرهای یتیم میخواند و سعی میکند از بعضی کارهایی که آنها انجام میدادند، تقلید کند. پس در همین جای داستان، بهمنظور آرامکردن ناشر ــ کلمهٔ "آرامکردن" اینجا یعنی نگذاشتم موهایشان را از شدت نگرانی بیشتر از این بِکنَند ــ لطفاً اجازه بدهید بِهِتان نصیحتی بکنم؛ هرچند که چیزی راجعبه شما نمیدانم. نصیحت من از این قرار است: اگر یکوقتی برایتان ضرورت پیدا کرد که خودتان را بلادرنگ به غار کدِلد برسانید، هیچوقت، تحت هیچ شرایطی، قایق ندزدید و سعی نکنید در طی توفان، توی دریاچهٔ لاکریموس قایقسواری کنید؛ چون این کار خیلی خطرناک است و شانس زندهماندنتان تقریباً صفر است؛ بهخصوص اگر مثل بودلرهای یتیم از اینکه چهطور میشود با قایقِ بادبانی کار کرد، اطلاعات ناچیزی دارید.
همانطور که باد، قایق بادبانی را از اسکلهٔ داموکلس دور میکرد، همدست کنت اُلاف که توی اسکله ایستاده بود و مشت چاق و چلهاش را تو هوا تکان میداد، کوچکتر و کوچکتر میشد؛ و همانطور که توفان هرمن دوروبر آنها در تلاطم بود، ویولت، کلاوس و سانی، قایق بادبانیای را که چند لحظه قبل دزدیده بودند، امتحان میکردند. قایق بفهمینفهمی کوچک بود با نیمکتهایی چوبی و جلیقههای نجات نارنجی روشن برای پنج نفر. نوک دکل ــ "دکل " تیرک چوبی بلندی است که وسط قایق بر پا میکنند ــ بادبان سفید دودزدهای بود که با چند ردیف طناب کنترل میشد؛ و کف قایق، یک جفت پاروی چوبی بود برای مواقعی که باد نمیآمد. عقب قایق، یک جور اهرم چوبی دستهدار بود که قایق با آن به اینور و آنور هدایت میشد و زیر یکی از نیمکتها سطلِ فلزی براقی بود برای خالیکردن آب؛ در صورتی که قایق سوراخ میشد. همچنین میلهای بلند بود با تور ماهیگیری سرش، یک چوب ماهیگیری کوچک با قلابی تیز و یک دوربینِ تلسکوپی زنگزده که برای جهتیابی استفاده میشد. همانطور که امواج توفانی دریاچهٔ لاکریموس آنها را از ساحل دورتر و دورتر میکرد، یتیمها توی جلیقهٔ نجاتشان دست و پا میزدند.»
حجم
۱۰۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۱
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۱۰۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۱
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
نظرات کاربران
نشر ماهی بهتره نشر قدیانی بدرد نمیخوره من مادرم کتاب غار غم انگیزشو گرفته بود و زیاد ازش خوشش نیومد و دادش به من من هم با تمام وجود شروع کردم به خوندن و عاشقش شدم من سینمایی اولیش رو