کتاب چمن سرخ
معرفی کتاب چمن سرخ
کتاب چمن سرخ نوشتهٔ بوریس ویان و ترجمهٔ ناهید صادقی است. انتشارات مروارید این رمان علمی و تخیلی و فرانسوی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب چمن سرخ
کتاب چمن سرخ حاوی رمانی است که آن را ترکیبی از فضای آثار آندره برتون، زیگموند فروید، فرانتس کافکا و... دانستهاند. این رمان، یکی از بهترین و ماندگارترین آثار بوریس ویان و طنزی است در زمینهٔ روانکاوی که داستانی علمی - تخیلی با آن درگیر شده است. رمان «چمن سرخ» یکی از موفقترین و درعینحال ناشناختهماندهترین رمانهای بوریس ویان است که تمام موضوعات موردعلاقهٔ او همچون انتقاد از جامعه، ماشینیشدن روابط انسانی، انحراف انسان و پوچی زندگی بشر را در بر میگیرد؛ نویسنده در قامت شخصیت اصلی رمان، پوچی و بدبینی نگرش خود به جهان و انسانها را با رنگولعابی که هنرمندانه به حوادث میدهد، به تصویر میکشد و ما را شیفتهٔ فضای ذهنی خود میکند. درک جهان ذهنی شخصیتهای رمان «چمن سرخ» بسیار دشوار دانسته شده است. این رمان، داستان مردی است که در تلاشی ناکام برای دستیابی به آرامش، از گذشتهای که او را آزار میدهد گریزان است و به این منظور، دست به ابداع ماشین زمان میزند؛ ماشینی که او را به جهانی موازی منتقل میکند که در آن، دیدار و گفتوگو با شخصیتهای خیالی، او را به چالش میکشد. گفته شده است که بوریس ویان با نگارش کتاب «چمن سرخ»، علاوه بر انتقاد از پوچی و انحراف جامعهٔ معاصر خود، نشان داده است که چطور انسانهای عصر جدید با آشفتگیهای روحی و ذهنی دستوپنجه نرم میکنند. «ولف»، «سافیر»، «لیل» و «فولاوریل» شخصیتهای اصلی این رمان هستند. این اثر در ۳۵ فصل نوشته شده است.
خواندن کتاب چمن سرخ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی قرن ۲۰ فرانسه و قالب رمان علمی - تخیلی پیشنهاد میکنیم.
درباره بوریس ویان
بوریس ویان (Boris Vian) نویسنده، شاعر، ترانهسرا، خواننده، موسیقیدان جاز، نقاش و آهنگساز قرن بیستم و اهل فرانسه است. او بیشتر به واسطهٔ رمانهای جنجالی و صاحبسبکش شناخته میشود که گاه با نام حقیقی و گاه با نام مستعارِ «ورنون سولیوان» منتشر میشد. مهمترین رمان او «کف روزها» نام دارد. رمان علمی - تخیلی «چمن سرخ» یکی دیگر از آثار او است.
بخشی از کتاب چمن سرخ
«بالای سر فولاوریل مرد غمگینی ایستاده بود و به لازولی نگاه میکرد. لازولی تکان نخورد، ارتفاع تخت کم بود، بهآرامی دستش را پشتش برد و شلوار خود را که نزدیک تخت بود لمس کرد. متصل به کمربند، خنجر کوتاهی پیدا کرد که متعلق به دوران پیشاهنگیاش بود. چشم از مرد برنمیداشت، فولاوریل آه میکشید و دندانهایش میان لبها میدرخشید. لازولی دست راست خود را دراز کرد. مرد همچنان بیحرکت آنسوی فولاوریل کنار تخت ایستاده بود. ناگهان بیآنکه چشم از مرد بردارد، زانو زد و به دست مرد چاقو زد. چهرهاش تغییر کرد، قطرههای درشت عرق روی شقیقه و لب بالا ظاهر شدند. عرق چشمهایش را میسوزاند. با یک حرکت دست چپ، چاقو را در سینهٔ مرد فرو برد و او را روی تخت کشید. نیرویی خارقالعاده احساس میکرد. مرد مثل جنازه بیحرکت مانده بود و لازولی حس کرد گویی در هوا ذوب میشود. سپس چاقو را در قلب مردی که بالای سر فولاوریل ایستاده بود و بهآرامی زمزمه میکرد، فرو برد. مرد فریادی بیصدا، همچون ضربهای بر بشکهٔ پر از سیمان کشید و زخمی در جای چاقو نقش بست. لازولی چاقو را بیرون کشید، تیغهٔ آن غرق خون بود و لازولی آن را روی ژاکت مرد پاک کرد. آلت قتاله را به طرفی انداخت و جسد را به طرف دیگر تخت کشید. جسد با سروصدا روی قالی افتاد. لازولی ساعد دست راستش را روی پیشانی پر از عرقش کشید. از تمام عضلاتش، نیرویی آماده به فوران موج میزد. دستها را مقابل چشمانش گرفت تا ببیند آیا میلرزند یا نه. دستهایش، سفت و آرام مثل تکهای فلز بودند.»
حجم
۱۱۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۴۳ صفحه
حجم
۱۱۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۴۳ صفحه