کتاب کتاب خواهران
معرفی کتاب کتاب خواهران
کتاب کتاب خواهران نوشتهٔ آملی نوتومب و ترجمهٔ محمدجواد کمالی است و نشر قطره آن را منتشر کرده است. آملی نوتومب، نویسندهٔ بلژیکی و شناختهشده است و کتاب خواهران سی و یکمین رمانش محسوب میشود. این کتاب درواقع ادای احترام نویسنده به خواهر بزرگش است.
درباره کتاب خواهران
کتاب خواهران دربارهٔ دختر کوچکی است که بدون اینکه پدرومادرش برای به دنیا آوردنش برنامهای داشته باشند، پا به این دنیا گذاشت. آنها پدر و مادر خوبی هستند اما متوجه نمیشوند که باید به کودکشان نگاه کنند. تا اینکه برای او خواهری به دنیا میآورند و دختر کوچولو تمام توجهی را که از پدر و مادر نگرفته صرف نوزاد میکند. آنها به خواهران پیوندخوردهای بدل میشوند و این رابطهای است که نویسنده و خواهرش با هم داشتند و همیشه همدیگر را دوست داشتند.
خواندن کتاب خواهران را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای خارجی پیشنهاد میکنیم.
درباره آملی نوتومب
آملی نوتومب نویسندهٔ فرانسویزبان است که ۹ ژوئیه ۱۹۶۶ در منطقهٔ ایتربیئک در بروکسل زاده شد. آملی نوتومب هر سال چند رمان مینویسد که تنها یکی از آنها را به چاپ میسپارد. شرایط انسانی، نویسندگی و زندگی، محور اصلی رمانهای او بهشمار میآید. نوتومب تاکنون برندهٔ چندین جایزهٔ ادبی بوده است. او همچنین عضو هیئت داوران جایزه دسامبر است. رمان عطش (۲۰۱۹) که لقب «انجیل به روایت نوتومب» را نیز به آن دادهاند، یکی از سه نامزد نهایی جایزه گنکور در ۲۰۱۹ بود.
این نویسنده که هر سال یک کتاب روانه بازار میکند جوایز متعددی هم در کارنامه دارد از جایزهٔ ادبی برای اولین رمانش با نام «بهداشت قاتل» که سال ۱۹۹۲ منتشر شد تا جایزهٔ رنودو که سال ۲۰۲۱ دریافت کرد. سال ۱۹۹۹ هم وی با هشتمین کتابش جایزهٔ بزرگ آکادمی فرانسه را از آن خود کرده بود.
بخشی از کتاب خواهران
«عشق فلوران نخستین رویداد زندگی نورا بود. نورا دریافت که احتمالاً عشق دیگری و رویداد دیگری در کار نخواهد بود. هیچوقت هیچ اتفاقی برای او رخ نمیداد.
نورا بیستوپنج سال داشت و در تعمیرگاه شهری در شمال فرانسه حسابدار بود. تصور میکرد که داشتن اینهمه ملالت و خستگی روحی امری عادی است. فلوران، سیساله، شوفر ارتش بود. هنگامیکه مشغول چک کردن باد لاستیکها بود، چشمش به نورا افتاد که داشت در محوطهٔ بیرون از تعمیرگاه سیگار میکشید. چون مورد توجهش قرار گرفت، هر روز به آنجا سر میزد.
کاش به من میگفتند که روزی یک نظامی از من خوشش خواهد آمد!
من نظامی نیستم.
در ارتش کار میکنی.
پس تو هم چون در تعمیرگاه کار میکنی، باید تعمیرکار باشی؟
عشق دیوانهواری بود. آنها حرف چندانی باهم رد و بدل نکردند، چون چیز زیادی برای گفتن در خصوص عشق نداشتند.
نظرت دربارهٔ من چیه؟
تو چطور؟
همینکه به هم میرسیدند، این معما دوباره از سر گرفته میشد. دست در دست هم دادن جرقههایی را برمیافروخت. همدیگر را در آغوش کشیدن سرگیجه میآورد.»
حجم
۱۰۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
حجم
۱۰۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه