کتاب بهداشت قاتل
معرفی کتاب بهداشت قاتل
کتاب بهداشت قاتل نوشتهٔ آملی نوتومب و ترجمهٔ شهرزاد سلحشور است و نشر قطره آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب بهداشت قاتل
کتاب بهداشت قاتل که بخش عمده آن در قالب گفتوگو نوشته شده است، داستان نویسنده نابغهای را روایت میکند که بر اثر ابتلا به سرطان نادری در آستانهٔ مرگ است. ازاینروست که پرتسکتا تاش میپذیرد برای اولین بار به سؤالات روزنامهنگارانی که منشیاش انتخابشان کرده پاسخ دهد. این برای نوتومب فرصتی است تا در آغاز نویسندگیاش، پارهای نظرات خود را در مورد هنر نوشتن و نگرش به دنیا با بهتصویرکشیدن قهرمان منفورش بیان کند، مرد چاق منزوی و زنستیزی که در مواجهه با مخاطبانش منفورتر نیز جلوه میکند.
بخش اول کتاب به مصاحبهٔ چهار روزنامهنگار مردی میپردازد که تصور میکنند بهترین موقعیت حرفهای در اختیارشان قرار گرفته است. ولی درنهایت هیچکدام از آنها به مقصود خود نمیرسند.
بخش دوم متشکل از مصاحبه و گفتوگوی طولانی پنجمین خبرنگار با آقای نویسنده است. او که دختر جوانی است در نهایت نقاب از چهره پرتکستا تاش میکشد و واقعیت او را عیان میکند.
آملی نوتومب، در بهداشت قاتل، از یک سو روزنامهنگاران ادبی و عدم تسلطشان را به این حرفه بهسبب بیعلاقگیشان به مطالعه، و از سوی دیگر زنستیزی، بدبینی و تناقضگویی برخی نویسندگان و درنهایت خود حرفه نویسندگی را با زبردستی بهچالش میکشد. او همچنین در اولین کتاب خود اندیشه بدیعی از مرگ ارائه میدهد، مرگی که همزمان یکی را وامیگذارد تا در کودکی جاودان شود و دیگری را برای ابد بدل به نویسندهای کلاسیک میکند.
فرانسوا روژیِری، کارگردان و تهیهکننده فرانسوی، سال ۱۹۹۹ اقتباسی سینمایی از این کتاب ساخت.
ناگفته نماند که آملی نوتومب سال ۱۹۹۹ جایزهٔ بزرگ فرهنگستان فرانسه را برای رمان ترس و لرز دریافت کرد.
سال ۲۰۰۸ جایزهٔ بزرگ ژان ژیونو را برای کل آثارش به او داده شد.
سال ۲۰۱۵ بهعضویت فرهنگستان سلطنتی بلژیک در زبان و ادبیات فرانسوی منصوب شد.
سال ۲۰۲۱ برای رمان اولین خون برندهٔ جایزهٔ معتبر رنودو شد.
خواندن کتاب بهداشت قاتل را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات فرانسه پیشنهاد میکنیم.
درباره آملی نوتومب
آملی نوتومب، نویسندهٔ فرانسویزبان، سال ۱۹۶۷ در ژاپن از پدر و مادری بلژیکی بهدنیا آمد. او بهسبب شغل پدرش که دیپلمات و سفیر بلژیک در کشورهای مختلف بود، پنج سال اول زندگی خود را در ژاپن گذراند و پسازآن نیز بین نیویورک، پکن، لائوس، برمه و بنگلادش در رفتوآمد بود. نوتومب در هفدهسالگی به بلژیک بازگشت و نوشتن را از همان سن آغاز کرد. خودش میگوید تاکنون بیشاز صد رمان نوشته ولی هر سال تنها یکی از آنها را برای چاپ به ناشر میسپارد.
نوتومب سال ۱۹۹۲ در بیستوپنجسالگی با انتشار اولین کتاب خود بهداشت قاتل بهصورت حرفهای قدم به دنیای نویسندگی گذاشت. این رمان بلافاصله با استقبال زیادی روبهرو شد و سال ۱۹۹۳ جوایز رنهفاله و آلن فورنیه را از آن خود کرد.
بخشی از کتاب بهداشت قاتل
«وقتی به آگاهی عموم رسید که نویسنده بسیار بزرگ پرتکستا تاش تا دو ماه دیگر میمیرد، روزنامهنگاران سراسر دنیا خواستار مصاحبه شخصی با پیرمرد هشتادساله شدند. البته پیرمرد از شهرت قابلتوجهی برخوردار بود؛ اما دیدن فرستادگان روزنامههای شناختهشدهای مثل شایعات نانکن و دیده بان بنگلادش (به خود اجازه دادهایم عنوان این روزنامهها را ترجمه کنیم) که دواندوان خود را بر بستر رماننویس فرانسوی رساندند خالی از تعجب نبود.
بهاینترتیب آقای تاش دو ماه قبل از مرگش توانست وسعت معروفیتش را ارزیابی کند.
منشیاش مأمور شد تا از میان آن پیشنهادها به انتخابی سختگیرانه دست بزند: همه مجلات خارجیزبان را خط زد چون مرد محتضر فقط به زبان فرانسه صحبت میکرد و به هیچ مترجم همزمانی اعتماد نداشت؛ خبرنگاران رنگینپوست را نیز حذف کرد چراکه نویسنده با بالا رفتن سنش شروع کرده بود به گرفتن مواضع نژادپرستانه، که البته این کار با اعتقادات عمیقش همخوانی نداشت و تاششناسان که معذب شده بودند میل به رسوایی ناشی از سالخوردگی را مطرح کردند؛ در آخر هم منشیْ شبکههای تلویزیونی، مجلات زنان، نشریات سیاسی و بهخصوص نشریات پزشکی را که میخواستند بدانند این مرد بزرگ چطور گرفتار چنین سرطان نادری شده است، مؤدبانه متقاعد کرد که از درخواستشان صرفنظر کنند.
آقای تاش تا حدی احساس غرور کرد وقتی فهمید به سندروم لاعلاج اِلتسِنفایفرپلاتس مبتلا شده است که به بیان عامیانهتر «سرطان غضروف» نامیده میشود و دانشمندی که نامش را بر این بیماری گذاشتهاند آن را در قرن نوزده در ده تن از زندانیانی شناسایی کرد که به دلیل خشونت جنسی منجر به قتل در جزیره کاین در حبس بودند و بعد از آن دیگر هرگز نشانی از آن مشاهده نشده بود. این تشخیص برای آقای تاش مانند اعطای لقب نجیبزادگی غیرمنتظرهای بود: با بدن فربه بیمویی که همه مشخصات خواجه بودن را داشت غیر از صدا، میترسید که از یک بیماری احمقانه قلبی و عروقی بمیرد. درحالیکه سنگنوشته مزارش را تحریر میکرد، فراموش نکرد که به نام بلندمرتبه آن پزشک آلمانی اشاره کند که به لطف او این دنیا را به زیبایی ترک میکرد.
حقیقت این بود که این کوه چربی خانهنشین با جانبهدربردن تا هشتادو سهسالگی پزشکی مدرن را متحیر کرده بود. این مرد آنقدر چاق بود که از چند سال پیش اقرار کرده بود که دیگر قادر به راه رفتن نیست؛ توصیههای متخصصان تغذیه را کنار گذاشته بود و به طرز نفرتانگیزی غذا میخورد. علاوهبراین، روزی بیست عدد سیگار برگش را هم میکشید. ولی از وقتی بهیاد داشت بهاندازه مینوشید و رعایت پاکدامنی میکرد: پزشکان برای عملکرد خوب قلب غرق در چربیاش توضیح دیگری نمییافتند. اما این راز زندهماندنش را روشن نمیکرد، همینطور منشأ سندرومی را که بهزودی به زندگیاش پایان میداد.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه